🌹🌹 امام #علی (علیه السلام) در خطبه های نهج البلاغه، کمتر خطبه ای است که یاد مرگ را گوشزد نکند.
✅# مرگ را فراموش نکنید.
✅ بزرگترین علاج امراض دل و هواهای نفسانی، یاد مرگ است.
🍀 اگر کسی این حقیقت، یعنی یاد مرگ را که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سفارش می فرماید فراموش نکند، راه را برای اصلاح خود باز کرده است.
🍀شب که به خانه میروی، این را فراموش نکن که شاید صبح جنازه ات را از در خانه بیرون بردند و صبح که از خانه بیرون می آیی، فراموش نکن که ممکن است دیگر به خانه برنگردی.
🍀 اگر یاد مرگ همیشه در ذهن ما باشد، حسد، بخل، حرص، نفاق، کینه، وسواس و غفلت دیگر برای چه؟
🍀 من که معلوم نیست فردا باشم یا نه ! چرا (برای مال دنیا) حرص بزنم، چرا برای هیچ و پوچ خودم و دیگران را ناراحت نمایم.
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌹🌹امام #علی (ع) به فرزندش #امام حسن (ع) فرمود:
✅ پسرم! چهار چيز از من يادگير (در خوبيها) و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها) كه تا به آنها عمل كني زيان نبيني.
♈️ الف: خوبيها
1⃣ همانا ارزشمندترين بي نيازي عقل است
2⃣ و بزرگ ترين ترس بي خردي است
3⃣ ترسناك ترين تنهايي خودپسندي است
4⃣ و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست.
⛔️ ب: هشدارها
1⃣ پسرم! از دوستي با احمق بپرهيز، همانا مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيان مي كند.
2⃣ از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا از آنچه كه سخت به آن نيازي داري از تو دريغ مي دارد.
3⃣ و از دوستي با بدكار بپرهيز كه با اندك بهايي تو را مي فروشد.
4⃣ و از دوستي با دروغگو بپرهيز كه او به سراب ماند دور را به تو نزديك و نزديك را دور مي نماياند.
🌼 حکمت 38 نهج البلاغه 🌼
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌺# اندرز #بازاريان 🌺
🌹🌹امام #علی علیه السلام:
👈 اى #جماعت #تجّار!
✅ پيش از هر چيز از خدا طلب خير (بركت) كنيد
✅ و بركت را در آسانگيرى [در معامله ]بجوييد
✅ و با اخلاق خوش و برخورد درست به مشتريان نزديك شويد
✅ و خود را به زيور بردبارى بياراييد
✅ و از سوگند خوردن دست برداريد
✅ و از ظلم و حق كشى بترسيد
✅ و با مظلومان انصاف ورزيد
✅ و به ربا خوارى نزديك نشويد
✅ و پيمانه و ترازو را كامل گردانيد
✅ و كالاى مردم را كم ندهيد
✅ و در زمين (جامعه) دست به تباهى و فساد نزنيد .
🌼 بحارالانوار 🌼
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
🍀#الگوهاى رفتارى امام #على عليه السلام(۷۸)🍀
❇️امام(ع) و #مسائل سياسى
🔷بخش اوّل اصولگرائى با دشمن
ماجراى بيعت آزادانه مردم با علی(ع)
پس از قتل خليفه سوم، طلحه گفت:
اى ابوالحسن، تو بدين كار سزاوارترى و خلافت امّت، حق تو است. به حكم سوابق زيبا و فضائل بسيارى كه تو دارى و شرافت خويشاوندى كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله دارى.
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
به آن مى انديشم كه اگر اين كار را قبول كنم و حكومتم آغاز شود، از جانب تو مخالفت ظاهر مى شود.
طلحه گفت: هرگز! اى ابوالحسن.
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
آيا بر عهدى كه كردى و خداى را بر خويش گواه گرفتى، ثابت مى مانى؟
طلحه گفت:
عهدى كه با خدا كردم، هرگز از آن عدول نخواهم كرد.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
برخيز و با ما بيا تا به نزد زبير برويم.
طلحه گفت: فرمانبردارم.
با هم نزد زبير آمدند.
اميرالمؤمنين عليه السلام همان كلمات كه با طلحه گفته بود با زبير گفت.
زبير نيز جواب بر اين منوال داد كه طلحه داده بود و با اميرالمؤمنين عهد و پيمان بست كه هرگز برخلاف آن عمل نكند.
آنگاه طلحه و زبير بر اين موضوع با اميرالمؤمنين عهد كردند و مهاجر و انصار و تمامى مردم مدينه در كار خلافت به اميرالمؤمنين على عليه السلام رضايت دادند.
سپس به مسجد مدينه آمدند،
پس جماعتى از مهاجر و انصار، مثل: ابوالهيثم بن التيهان، رفاعة بن رافع، مالك بن عجلان، أبوأيّوب خالد بن زيد، خزيمة بن ثابت، و سايرين با اشتياق گفتند:
اى مردمان، مى دانيد كه عثمان با شما چگونه زندگانى مى كرد و اكنون آن گذشت. فضيلت و كرامت و قربت و قرابت علىّ بن ابيطالب عليه السلام از آفتاب ظاهرتر است و انواع علوم و محاسن اخلاق كه ذات شريف او حاوى آن است، از شرح و بيان مستغنى است و اگر به صلاح كار خلافت كسى را فاضل تر، و پرهيزگارتر و خداترس تر از على عليه السلام مى دانستيم، شما را به او راهنمائى مى كرديم و ليكن امروز در همه روى زمين اين خصال خير را هيچ كس جامع تر از او نمى بينم. حال چه مى گوئيد؟ و چه مى انديشيد؟
تمام مردم مدينه گفتند:
ما به خلافت على عليه السلام راضى هستيم و او را مطيع و فرمان برداريم.
اميرالمؤمنين على عليه السلام فرمود:
مردم! آيا بدون اجبار و اكراه با خشنودى كامل اين سخنان را مطرح مى كنيد؟
همه گفتند: حقّ تو را بر خويشتن به امر خداى تعالى واجب مى دانيم.
على عليه السلام فرمود:
امروز باز گرديد و در اين كار انديشه كنيد و فردا باز آييد تا بر آن جمله كه رأى شما قرار گرفته باشد تحقّق پذيرد.
فرداى آن روز دوباره مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله پُر از جمعيّت شد، و همه از هرگوشه و كنار فرياد مى زدند كه:
ما تنها با على عليه السلام بيعت مى كنيم،
طلحه از يك سو، و زبير از سوى ديگر بپاخاستند، سخنرانى كردند و مردم را براى بيعت با حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام شوراندند، و در پيشاپيش مردم به سوى امام على عليه السلام هجوم مى آوردند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام تا سه روز براى اتمام حجّت صبر كرد و آنگاه پاسخ مثبت به مردم مدينه داد كه شور و نشاط همه شهر را فرا گرفت و مردم آزادانه با عشق و شور بيعت كردند
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
🍀#الگوهاى رفتارى امام #على عليه السلام(۷۹)🍀
امام(ع) و# مسائل سياسى
.
بخش اوّل - اصولگرائى با دشمن
بيعت اهل كوفه:
هنگامی که خبر كشته شدن خليفه سوم و بيعت مهاجر و انصار با اميرالمؤمنين على عليه السلام به کوفه رسید، ابوموسى اشعرى فرماندار كوفه بود.
كوفيان به نزد او آمدند و گفتند:
چرا با اميرالمؤمنين على عليه السلام بيعت نمى كنى، و مردم را به بيعت او نمى خوانى؟
ابوموسى گفت:
منتظرم تا بعد از اين چه خبرى مى رسد؟
از ميان مردم، هاشم بن عتبة بن ابى وقّاص گفت:
...ابوموسى از آن مى ترسى كه اگر با على بيعت كنى، عثمان از آن جهان باز خواهد گشت؟
هاشم اين سخن را گفت و با دست راست، دست چپ خود را گرفت و گفت:
دست چپ از آن من و دست راست من از آنِ اميرالمؤمنين على عليه السلام است، با او بيعت كردم و به خلافت او راضى شدم.
چون هاشم چنين بيعت كرد، ابوموسى را هيچ عذرى نماند، برخاست و بيعت كرد و به دنبال او تمام بزرگان و ريش سفيدها و سَرشناسان كوفه بيعت كردند، بى آنكه كسى اهل كوفه را تحت فشار قرار دهد يا تهديد كند.
بيعت اهل يمن:
اهل يمن نيز به شوق و رغبت رو به خدمت اميرالمؤمنين على عليه السلام آوردند.
اوّل كسى كه از معاریف يمن به مدينه رسيد، رقاية بن وايل همدانى بود.
و بعد از او رويبة بن وبر البَجَلى با مردم خويش كوچ داده، روى به مدينه نهادند.
چون اين خبر به امام على عليه السلام رسيد، مالك اشتر را خواند و فرمود با جماعتى از مشاهير مدينه به استقبال ايشان رود.
اشتر با كوكبه انبوه و تدارك نيكو بيرون رفت، چون به ايشان رسيد آنها را نيكو ستود و گرامى داشت. و با ايشان آمد تا به مدينه رسيدند.
بهنگام ملاقات با علی(ع) برخی از بزرگان یمن بر امام على عليه السلام سلام كردند، و با سخنانى نيكو آن حضرت را ستودند.
آنگاه اميرالمؤمنين فرمود:
شما از سرشناسان و معروفان يمن شمرده مى شويد. آيا اگر ما را كارى سخت پديد آيد كه احتياج به يارى شما باشد، چقدر مقاومت مى كنيد و با ما همراهى داريد؟
در آن ميان عبدالرّحمن بن ملجم مرادى سخن آغاز كرد و گفت:
يا اميرالمؤمنين، ما را به حرب، ناف بريده اند و با پستانِ پيكان، شير داده اند و در ميدان مردان، پرورانيده اند.
زخم شمشير و نيزه ها در چشم ما گلهاى بهارستان است.
اطاعت تو را چون طاعت خداوند واجب مى دانيم و به هر جانب فرمان جنگ دهى، نصرت كرده و ظفر ديده، باز آييم .
امام على عليه السلام آنها را گرامى داشت، و خوشحال و راضى به كشورشان بازگردانيد.
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
🌺# پرهیز از #غیبت مردم 🌺
🌹🌹امام #علی علیه السلام:
✅ رواست كه به گناهكاران ترحم كنند و شكر اين نعمت گذارند كه شكرگزاري آنان را از عيبجويي ديگران باز دارد.
✅ چرا و چگونه آن عيبجو عيب برادرخويش گويد؟ و او را به بلايي كه گرفتار است سرزنش مي كند؟
✅ آيا به خاطر ندارد كه خدا چگونه او را بخشيد و گناهان او را پرده پوشي فرمود؟
✅ چگونه ديگري را بر گناهي سرزنش مي كند كه همانند آن را مرتكب شده! يا گناه ديگري انجام داده كه از آن بزرگتر است؟
✅ به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصيان نكرده و تنها گناه كوچك انجام داد، اما جرات او بر عيبجويي از مردم، خود گناه بزرگتري است.
✅ اي بنده خدا، در گفتن كسي شتاب مكن، شايد خدايش بخشيده باشد و بر گناهان كوچك خود ايمن مباش، شايد براي آنها كيفر داده شوي
✅ پس هر كدام از شما كه به عيب كسي آگاه است، به خاطر آنچه كه از عيب خود مي داند بايد از عيبجويي ديگران خودداري كند و شكرگزاري از عيوبي كه پاك است او را مشغول دارد از اينكه ديگران را بيازارد.
🌼 خطبه 140 نهج البلاغه 🌼
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
🍀#الگوهاى رفتارى امام #على عليه السلام(۸۱)🍀
🔷امام(ع) و #مسائل سياسى
❇️بخش اوّل - اصولگرائى با دشمن
روش برخورد با مخالفان:
پس از کشته شدن عثمان و بیعت مهاجر و انصار با آنحضرت؛
اميرالمؤمنين عليه السلام كسى را فرستاد تا مروان بن حكم، سعيد بن عاص و وليد بن عقبه را كه در خانه خويش نشسته بودند و از بيعت تخلّف كرده بودند را فراخواند، وقتى حاضر شدند، خطاب به آنها فرمود:
چه شده است شما را كه نزد من نمى آييد؟ و از بيعت تخلّف مى نماييد؟
وليد بن عقبه سخن آغاز كرد و گفت:
يا اميرالمؤمنين، ما بر چه اميد با تو بيعت كنيم، با كدام چشم بر تو بِگِرييم؟ پر و بال ما كَندى و سينه ما را پُر از كينه كردى، پدر ما را تو در جنگ بَدر كُشتى.
امّا پدر سعيد بن عاص را كه سرور بنى اميّه بود، نیز در جنگ بدر كشتى.
امّا مروان بن حكم، پدر او را عثمان به مدينه آورد، تو رأى عثمان را در آن ضعيف شمردى و به خطا منسوب كردى.
حال ما هر سه با تو اين است كه شرح داديم، چگونه با تو بيعت كنيم؟
امّا به آن شرط با تو بيعت مى كنيم كه كُشندگان عثمان را بِكُشى و اگر از ما سهوى يا خطايى سَر زَد، عفو كنى كه آدمى بى سهو و زَلَّت نتواند بود و اگر اجازه مى خواهيم كه به نزد پسر عمّ خويش يعنى معاويه به شام برويم، ما را اجازه دهى و ما را از رفتن به نزد او منع نكنى.
اميرالمؤمنين على عليه السلام جواب داد:
كينه شما بر من به حق نيست.
آن كينه كه از من در دل گرفته ايد بايد از خداى سبحان در دل گيريد زیرا جهاد ما در راه خدا بود.
اما حديث كُشتنِ كُشندگان عثمان، اگر امروز بتوانيم، امروز ايشان را مى كُشيم، و به فردا نياندازيم.
ولی در مورد ترسيدن شما از آنچه كه مى ترسيد، شما را ايمن مى گردانم.
مروان گفت:
اگر با تو بيعت نكنيم با ما چه كنى؟
اميرالمؤمنين عليه السلام پاسخ داد:
از شما مى خواهم كه بيعت كنيد و با عموم مسلمانان در اتّفاقى كه كرده اند موافقت نماييد و اگر بر آن عصيان و طغيان كرديد، شما را به حال خود مى گذارم.
چون سخن اميرالمؤمنين عليه السلام را اينگونه شنيدند، همه بيعت كردند و باز گشتند.
بعد از آن به اميرالمؤمنين گزارش رسيد كه ايشان در شك و ترديد هستند و از جان و مال ايمن نيستند.
مروان بن حكم در اين رابطه شعرى سرود و آن اشعار را براى اميرالمؤمنين عليه السلام خواند.
اميرالمؤمنين على عليه السلام چون اشعار را شنيد، شخصى را فرستاد و مروان و وليد و سعيد را فراخواند و به ايشان گفت:
اگر دل شما در مدينه قرار نمى گيرد و از من انديشه داريد و مى ترسيد و مى خواهيد به شام برويد، از جانب من اجازه داريد.
مروان گفت:
حال كه اميرالمؤ منين نسبت به ما لطف دارند، بحمد اللّه ايمنيم و خوفى نداريم، و مدينه را بر جاى ديگر ترجيح مى دهيم.
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:
زِمام اختيار به دست شماست، اگر مى خواهيد اينجا باشيد و اگر نزد معاويه يا به طرفى ديگر خواهيد رفت چنان كنيد.
آنها خوشحال شدند و باز گشتند.
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
🍀#الگوهاى رفتارى امام #على عليه السلام(۸۳)🍀
🔷امام(ع) و مسائل #سياسى
افشاگرى ها
♦️افشاى ماهيّت معاويه:
امام على عليه السلام نسبت به معاويه طىّ نامه اى افشاگرانه نوشت:
و اينكه ادّعا كردى ما همه فرزندان عبدمناف هستيم، آرى چنين است، امّا جدّ شما «اميّه» چونان جدّ ما هاشم و «حرب» همانند عبدالمطلّب و ابوسفيان مانند ابوطالب نخواهند بود، هرگز ارزش مهاجران چون اسيران آزاد شده نيست، و حلال زاده همانند حرام زاده نمى باشد، و آن كه بر حق است را با آن كه بر باطل است نمى توان مقايسه كرد، و مؤ من، چون مفسد نخواهد بود، و چه زشتند آنان كه پدران گذشته خود را در ورود به آتش پيروى كنند.
از همه كه بگذريم، فضيلت نبوّت در اختيار ماست كه با آن عزيزان را ذليل، و خوار شده گان را بزرگ كرديم، و آنگاه كه خداوند امّت عرب را فوج فوج به دين اسلام در آورد، و اين امّت در برابر دين، يا از روى اختيار يا اجبار تسليم شد، شما خاندان ابوسفيان، يا براى دنيا و يا از روى ترس، در دين اسلام وارد شديد، و اين هنگامى بود كه نخستين اسلام آورندگان بر همه پيشى گرفتند، و مهاجران نخستين، ارزش خود را باز يافتند.
پس اى معاويه شيطان را از خويش بهرمند، و او را بر جان خويش راه مده. با درود.
افشاى ماهيّت مغيره:
امام على عليه السلام در يك گفتگوى حضورى پرده از نفاق و دوروئى مغيره برداشت و فرمود:
اى فرزند لعنت شده ... به خدا سوگند! كسى را كه تو ياور او باشى، خداى نيرومندش نگرداند، و آن كس را كه تو او را دستگيرى كنى، پا برجا نمى ماند، از نزد ما بيرون شو، خدا خير را از تو دور سازد، پس هر چه خواهى تلاش كن...
افشاى ماهيّت اشعث بن قيس:
امام على عليه السلام در اجتماع عمومى مردم كوفه پس از اعتراض اشعث بن قيس، افشاگرانه پرده از سوابق ننگين او برداشت و حركت هاى منافقانه و موذيانه او را براى عموم مردم توضيح داد كه:
کدام كس به تو فهماند كه چه چيزى به سود، يا زيان من است؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت كنندگان، بر تو باد اى متكبّرِ متكبّر زاده، منافِقِ پسرِ كافر.
سوگند به خدا، تو يك بار در زمان كُفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدى، و مال و خويشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد، آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپارد، و مرگ و نابودى را به سوى آنها كشاند، سزاوار است كه بستگان او بر وِى خشم گيرند و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند.
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
943.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇ #امام #علی (؏) می فرمایند:
🔆 #روزى بر# دو قسم است:
🌸⇐روزیای ڪه تو را میجوید،
🌼⇐و روزیای ڪه تو او را میجویى.
🌸⇐پس هرڪس #دنیا را بجوید،
🌼⇐ #مرگ نیز او را طلب ڪند تا
🌸⇐اینڪه او را از دنیا بیرونش ڪند،
🌼⇐و ڪسى ڪه #آخرت را طلب ڪند،
🌸⇐ #دنیا او را میجوید تا روزیه او را
🌼⇐ڪاملا به او بپردازد.
📚: #نهج_البلاغه #حکمت 431
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
🍀🌹🌺☘🌷🍀🌹🌺☘🌷
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
🍀امام #على عليه السلام و مسائل #سياسى(۸۴)🍀
💠آگاهى سياسى
❇️دور انديشى امام #على عليه السلام در #حَكَمِيَّت:
اهل عراق به على عليه السلام گفتند:
اى اميرالمؤمنين، ما كتاب خدا را ميان خود و شاميان حَكَم قرار مى دهيم.
على عليه السلام فرمود:
اين مكر و خدعه ای از جانب آنهاست، با آنها پيكار و مبارزه كنيد تا به امر الهى و حكم او برگردند.
آنها از اين امر خوددارى كردند.
اهل عراق، ابوموسى أشعرى را و اهل شام عمرو بن عاص را حَكَم قرار دادند.
در صورتى كه حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام به اهل عراق فرمود:
عبداللّه بن عبّاس را حكم نماييد.
گفتند:
سوگند به پروردگار دو نفر از قبيله مُضَر در يكجا اجتماع نكنند.
سرانجام چون ابوموسى و عمرو با يكديگر اجتماع نمودند، عمرو، ابوموسى را فريب داد، و كار را بدانجا كشاندند كه اهل كوفه سرافكنده شده و آنگاه اعتراض خوارج بالا گرفت، به امام على عليه السلام مى گفتند:
مردان را در دين خدا حَكَم قرار دادى و حال آنكه خدا مى فرمايد: حُكم جز از آن خداوند نيست.
آنگاه خوارج اجتماع كردند و وحدت مسلمانان را دَرهم شكستند و پرچم اختلاف را برافراشتند.
خونها ريختند و دست به راهزنى ها زدند.
خبّاب بن أرَت را سربريدند و شكم زنش را در حالى كه آبستن بود، دريدند،
در حالى كه با مشاهده قرآن هاى بالاى نيزه شاميان فريب خوردند و اصرار در پذيرش حكميّت داشتند،
امّا آنگاه كه نيرنگ عمروعاص در آنها كارگر افتاد، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام را متّهم مى كردند.
آنان به راه هاى انحرافى كشانده شدند.
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
🍀امام #على عليه السلام و مسائل #سياسى(۸۶)🍀
آگاهى سياسى
❇️#ماجرای حکمیت:
پس از تحميل حَكَميَّت، و سرپيچى از فرمان حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام، آنگاه كه ابوموسى أشعرى فريب خورد، و عمرو عاص نيرنگهاى خود را تحقّق بخشيد و با دوروئى و تزوير همه چيز را به بازى گرفت، گروهى حزب خوارج را تشكيل دادند و برضِدِّ حكومت امام على عليه السلام شورش كردند كه چرا حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام حكميَّت را پذيرفت؟
گروهى ديگر پشيمان شدند كه چرا بر امام على عليه السلام فشار ايجاد كرده و در آستانه پيروزى، تلخى شكست را چشيدند.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در چند سخن حساب شده ماجراى حكميّت را افشا كرد.
پس از ليلة الهرير يكى از ياران حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام بپاخاست وگفت: تو ما را از مسئله حكميّت نهى كردى سپس به آن امر فرمودى ما نفهميديم كدام يك از اين دو دستور صحيح است؟
امام على عليه السلام (از اين سخن ناراحت شد و) دست ها را بهم زد و سپس فرمود:
اين جزاى كسى است كه بيعت را ترك كند! و پيمان بشكند!
به خدا سوگند هنگامى كه شما را دستور به جهاد (با لشگر معاويه) دادم و وادار به همكارى كردم كه برای شما خوشايند نبود، ولى خداوند خيرتان را در آن قرار داده بود.
اگر شما در برابر اين دستور تسليم شده بوديد، تا هنگامى كه در مسير حق گام برمى داشتيد رهبرتان بودم، و اگر منحرف ميشديد شما را به راه باز مى گرداندم ... امّا (افسوس كه شما هرگز تسليم فرمان من نبوديد)
من با كمك چه كسى بجنگم؟
و به كه اعتماد كنم؟
(عجبا!) من ميخواهم به وسيله شما بيماريها را مداوا كنم، امّا شما خودتان درد من هستید!
من به كسى مى مانم كه بخواهد خار را به وسيله خار بيرون آورد، با اينكه مى داند خار همانند خار است.
بار خدايا! طبيبان اين درد جانكاه، خسته شده اند، بازوى تواناى رادمردان در كشيدن آب همّت از چاه وجود اين مردم كه دائما فروكش مى كند، ناتوان گرديده است....
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿
🍀امام #على عليه السلام و مسائل #سياسى(۸۸)🍀
آگاهى سياسى
🔷علل انتخاب شهر كوفه بعنوان مرکز خلافت اسلامی:
پس از جنگ جَمَل و خطر آفرينى هاى معاويه در شام، و دورى زياد شهر مدينه از مرزهاى عراق و شام، امام على عليه السلام را بر آن داشت تا با ملاحظه اين مسائل و با آگاهى كاملى كه آن حضرت داشت، نماينده اى براى اداره شهر بصره بگمارد كه بتواند جلوى قضاياى احتمالى را بگيرد، به همين منظور بهترين و عالم ترين افراد خاندانش، عبداللّه بن عبّاس را كه در آن روز از هر جهت مورد اعتماد بود به فرماندارى بصره تعيين فرمود. و يكى از زيركترين أعراب «زياد بن أبيه» را نزد او به عنوان مشاور و كاتب معيّن كرد. خود آن حضرت نيز تصميم گرفت به جاى مدينه طيّبه، كوفه را مركز خلافت اسلامى قرار دهد.
طبعا ترك گفتن مدینه براى اميرالمؤمنين عليه السلام دشوار بود، ولى در آن زمان به ناچار و روى يك سلسله مصالح اسلامى، كوفه را براى خلافت اسلامى به جاى مدينه برگزيد.
مدينه اى كه از مهاجرت پيامبر و يارانش با آغوش باز استقبال كرده بود، مدينه اى كه براى اسلام و مسلمين مركزيّت داشت و موجب پيشرفت آن گرديد. مدينه اى كه براى حسن و حسين بستر ولادت و مهد تربيت بود. مدينه، آن شهر مقدّسى كه پيكر پاك پيامبر صلى الله عليه و آله و فاطمه زهرا«س» را در برگرفته بود؛ آری این مدینه را بخاطر مصالح اداره کشور اسلامی مجبور شد ترک کند.
بنابه نقل مسعودى و ديگران ، حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام در روز دوازدهم رجب سال سى و شش با سپاه ظفرمند خود وارد كوفه شد و در محلّه رحبه مسكن گرفت و مردم كوفه از كوچك و بزرگ از آن حضرت به گرمى استقبال كردند.
امام على عليه السلام از آنجا به مسجد آمد و دو ركعت نماز تحيّت بجا آورده آنگاه بر روى منبر قرار گرفت و بعد از ثناى خداوند بزرگ، خطاب به مردم چنين فرمود:
سپاس خدا را كه بر دوست و ولىّ خود نصرت بخشيد و دشمن را خوار و ناتوان ساخت و راستگوى حق را عزّت و شرافت داد و دروغ گوى تبه كار را ذليل نمود.
اى اهل شهر و ساكنان اين ديار، تقوى و ترس از خدا را به شما سفارش مى كنم و نيز سفارش مى كنم پيروى كسانى را كه از پيروان خدايند.
و از اهل بيت پيامبرتان كه ايشان براى فرمانبردارى سزاوارترند پیروی کنید نه از كسانى كه همواره مردم را به سوى خود مى خوانند و با ارزش هاى معنوى ما بر ديگران فخر فروشى مى كنند و امر ما را انكار مى نمايند و حقّ مارا پايمال مى سازند و از استفاده آن جلوگيرى مى نمايند،
... تعدادى از مردان شما از يارى ما دست برداشتند و مرا از خود ناراحت نمودند، اينك شما پيروان ما هم از ايشان دورى گزينيد و به درشتى با آنها سخن گوئيد تا از كردار خويش شرمنده شوند.
https://eitaa.com/Omidezendegi🌹
✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿✳️🌿