°• اُنیبْ •°🇵🇸
حوالی پاییز، در میان تیرگی شب های آبان ماه،طلبه ی جوانی که پاره ی تن و جگرگوشه ی پدر و مادرش بود، گرفتار گله ی گرگ ها شد؛ که به گمانم با انسانیت غریبه بودند؛ دریدند، ناسزا گفتند.
چیست این کتک خوردن در میان کوچه ها؟
چیست این قصه ی غربت؟
اما مگر او چه کرده بود؟ ایستادگی!
پایِ چه ؟ عقایدش!
و چه سنگدلانه خواستند آرمان های آرمان را لکه دار کنند اما بیچارگان نمیدانستند که ابراهیمِ آرمان، سال هاست که بت هایِ شرک و نفاق را شکانده.
نمیدانستند که او ایرانیست و آرمانش شهادت!
نمیدانستند که او شیعه ی حیدر_ امیرالمومنین_است و ورد زبانش علی و سرباز سید علی است.
دل هایشان کور بود و میخواستند نور ایمانِ آرمان را نیز خاموش کنند
وجدانشان غرق در رذائل حیوانی بود و انسانیتشان رو به افول؛ اما شهادت آرمان، خورشیدی بود که به ظُلَمات و تاریکی آبانِ تلخ تابید؛ بیدارمان کرد و تحقیقا، هزاران درس را به "ملت امام حسین" تقدیم کرد؛ درس جانفدا بودن ، درس مقاومت، درس شهـــــــــــــــادت.
آرمان رفت ولی نامش، یادش و عقایدش تا ابد در سینه ی این خاک که امانتدار مردانی از دیار مَردستان است، میماند.
و امروز به یقین میدانیم و میفهمیم که
« ما برای، آنکه ایران، گوهری تابان شود؛ خـــــــون دلــــــــــــــها خورده ایـــــــــــــم»
آرمان دریـــــــــــــــای شجاعت بود و ما شبنمی ناچیز که باید سالیان سال پیرو مکتبِ جوانمردی او باشیم.
این روزها،شهید شدن، دلِ شیر میخواهد و البته عشـــــــق!
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
به یاد طلبه ی بسیجیِ جوان؛ آرمـــــــــــــــان عزیـــــــــــــز
#آرمان_علی_وردی
37 روز تا سالروز شهادت کسی که بهم یاد داد میشه جوری زندگی کنی که مرگت شبیه اربابت حسین (ع) باشه 💔
#آرمان_علی_وردی
#رفیق_شهیدم❤️🩹
آرمان عزیز...
تو عجب توفیقی داشتی که شدی طلبه بسیجی شهید،❤️
متدین،مومن،متعبد،حزب الهی!🙂
#آرمانعزیز
#آرمان_علی_وردی
بیگمانچشمخبرمیدهدازسرِّدرون؛
وگرنهچشمِشهدااینهمهآرامنبود..(:!
#آرمان_علی_وردی
#شهید
#آرمان_عزیز
35.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سالگرد ِشهادتت مبارک :)!
۶ آبان بود که دیگه شهرک اکباتان شد شهرک آرمان :)
سالگرد شهادتت مبارک عزیز برادرم
#غریب_گیر_اوردنت
#آرمان_عزیز
#آرمان_علی_وردی
#شهادت
@Onib_1402
°• اُنیبْ •°🇵🇸
حوالی پاییز، در میان تیرگی شب های آبان ماه،طلبه ی جوانی که پاره ی تن و جگرگوشه ی پدر و مادرش بود، گرفتار گله ی گرگ ها شد؛ که به گمانم با انسانیت غریبه بودند؛ دریدند، ناسزا گفتند.
چیست این کتک خوردن در میان کوچه ها؟
چیست این قصه ی غربت؟
اما مگر او چه کرده بود؟ ایستادگی!
پایِ چه ؟ عقایدش!
و چه سنگدلانه خواستند آرمان های آرمان را لکه دار کنند اما بیچارگان نمیدانستند که ابراهیمِ آرمان، سال هاست که بت هایِ شرک و نفاق را شکانده.
نمیدانستند که او ایرانیست و آرمانش شهادت!
نمیدانستند که او شیعه ی حیدر_ امیرالمومنین_است و ورد زبانش علی و سرباز سید علی است.
دل هایشان کور بود و میخواستند نور ایمانِ آرمان را نیز خاموش کنند
وجدانشان غرق در رذائل حیوانی بود و انسانیتشان رو به افول؛ اما شهادت آرمان، خورشیدی بود که به ظُلَمات و تاریکی آبانِ تلخ تابید؛ بیدارمان کرد و تحقیقا، هزاران درس را به "ملت امام حسین" تقدیم کرد؛ درس جانفدا بودن ، درس مقاومت، درس شهـــــــــــــــادت.
آرمان رفت ولی نامش، یادش و عقایدش تا ابد در سینه ی این خاک که امانتدار مردانی از دیار مَردستان است، میماند.
و امروز به یقین میدانیم و میفهمیم که
« ما برای، آنکه ایران، گوهری تابان شود؛ خـــــــون دلــــــــــــــها خورده ایـــــــــــــم»
آرمان دریـــــــــــــــای شجاعت بود و ما شبنمی ناچیز که باید سالیان سال پیرو مکتبِ جوانمردی او باشیم.
این روزها،شهید شدن، دلِ شیر میخواهد و البته عشـــــــق!
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»
به یاد طلبه ی بسیجیِ جوان؛ آرمـــــــــــــــان عزیـــــــــــــز
#آرمان_علی_وردی