eitaa logo
°• اُنیبْ •°🇵🇸
840 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
16 فایل
بِسمـ رَب النور🌝 ثبت پیچ و خم های زندگی برای رسیدن به هدف. خطای ما رو به پای دینِ‌مون نزارید...! تولدمون:1402/4/7 کپی؟حلالت؛فقط برای ظهور آقا صلوات بفرست🌱 📍کرج درخدمتیم:🌿 @ya_rogayeee_313 @bent_olhossein315 میشنویم: https://ngli.ir/320280694870
مشاهده در ایتا
دانلود
°• اُنیبْ •°🇵🇸
الحق که .. "هرچه دارم از تو دارم"🌱 #آقای_امام‌رضا #خودنویس
_ پنجره فولاد رضا؛ برات کربلا میده... آقای با مرام یه کربلا به ما نمیدی؟! ❤️‍🩹 🥀
من یه دهه هشتادیم ما دهه هشتادیا الان تهش 23 سالمونه و کمه کمشم 13 سالمونه ولی با این سنِ کمکمون اندازه یه دهه شصتی غم دیدیم میدونین از کجا شروع شد؟! اون روزا که هنوز تو حالُ هوای شهید و شهادت نبودیمو فقط حواسمون به درسامون بود یه روز صبح بیدار شدیم دیدیم مامان گریه میکنه، بابا ناراحته،فهميديم حاج قاسم رفته :) از اون روز ب بعد فهمیدیم رهبری خیلی غریبن، از اون روز ب بعد تازه فهمیدیم حاج قاسم کی بود و ما از دست دادیم ؛ از اون روز که گذشت کرونا شروع شد با کرونا کلا کلاسامون مجازی شد همه ب ما میگفتن این نسل میخواد چی بشه ک فقط سرشون تو گوشیه اینا گذشت... اغتشاشات 1402 شروع شد پَر پَر شدن آرمان عزیزُ دیدیم... بدن زخمی ِ سید روح اللهُ دیدیم... یتیم شدن خیلیا رو دیدیم غم ِ تازه عروسارو دیدیم از اون گذشت شاهچراغ... دوباره غم دیدیم از اونم گذشت، انفجار کرمان... هممون مُردیمُ زنده شدیم با این انفجار کاپشن صورتی کوچولو رو دیدیم ک پَر زد شهیده فائزه رحیمی ک خودش دهه هشتادی بودُ رفت... و حالا... دوباره غم دیدیم... آقا سید ابراهیم رئیسی و آقای امیر عبداللهیان و... رفتن، دوباره ما موندیمُ ی عالمه غم ی عالمه بغض ک هرکاری میکنیم خالی نمیشه ما موندیمُ فکر ب اینکه الان رهبرمون چه غم ِ بزرگیو دارن تحمل میکنن و ما نمیتونیم هیچ کاری براشون بکنیم آره ما دهه هشتادیا همینقدر غم داریم با همین سن کممون: بقیه‌ش بماند بقیه‌ش برا بقیه قابل‌‌ ِ درک نیست شاید بزرگترامون هیچوقت متوجه نشن ک داریم ب آب ُ آتیش میزنیم ک یکاری برا امام زمانمون کنیم ولی نمیتونیم... ما ابراهیم هادی و همت ها و چمران ها و بهشتی ها رو ندیدیم ولی همه تلاشمون رو میکنیم ک شبیهشون بشیم ما همون نسلی هستیم ک حساب هممونو مینویسن ب پای یسری ک دین و ایمان ندارن ُ خدا و پیغمبر نمیشناسن ولی نمیدونن دهه هشتادیای مذهبی مجنون میشن با اسمِ علی ، جون میدن با روضه‌ی مادر، میمیرن با روضه‌ی قتله‌گاه... ولی با همه‌ی این دردا و غَما آقاجانمون ب ما گفتن این انقلاب ُ ما به نتیجه میرسونیم پس ما محکم وایستادیم، تا رهبر عزیزتر از جانمون بدونن ما هستیم کنارشون تا رسیدن ی قله‌ی ظهور ان شاء الله با فرماندهی ِ آسیدعلی میرسیم به صاحب‌الزمانمون و اون روز ب همه‌ی دنیا ثابت میکنیم ک ما تونستیم، ما رسیدیم:)...
°• اُنیبْ •°🇵🇸
00:00 _داره دنیای من میگیره از من تو رو❤️‍🩹:)) کی الان جای من میبوسه شیش‌گوشه رو...🥀 #شب_جمعه_است_ه
کاش اربعین زائرت بشم من عبد گناهکار دگر توان دوری ندارممم بطلب اقا💔🚶‍♀ شب جمعه اش یادت نکنم بی مرامی است:))
دارم به این فکر میکنم که اگه این مجالس روضه نبود ما از لحاظ روحی تو چه وضعیتی بودیم!؟
هدایت شده از به دنبال شهادت...
برای “ نوکرا، سینه‌زنا، لطمه‌زنا، خادما، میون‌دارا، گریه‌کنا، جامونده‌ها، کربلارفته‌ها، اونایی که الان مشهدن، اونایی که الان مشهد نیستن، کسایی که یه شب از غمش آروم نگرفتن، همونایی که این دوماه همش یا هیئت بودن یا خودشون روضه گوش میکردن، دوماه از دنیا بی‌خبر بودن و فقط غرق ابی‌عبدالله‌ع بودن، کسایی که نتونستن برن هیئت ولی چراغ روضه‌رو توی اتاقشون روشن کردن، همونایی که از یه ماه قبل درگیر پیرهن مشکی و پاکستانی و پرچم و کتیبه‌ان، کسایی که کل سال منتظر بودن که نذری بدن، همه‌ی اونایی که توی مشایه قدم برداشتن و شبا زیر سقف آسمونِ کربلا خوابیدن، کسایی که همون شبا رفتن روضه که هیئتا خالی نباشه و باریدن، همونایی که الان غم عالم رو دلشونه چون محرم و صفر تموم شده و .. “ خسته نباشید ..🖤 |
هدایت شده از مَبهوتْ³¹⁵
فقط همونجا که میگه: مرا دلدار میبیند با هق هق های پنهانی:)💔 میشه بخاطره علی اکبر؟ میشه مارو به جوونیه علی ببخشی؟ میشه دلت به خاطره رقیه بسوزه؟ میشه برمون گردونی؟ میشه دورت بگردم؟
از خاک و از این هوا... خسته شدم! دلم شلمچه میخواد، فکه میخواد، طلاییه میخواد. دلم آدمایی رو میخواد که مثل هیچکس نیستن اونجا سنگینی نگاهی نیست که باعث اذیتت بشه شهدا! میشه به بال شکستم یه نگاهی بکنید؟! یه گوشه نگاهی فقط...💔
00:00 دو سال پیش، همین موقع ها بود که رو،شهید کردن...💔 همین موقع ها بود که با لباس خونی توی کوچه های اکباتان می‌چرخید.🥲 همین موقع ها بود که حرز امام جواد (ع) آرمان رو دیدن و گفتن "بزنینش! دعا به دستش بسته!" همین موقع ها بود که گفتن "به خامنه ای فحش بده!" و آرمان گفت" آقا نور چشممه من هرگز به ایشون فحش نمی‌دم." آره... برای کور شدن چشم، دشمن‌هامون؛ آقا نور چشم همه‌مونه! آقا نور چشم یه ایرانه آقا آرمان؛ حواسمون به نور چشمت هست...🥲🫀
_سه روزه که ندارمت... سه روزه که نیستی پیشم... سه روزه که ندارمت دستاتو ببوسم... سه روزه که رفتی پیش اربابت پیر غلام ابی عبدالله... سه روزه که نیستی وقتی ازت میپرسم "نخبر؟" با اون لهجه شیرین ترکیت بگی"آخرون خیر اولسون بالام"... سه روزه که شدی همسایه امام زمانت... سه روزه که نیستی صورتتو ببوسم لبخند بزنی بهم... سه روزه که نیستی شلوغ کنیم بگی بشینین زمین خلاصه که سه روز که دیگه تو این دنیا نیستی و مقصدتو انتخاب کردی بسلامتی راهی شدی دردت به سرم سه روزه که ندیدمت و برای همیشه دوست‌داشتنی که بهت ابراز میکردم حالا جاش تو قلبمه و جسمت تو خاک و روحت تو آسمونا... میدونم حواست بهم هست میدونم هوای هممونو داری خیلی دلمون برات تنگ شده و میشه؛ دیدارمون به قیامت سفرت به سلامت عزیزِ قلبم...🖤:) |
بعضی انسان ها در زندگی ما تکرار نشدنی هستند. اگر باشند دنیا برای ما رنگ و بوی دیگری دارد اصلا زندگی جور دیگریست. وقتی باشن انگاری که تو باغی پر از گل و گیاه زندگی می‌کنیم و وقتی از کنارمان میرود تک تک اعضای خانواده خشک و پژمرده میشویم. پدر بزرگ یکی از این انسان هاست. کسی که هفت روز است نبودنش چراغ روشن خانه مادری را خاموش، خنده های از ته دل نوه های کوچیک و بزرگ رو به گریه و شادی هایمان را به غم تبدیل کرده است. دلتنگی ام را با هیچ کلمه‌ای نمیتوانم بیان کنم... فقط همین را میدانم که گوشه‌ای از اعماق وجودم، روحم و قلبم نبودنت را احساس میکنم... دعا میکنم در دنیای ابدی همنشین با ائمه باشی آقاجونم🖤 ای خاک تیره پدر بزرگ ما را عزیز دار این صفای خاندان ماست که در برگرفته ای... |
و روز های بدونِ تو را؛ چگونه سر کنم وقتی که تو برای من خاطراتی ابدی ساختی؟ تو قلبِ من بودی و حالا من بدونِ قلبم زنده میمانم؟ آن زمانی که دستان کوچکم را در دستانِ گرم تو گذاشتم فکر نمیکردم روزی دستانم را که حالا کمی بزرگ شده اند بر روی سنگ سرد تو بگذارم عزیزِ قلبم بیا و بگو که این بار هم مثل همیشه سر به سرم گذاشتی و برمیگردی؛ برایت از چه بگویم؟ از اینکه شیرینیِ زندگی ام تو بوده‌ای حالا حلوای شیرین سر مزارت تلخ ترین عکس قاب چشمانم است... کاش بودی در کنارم، شانه به شانه؛ تا هر موقع که بچه ها گفتن پدر بزرگ کلی حرف برای گفتن داشته باشم نه آنکه بغض بی امان گلویم را چنگ زند. همه جا هر نفس درکنار تو و حالا بی من به کجا رفته ای؟ دلت آمد پدر بزرگ؟ گرمای کرسی خانه تان را بگو؛ بدون شما برایم سرد ترین است. دیگر بوی غذا های مامان جون بی شما در خانه نمی‌پیچد... اینجا فقط بوی حلوا می‌آید... حلوای تلخی که بازم مرا یادت می‌اندازد. . و لحد برای تو سنگین است. . بیا و برگرد. . . این بار هم صدایت میزنم. . .اما، اما قبلش جانِ نوه سوگولی‌ات جوابم را بده... چهل روز گذشت برگرد؛💔 برگرد جانِ من؛برگرد جانِ من؛ برگرد جانِ من...