eitaa logo
❞̶͟͞انـسـ بــا قلم❝
103 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
408 ویدیو
5 فایل
~●اینجا پرواز در دنیای قصه هاست پرواز بربام ارزوها...●~ یادمیگیریم.. یادمیگیریم تا بدانیم..ومیدانیم تا بفهمیم! 🌱💫 و اینجاییم تا..انس بگیریم،...انس باقلم❥ کانال ما در پیام رسان روبیکا: @Onsbaghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
❞̶͟͞انـسـ بــا قلم❝
#داستانک🌱 #برگ_چهارم🍃 ✍ #دخترِجهاد فهمیدم که خیلی دوست داری که من محجبه بشم. من واقعاً تک تک کلمات
🌱 🍃 ✍ 《 من شاید گاهی چادرم خاکی شود از طعنه های مردم شهر...اما یاد چفیه هایی می‌افتم که برای چادری ماندنم خونی شدن. شاید لیاقت شهید شدن را نداشته باشم اما می‌خواهم ادامه دهنده راه شهدا باشم.》 با شوق نگاهش میکردم و کنجکاو بودم تا بدانم هدفش از گفتن این حرف‌ها چیست؟ هرچند حدس می‌زدم. که گفت می‌خواهد چیزی را نشانم دهد و مجبورم کرد چشمانم را ببندم من هم قبول کردم خواسته ی دوست چندماه ولی عزیز را💝 وقتی چشمانم را باز کردم به معنای واقعی کلمه فرشته ای را روبروی خود دیدم.😇 فرشته ای با بالهای مشکی که نشان می‌داد مروارید درون صدف را. بی اختیار برایش خواندم: 《 چادرت‌را گربپوشی "دلرباتر" میشوی~ گل نیندازی به صورت با"حیاتر" میشوی~ تار مویت ارزشش بالاتر از هر"گوهر"یست~ چادرت را گر بپوشی تو،"کیمیاتر"میشوی~ به خودت افتخار کن خواهرم》💞 با ذوق در آغوش کشیدم خواهرک دینی ام راو در گوشش خواندم شعری از "محمد صفری" 《 کمی سنگین تر از قبلی تو که چادر به سر داری درختی که پر از بار است دائم سربه بار دارد. 》 فهمیدم گلوریا اکنون مسلمان شده و به عشق مادرمان نامش را "زهرا" گذاشته. آن روز بهم گفت: می‌دانم این چادر تا به دست ما برسد،هم از کوچه های مدینه گذشته هم از کربلا هم از بازار شام. چادرم را در آغوش می گیرم و می گویم تا برایم روضه بخواند.حالا فهمیدم که چادرم"تاج بندگی"منه فاطمه. با چشمانی به اشک نشسته عهد بستیم تا در راه امام زمان و ترویج حجاب از هیچ کاری دریغ نکنیم. 🖤 ╔═══🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸