47.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰♥️🎂⊱
.
.
تو اهل آسمان بودے🌥
که چند صباحی مهمان زمین شدے(:
اما در زمین هم آسمانۍ
زندگی کردی✨؛
و اسیر این دنیا نشدے
همین بود ڪہ حالا
باز هم در آسمانۍ
#شهید آسمانۍ !
اما ما اسیر دنیاییم..
در زمین ؛ دست ما را هم بگیر✋🏻'..
تــولـدتمـبارڪ🎈،
فرمانده قـــ❤️ـــلــب ها✨
🎞⃟🔗|⇜#کلیپ🎉"
♥️⃟🔗|⇜#شهیدجہادمغنیه🌱"
🎉⃟🔗|⇜#تـولدتمـبارڪ🎂🍃
「¹²'²'¹⁴⁰¹➜عیدمیلاد القمر🌙」"
•• ـــــــــــــ❁ـــــــــــــ ••
#امام_علی علیه السلام:
مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِی سَبِيلِ اللهِ بِاَعْظَمَ اَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَكَادَ الْعَفِيفُ اَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَة
مجاهد #شهید در راه #خدا پاداشش بيشتر از كسى نيست كه قدرت بر #گناه داشته ولى خوددارى نموده، چنين انسان با عفّتى نزديك است فرشته اى از فرشتگان باشد.
#نهج_البلاغه، حکمت474
آقا سید میگفت!
وقتے #شهید میشے کھ
تعداد رفیقات تو مزار شهدا
بیشتر از داخل شهر باشه :)
.
🍃|#اللهمالرزقناشهادت
🍃🍃🍃
#تلنگرانه✍
حتما بخونید خیلی قشنگه ✨
سلام من جوانی بودم که سالها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانوادهام نداشتم
همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب
زمانی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بینصیب نماندم
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمیدهند😞
تا یه روز تو یکی از گروههای چت یه آقایی پستهای مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗
رفتم توی #پی_وی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐
#عکس_شهیدی دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچههای او باشند😟
و زیر آن عکس یه جملهای نوشته شده بود:
"میروم تا #حیاوغیرت جوان ما نرود"✋🏼💔
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمیشد دارم گریه میکنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بیحیا و بیغیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم #متنفر شدم😠
دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی موبایلم و دست نمیگرفتم🙂
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم #مسجد
اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم، آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکههای اجتماعی✋🏼💔
از امام جماعت خواستم کمکم کنه
ایشان هم مثل یه پدر مهربان
همه چیز به من یاد میداد😇
نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیتهای بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️
توی محله معروف شدم
و احترام ویژهای کسب کردم
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای #خادمی معرفی شدم
نزدیکای #اربعین امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمیتونم، میشه شما به نیابت از من بری؟
پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود!
من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔
اشکم سرازیر شد😭
قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊
هنوز باورم نشده که اومدم #کربلا🕌💔
پس از برگشت تصمیم گرفتم برم #حوزه_علمیه
که با مخالفتهای فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمیگرفت قبول کرد✋🏼
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس گرفتم👌
در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو میکردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریهام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!
گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔
تو رو میدیدیم با مرکبی از نور میبردن بهشت و ما رو میبردن #جهنم و هر چه به تو اصرار میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼
👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین #بهشت🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه #سعید_قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم
میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی
به ما هم یاد بدی
منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍
چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍
یه روز توی خونشون #عکس_شهیدی دیدم که خیلی برام #آشنا بود گریهام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریههام بلند و بلندتر شد😭😭
👈این همون عکسی بود که تو #پروفایل بود👉
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟
مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼
خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭
مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم: نه
گفت: این #پدرمه😊
منم مات و مبهوت، دیوانهوار فقط گریه میکردم
مگه میشه؟😳😭😭
آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر #دخترشو به عقد💍من درآورد💔😔
چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای #مدافعان_حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزهها تعطیل شدند ما هم رفتیم
خانمم باردار بود و با گریه گفت:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:
میرم تا #حیاوغیرت جوانان ایران بماند...✌️
#شهید
@Oshagalshohda
🖤🕯عُشاق الشُهَداء🕯🖤
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای آرمان....🙂
15 ثانیه به نقطهی قرمز روی تصویر بدون اینکه چشمتون جای دیگرو ببینه نگاه کنید :))))
بعد به سقف نگاه کنید و تند تند پلک بزنید 🙂
اگه نشد بدون اشتباه رفتی !
دوباره نگاه کن و سعی کن فقط تصویر رو ببینی و روی نقطه قرمز تمرکز کنی :)
خیلی قشگنه🙂
#تصویر_پردازی
#شهید
#آرمان_علی_وردی
#شهدا_شر_منده_ایم
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج🤲
🌴🇮🇷🌴🇮🇷🌴
قبل از عملیاتی به مادر خود سر زد و برگشت. به ما گفت که بچهها حل شد و ایشان در همان عملیات شهید شد. زمانی که تابوت او را برای خاکسپاری بردیم، مادرش جلوی چشم همه بچهها روی تابوت زد و گفت دیدی پسرم دعا کردم که #شهید شوی....
ٜٜ ٜ̽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و یه کار تیمی دیگه 🤣
خدایا یا من #شهید شم،
یا حاج میثم مطیعی دوبلور شه😂
سنت هفت سين چيدن را بعضی از بچه های جبهه حفظ كرده بودند منتها با صبغه جنگی
كه عبارت بود از:مين سوسكی، مين سبدی، سيم تله، سيم چين، سيم خاردار، سرنيزه،سی چهار(C4)
و سوزن اسلحه،سيمينوف،سمبه و سنگر را هم به عنوان مواردی از هفت سين بود
#شهید