eitaa logo
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
878 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
﷽ این چه سودائے است با خود ڪرده ام در عاشقے از تو گویم لیک، فڪرم جاے دیگر مانده است ارتباط‌مون @Shohada1380 بگـوشیم @Fatemee_315 آن سوی نداشته هایم تکیه‌گاهی‌دارم‌ازجنس‌خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست_و_پنجم آن روز هم ابراهيم با اختالف زياد برنده شد.
شــرطبندي نكنيد. امــا يكبار با بچه هاي محله نازي آباد بــازي كرديم و مبلغ ســنگينی را باختيم! آخــرای بازي بود كه ابراهيم آمد. به خاطر شــرط بندي خيلي از دست ما عصباني شد. از طرفی ما چنين مبلغي نداشــتيم كه پرداخت كنيم. وقتي بازي تمام شــد ابراهيم جلو آمد وتوپ را گرفت. بعدگفت: كســي هســت بياد تك به تك بزنيم؟ از بچه هاي نازی آباد كســي بود به نام حق كه عضو تيم ملی وكاپيتان تيم برق بود. با غرور خاصي جلو آمد وگفت: سرچي!؟ ابراهيم گفت: اگه باختي از اين بچه ها پول نگيري. او هم قبول كرد. ابراهيــم به قدری خوب بازي كرد كه همه ما تعجب كرديم. او با اختلاف زياد حريفش را شكست داد. اما بعد ازآن حسابی با ما دعوا كرد! ٭٭٭ ابراهيم به جز واليبال در بســياري از رشــته های ورزشي مهارت داشت. در کوهنوردي يک ورزشکار کامل بود. تقريبا از سه سال قبل از پيروزي انقلاب تا ايام انقلاب هر هفته صبح های جمعه با چندنفر از بچه های زورخانه ميرفتند تجريش. نماز صبح را در امامزاده صالح ميخواندند، بعد هم به حالت دويدن از کوه بالا ميرفتند. آنجا صبحانه ميخوردند و برميگشتند. فراموش نميكنم. ابراهيم مشغول تمرينات كشتی بود و ميخواست پاهايش را قوي كند. از ميدان دربند يكي از بچه ها را روي كول خود گذاشــت و تا نزديك آبشار دوقلو بالا برد! اين کوهنوردي در منطقه دربند و کولکچال تا ايام پيروزي انقالب هر هفته ادامه داشت. ابراهيم فوتبال را هم خيلي خوب بازي ميكرد. در پينگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو تا راكت بازي ميكرد وكسي حريفش نبود. @Oshagh_shohadam
چند تا مثال دیگه بزنم قشنگ به اهمیت نیت پی ببری 😅 مثلا نگاه کن چقدر کار کردن تو هیئت بهت حال میده 😍 یا چقدر گریه کردن بهت انرژی میده 🔋 چه عالمی داره دنیای بعد از گریه ها خیلی از گریه ها ما رو کسل میکنه یا حال قلبمون رو بد می کنه 🥀 اما چرا گریه برای اهل بیت برامون شادی و نشاط میاره اینو من به شما عزیزان خدا نباید بگم چون شما خودتون با پوست و گوشت و استخوان خودتون حس کردید که گریه واسه از دادن یک عزیز با گریه کردن برای امام حسین علیه السلام یا خانم فاطمه زهرا سلام الله چقدر فرق داره اون یک چیز دنیاییه که هیچ چیزی واسه خودش نداره اما اون گریه فوق دنیاست دیدی چقدر فرق داره نیت چی باشه اگه نیت رسیدن و نزدیک شدن به دنیا باشه کسل میشی خسته میشی تا جایی پیش میری که میرسی ته خط و خودکشی 💥 ( مردم غرب یا مردم کره یک بخشی از این مردم هستن شما زندگی اونها رو نگاه کنید همه چیز رو تو دنیا خلاصه کردن و تمام چرا امار خودکشی اونجاها انقدر زیاده چرا افسردگی اونجا زیاده ؟؟؟؟؟ ) بازم بگم ؟؟؟؟ اصلا شبهه ای دیگه واسه ات موند که همه چی در یک مدار خاص در حرکته اگه نیتت رو درست نکنی از خوبا جا میمونی از امامت جا میمونی 🔆♨️
یک چیز دیگه هم هست درباره هیئت و اربعین و محرم و حال و هواش که ان شاالله فردا شب براتون میگم 🌱🌷
2737050.mp3
8.3M
┏━━ ━━┛ بعد از تو روزام همرنگ شامه...💔🖤 (س)❤️
به نام خدای فرشته های مقرب ورب الملایکه المقربین🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اربعین بهانه ایست برای به ظهور رسیدن ❤️🙂 @Oshagh_shohadam🌼
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست_و_ششم شــرطبندي نكنيد. امــا يكبار با بچه هاي محله ن
کشتی هنوز مدتی از حضور ابراهيم در ورزش باســتانی نگذشته بود که به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ کشتی رفت. او در باشگاه ابومسلم در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن 53 کيلو آغاز کرد. آقايان گودرزی و محمدی مربيان خوب ابراهيم در آن دوران بودند. آقای محمدی، ابراهيم را به خاطر اخلاق و رفتارش خيلی دوســت داشــت. آقای گودرزی خيلي خوب فنون کشتی را به ابراهيم مي آموخت. هميشــه ميگفت: اين پســر خيلی آرومه، اما تو کشتی وقتي زير ميگيره، چون قد بلند و دستای کشيده و قوی داره مثل پلنگ حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست. براي همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها ميگفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني ميبينيد، مطمئن باشيد! سال های اول دهه 50 در مســابقات قهرماني نوجوانان تهران شرکت کرد. ابراهيم همه حريفان را با اقتدار شکســت داد. او در حالي که 15 ســال بيشتر نداشت براي مسابقات کشوري انتخاب شد. مسابقات در روزهاي اول آبان برگزار ميشد ولی ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! مربی ها خيلي از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور @Oshagh_shohadam
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
#به_نام_ایزد_یکتا #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست_و_هفتم کشتی هنوز مدتی از حضور ابراهيم در ورزش باســت
وليعهد برگزار ميشد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براي همين ابراهيم در مسابقات شرکت نکرده بود. ســال بعد ابراهيم در مسابقات قهرمانی آموزشگاه ها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال در وزن 62 کيلو در قهرماني باشگاه هاي تهران شرکت کرد. در ســال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشــگاهها وقتی ديد دوست صميمي خودش در وزن او، يعني 68 کيلو شــرکت کرده، ابراهيم يک وزن بالاتر رفت و در 74 کيلو شرکت کرد. در آن ســال درخشش ابراهيم خيره کننده بود و جوان 18 ساله، قهرمان 74 کيلو آموزشگاه ها شد. تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوي و بلند خود باعث شده بود که به کشتی گيری تمام عيار تبديل شود. ٭٭٭ صبح زود ابراهيم با وســائل کشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جائي ميرفت دنبالش بوديم! ِ تا اينکه داخل ســالن هفت ِ تيــر فعلي رفت. ما هم رفتيم توي ســالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتي بعد مسابقات کشتي آغاز شد. آن روز ابراهيــم چندکشــتي گرفت و همه را پيروز شــد. تا اينکه يکدفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشــاگرها تشويقش ميکرديم. با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا !؟ گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم کجا ميري. بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاي شما نيست. زود باشين بريم خونه بــا تعجب گفتم: مگه چي شــده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشــين، پاشين بريم خونه. @Oshagh_shohadam
اگرکسی‌گفت:من‌کہ‌میدانم‌خدامون مهربونہ‌بگونمیدونی‌اگرکہ‌میدونستی ازحال‌رفتہ‌بودی‌ازذوق‌غش‌کرده‌بودی آتیش‌گرفتہ‌بودی‌پروازکرده‌بودی...🌿 @Oshagh_shohadam