eitaa logo
🥀عُـشـــاق اَلشُھـــــــدا🥀
822 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
﷽ این چه سودائے است با خود ڪرده ام در عاشقے از تو گویم لیک، فڪرم جاے دیگر مانده است ارتباط‌مون @Shohada1380 بگـوشیم @Fatemee_315 آن سوی نداشته هایم تکیه‌گاهی‌دارم‌ازجنس‌خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ رمــــان "پایان یک عــــشـــــق💕" ‌ ‌ یه پیرهن آستین‌دار صورتی‌کمرنگ که جلوی آن طرح سه‌بعدی جغد سفیدرنگ داشت رو با شلوار صورتی‌ پوشیدم که سِت پیراهنش بود.. موهام رو با سشوار خشک کردم و گیس کردم عطر هم به خودم زدم و پریدم بیرون.. مهدیار: -ما شما رو با همون قیافه‌ای که تو قبر دیدیم پسندیدم دیگه نیاز نیست آنقدر خووشگل کنید.. _از خدااااااتم باشه.. -اون که هست.. مامان رفت تو آشپزخونه که میوه بیاره برا مهدیار من هم رفتم نشستم کنار مهدیار.. _واااااای مهدیار مژدگونی بده! -چه خبره..؟! _اول مژدگونی! -خب باشه یه بستنی باهم میریم -حالا خبر؟! _این شد، با بابام حرف زدم گفت عروسی نمی‌خواد همین یک سفر میریم و میایم ان‌شاءالله.. -واااااااااای جدی میگی؟! _والا بخدا؛ زنت رو دست کم گرفتی؟! _اراده کنه حله.. -الهی من قربون زنم برم که.. خندیدم و گفتم: _الهی مامانم میوه‌ها ررو آورد و رفت تا آماده بشه؛ یک پرتغال برداشتم و شروع کردم به پوست گرفتن "یکی داره موهام رو اذیت میکنه" برگشتم دیدم مهدیار هست داره با موهام بازی میکنه که گفتم: _نکن مو ندیده،تازه گیس کردم خراب میشه.. -نمی‌دونستم آنقدر موهات بلند هست! -ممنون واقعااا‌.. _چرا تشکر حالا؟! -به خاطر اینکه موهات رو کوتاه نکردی..! _قابلی نداره.. -مال خودم هست؛مگه قراره قابل داشته باشه..!! _بفرما این پرتغال رو بخوور تا من برم آماده بشم آقای رودار.. -دستت‌ درد نکنه‌ خانوم‌ رفتم داخل اتاقم؛ یه مانتو خاکستری با شوار مشکی به همراه روسری و ساق طوسی پوشیدم و کیفم رو هم برداشتم و رفتم بیرون.. باهم سوار ماشین شدیم و حرکت مهدیار: -هدیه عصری بریم دنبال خونه..؟! -تا زودتر کارها تموم لشه بریم سر زندگیمون ان‌شاءالله _حتما ان‌شاءالله -برا عروسی هم بریم مشهد ان‌شاءالله؟! _وااای آره،خیلی وقته نرفتم.. -چشم.. مامان: -راست میگه مامان، زودتر کارها رو انجام بدید و برید خونتون؛ آخه زیاد خوب نیست عقدتون طول بکشه.. _آره،توکل بر خدا ‌ نویسنده: eitaa.com/Oshagh_shohadam