#بـسـمربِّالـمـهـدےعـج
رمــــان
"پایان یک عــــشـــــق💕"
#قسمتشصتوپنجم
شب بعد از نماز مغرب و عشاء
زنگ خونمون شروع کرد به صدا دراومدن..
دستشون رو گذاشته بودن رو زنگ وِل نمیکردن
معلومه چه کسانی هستن دیگه؛دو خواهر ناتنی سیندرلا
در رو باز کردم؛
_خانم نمیشناسم،اشتباه اومدید!!
نارنج:
-حالا شوهر کرده ما رو تحویل نمیگیره!
فاطمه:
-حالا مثلا خیلی کار شاخی هست؟!
-برو بابا ما هم شوهر کردیم..
بیتوجه به من اومدن داخل
"ای خداا"
بعد از سلام و احوالپرسی با مامانمم رفتند داخل اتاقم و خودشون رو پرت کردند رو تخت..
"اصلا هم پرو نیستند"
ناری:
-وااای آرایشگاه نوبت گرفتی؟!
_آره،برا سهتامون
فاطمه:
-کدوم آرایشگاه؟!
_نمیدونم،مهدیه گفت خیلی خوبه؛
_حالا میریم ببینیم چه جوریه..
ناری:
-واااای هدیه باورم نمیشه!
-چی رو؟!
فاطمه:
-اینکه شوهر کردی دیگه
ناری:
-آخه فکر میکردم میتُرشی!
بالشت رو گرفتم و پرت کردم سمتش؛
_خیلی نامردید؛ولی من میدونستم نمیتُرشم..
ناری:
-از کجا؟!
_آخه وقتی دختری مثل تو و فاطمه شوهر کردن و نترشیدن قطعااا من هم نمیترشم..
حمله کردن سمتم؛
فاطمه:
-حیف فردا عقدت هست،
وگرنه چنان میزدم که دو هفته مهمون بیمارستان باشی
خندیدم و گفتم:
_با این هیکلت من رو بزنی؟!
_واای بچههاا توروخداا
بیخیال..
ساعت ۹ نشده رختخواب انداختن،
میگن باید زود بخوابی تا صبح چشمهات باد نکنه!
اون شب ساعت ۹ رفتم رختخواب،
آنقدر فکر کردم دیدم ساعت ۱ شب هست!!
"واااای خدا توروقرآن یه کاری کن بتونم بخوابم"
نمیدونم چیشد که چشمهام رو باز کردم دیدم داره اذان میگه
_نارنج!فاطمه!
_اذان هست بیدار بشید..
دوتاشون هم پاشدن و رفتیم وضو گرفتیم؛
آنقدر استرس داشتم که حَد نداشت..
بعد از نمازصبح یکم قرآن برای آرومشدنم خوندم
اومدم دراز کشیدم تو رخت خواب..
ناری:
-چیــــــــــــــــــــــــــــــــــ؟!
-الان میخوای بخواابی؟!
فاطمه اومد دستم رو گرفت و کِشووونکِشوووون بُرد سمت حموم..
نارنج:
-رهبری امروز دست من هست؛باااید بری حموم..!
_آخه ساعت ۵صبح؟!
نارنج:
-۵ نیست و ۵:۳۰
-حالا هم بدووو
-فاطمه بندازش تو حموم
"وااای خدااااااا"
انداختن من رو تو حموم در رو از پشت قفل کردن
فاطمه:
-دقیقا نیم ساعت باید داخل حموم باشی و خووب خودت رو بشوووری پس گربه شوور نکنیهااا
_بااااشه بابا
بعد چند قیقه در حموم باز شد شامپو و صابونهای مختلف پرت شد تو حموم
_اینا چیه؟!
فاطمه:
-همشون رو استفاده میکنی؛
آنقدر هم حرف نزن دیگه!
"ای خدااا از دست اینا"
نویسنده : #هـدیہخـــدا
eitaa.com/Oshagh_shohadam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ #تلنگر
مواظب زبونمـون باشیم 🦋
دروغ هایی که به شـوخی میگیم
و اسمشو گذاشتیم خـالی بندی
#گناه_کبیــره است.☘
دروغ دروغه!‼️
چه جدی و چه شوخی✋🏻
بپا شوخی شوخی گناه نکنی😊✨
@Oshagh_shohadam
[ اگہ شھادت بہ نوشتن اسم اڪانت و پروفایلبود...'
الان ڪلے شھید داشتیم''
ولے مشتے!
شھادت یِہپرواز عاشقانھست!🤞🏻♥️ ]
#آرزوی_شهادت
@Oshagh_shohadam
خوشا شبی که به آرامگاه من باشی
من آسمان تو باشم، تو ماهِ من باشی
#فروغ_بسطامی
@Oshagh_shohadam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫
رفقا یکاری نکنیم که وقتی نماز تموم شد...🧎♂️
@Oshagh_shohadam
#دعاےفرج🌱
#قرارِهرشبمون♥
-بسمالله...🌸
بخونیمباهم...🤲🏻
بہنیتشہیده زینبڪمایے🌹
الهےعَظُمَالْبَلٰٓآوَبَرِحَالخَفٰآء
ُوَانْڪَشِفَالْغِطٰٓآءٌ…🍃
eitaa.com/Oshagh_shohadam
#وصیتنامهشهیدهزینبکمایی 🌹:
🌿خدایا نگذار نقاب #نفاق و #بیطرفی بر چهره مان افتد و در این هنگامه جنگ حسین ع را تنها گذاریم . اینها از یزدید بدترند و جایگاهشان اسفل سافلین است و بس ... ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک . چه یافت آنکسی که تو را گم کرد و چه گم کرد انکس که تو را یافت . ( قسمتی از مناجات امام حسین علیه السلام )
🌷بدلیل اینکه هر مسلمانی باید #وصیتنامه ای داشته باشد من نیز تصمیم گرفتن این متن را بعنوان وصیت نامه بنویسم و آخرین حرف های خود را برای دوستان و خانواده و تمام #عاشقانشهادت بنویسم . از شما عاشقان شهادت می خواهم که
1⃣ راه این #شهیدان به خون خفته را ادامه دهید .
2⃣ هیچ گاه از #پشتیبانیامام سرد نشوید . همیشه سخن #ولیفقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید .
3⃣ چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به #یادمرگ باشید .
تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد .
4⃣ #نمازهایتان را فراموش نکنید و برای #سلامتیاماممان همیشه #دعا کنید و در #انتظارظهورمهدی عج باشید
مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حال که وصیت نامه مرا می خوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون امده ای و هرگزدر نبود من ناراحت نشو
❤️ ٬ زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می خورم و چه چیزی از این بهتر است که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق .❤️
مادر جان می دانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و به همین دلیل تو را به رنج های حضرت زینب سلام الله علیها قسم می دهم مرا #حلال کن و مرا #دعایخیر بفرما . در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا می کنم که مرا حلال کنند و اگر من باعث ناراحتی شده ام مرا ببخشید . شما را به خون جوشان حسین علیه السام قسمتان می دهم #دعا برای #امام را فراموش نکنید . خواهر کوچک شما
🍂 زینب کمایی.