📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 دعای یوسف (ع) برای نجات خود از چاه
هنگامی که برادران یوسف(ع)، آن حضرت را به بیابان برده، و به چاه افکندن، جبرئیل نزد یوسف (ع) آمد و گفت: ای پسرک! در اینجا چه می کنی؟
یوسف: برادرانم مرا در چاه افکندند.
جبرئیل: آیا دوست داری از چاه خارج گردی؟
یوسف: این با خداوند بزرگ است، اگر خواست مرا خارج می کند!.
جبرئیل: خداوند به تو می فرماید، مرا با این دعا بخوان، تا تو را از چاه خارج سازم.
یوسف: آن دعا چیست؟
جبرئیل: آن دعا این است، بگو:
«اللهم انی اسلک بان لک الحمد، لا اله الا انت المنان، بدیع السماوات و الارض، ذوالجلال و الاکرام، ان تصلی علی محمد و آل محمد، و ان تجعل لی مما انا فیه فرجاً و مخرجاً»
«خدایا از درگاه تو درخواست می کنم، به اینکه حمد و سپاس مخصوص ذات پاک تو است، معبودی نیست جز وجود یکتای تو که بخشنده نعمتهای فراوان هستی، آفریننده آسمانها و زمین، و صاحب مقام ارجمند و والا می باشی، (از تو می خواهم) بر محمد و آل او (ص) درود بفرستی، و مرا در این محلی که قرار دارم خارج سازی و راه گشایشی به رویم باز کنی.»
امام صادق (ع) فرمود: یوسف (ع) این دعا را خواند، و از چاه (توسط کاروانیان) خارج گردید.
📗 #داستانهای_اسلامی_از_اصول_کافی
✍ محمد محمدی اشتهاردی
@Dastanhaykotah