eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.6هزار دنبال‌کننده
49.6هزار عکس
14.6هزار ویدیو
199 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
💢باز هم اکباتان خبر ساز شد... 🔹ظهر عاشورای امام حسین (ع) در خیابان اصلی اکباتان چه خبر بود؟؟!!! ✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مستند زمین سنگ // پخش از شبکه ۲ سیما (مروری بر زندگی مرزبان شهید مسعود پرکاس ) گفتنی است پدر شهید پرکاس از یادگاران بازنشسته سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی می باشد .
به مناسبت عاشورای حسینی سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین، ع.س فاش مهران با حضور کارکنان کادر و وظیفه اقدام به برپای ایستگاه صلواتی (موکب الحسین شهدای فراجا)درتاریخ ۱۴۰۲/۵/۰۶در مسیر تردد هیئت های مذهبی و دستجات عزاداری و مردم عزا دار به سمت امامزاده سید حسن ( ع) نموده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مراسم خاکسپاری پیکر مطهر شهید مدافع وطن سرهنگ علی میرزایی با حضور سردار امیری فرمانده انتظامی استان همدان و سرهنگ روستایی معاون هماهنگ کننده عقیدتی سیاسی انتظامی همدان در شهرستان ملایر
برپایی ایستگاه صلواتی به مناسبت تاسوعا و عاشورای حسینی و یادبود شهدای اخیر سراوان مقابل پلیس راه استان همدان
هم اکنون / مراسم خاکسپاری شهید مدافع امنیت سرهنگ علی میرزایی با حضورجناب سرهنگ روستایی معاون هماهنگ کننده عقیدتی سیاسی انتظامی استان همدان ومسئولان شهرستانی و انتظامی و جمع کثیری از مردم شهید پرور ملایر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴اجرای زیبای گروه سرود فرزندان پسر کارکنان آموزشگاه علمی تخصصی شهید بهشتی فراجا به مناسبت ماه محرم الحرام. ◾️ پیشکش به ساحت مقدس و نورانی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 🏴🏴🏴
🔷 این چند روز میخواستن محرم امام حسین رو به خاک و خون بکشند ولی بد سیلی خوردند! ۳۵ مورد خونه تیمی تروریستی شناسایی و بیش از ۴۰ بمب توسط سربازان گمنام امام زمان کشف شد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امنیت اتفاقی نیست .... کارکنان فراجا شبانه روزی در دهه اول ماه محرم ایستاده و در حال خدمت گذاری به عزادارن حسینی بودند شب قمر منیر بنی هاشم ،علمدار کربلا ابوالفضل العباس(ع) تامین نظم و امنیت شب نهم محرم الحرام،بزرگترین دسته عزاداری جهان دسته عزاداری حسینیه اعظم یوم العباس، زنجان پایتخت شور و شعور حسینی سبز پوشان سلحشور همقدم با سیاه پوشان حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ پاسخ کوبنده پلیس رضوی به هتاکان و اهانت کنندگان به قرآن کریم در سالروز شهادت قرآن ناطق _عس_انتظامی_خراسان رضوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 با امام حسینم عهد می بندم که ... دلنوشته ها ، قول و قرار های کودکانه با شهید کربلا. به همت پلیس راهور استان زنجان در مسیر حرکت عزاداران حسینی چادر موکب الحسین برپا و ضمن خدمات رسانی به هموطنان عزیز ، از کودکان و نوجوانان دعوت میشد تا دلنوشته هاو قول و قرارهای عاشقانه خود را با امام حسین (ع) به یادگار بر روی تابلوهای تهیه شده بنویسند.
خبر فوری در روز عاشورا یک موردعامل انتحاری بهمراه 2 نفردیگردرمحل مزارشهدا زاهدان توسط نیروهای امنیتی دستگیرگردیدند
پیام رهبر انقلاب درپی درگذشت پدر حجت‌الاسلام رحیمیان پیام رهبر انقلاب: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ محمد حسن رحیمیان دام بقائه درگذشت والد مکرّم را که عالِمی پارسا و پرهیزگار بودند به جنابعالی و دیگر افراد خاندان مکرم ایشان تسلیت عرض میکنم. رحمت و رضوان الهی بر آن مرحوم باد که عمری را با طهارت و تقوا به سر بردند و خدمت کردند. والسلام علیکم و رحمةاللّه  سیّدعلی خامنه‌ای        
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اکبرم در راه دین جان میدهد / رونقی بر دین و قرآن میدهد... 🔻ویدیویی از مداحی شهید قاسم سلیمانی برای حضرت علی اکبر(ع) که با تصاویری از شهدای جوان همراه شده است.
🌐پلیس شیروان از عزاداران حسینی در روز عاشورا پذیرایی کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری پرسنل انتظامی شهرستان الیگودرز استان لرستان ، مراسم ظهر عاشورا ، یاد شهدای محرم امسال# تامین امنیت وظیفه ماست اباعبدالله الحسین(ع) در عمق جان ماست،
✍️ 💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!» دلم نمی‌آمد در هدف تیر تنهایش بگذارم و باید می‌رفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم. 💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راه‌پله بلند شد :«سریعتر بیاید!» شیب پله‌ها به پایم می‌پچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین می‌رفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم. 💠 ظاهراً هدف‌گیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت می‌چرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین از در خارج شدیم. چند نفر از رزمندگان مردمی طول خیابان را پوشش می‌دادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت. 💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه می‌کردم و مادرش با آیه‌آیه دلداری‌ام می‌داد که هر دو با هم از در وارد شدند. مثل بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتن‌شان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لب‌هایم نمی‌آمد و اشک چشمم تمام نمی‌شد. 💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که می‌لنگید و همان‌جا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشک‌هایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بی‌هیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست. برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش فروکش نمی‌کرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش می‌کرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمی‌شد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟» 💠 به چشمانش نگاه می‌کردم و می‌ترسیدم این چشم‌ها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر می‌چکید و او درد‌های مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی می‌کنم، فقط یه بار بخند!» لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لب‌هایم بی‌اختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، به‌جای اشک از روی گونه تا زیر چانه‌ام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟» 💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمی‌آوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش به زیر افتاد. هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟» 💠 بی‌توجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه که در گلویش مانده بود، صدایش به خس‌خس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگ‌شون دراوردم! الان که نمی‌دونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟» می‌دانستم نمی‌شود و دلم بی‌اختیار بهانه‌گیر شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟» 💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لب‌هایش بی‌قراری می‌کرد که کسی به در اتاق زد. هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همز‌مان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمی‌شد دوباره می‌خواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم. 💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :« گُر گرفته، باید بریم!» هنوز پیراهن به تنش بود، دلم راضی نمی‌شد راهی‌اش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی (علیهاالسلام) کردم و بی‌صدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم کنی، یادت نمیره؟» 💠 دستش به سمت دستگیره رفت و عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم می‌خورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!» و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست...
هر 16 ساعت یک شهید 🔹در مدت شش روز ، 9 مامور پلیس در جریان درگیری با قاچاقچیان ، اشرار و همچنین ‏اقدام تروریستی به شهادت رسیدند. 🔹در این مدت به طور میانگین هر 16 ساعت یک مامور پلیس به شهادت رسید.
تقابل جمعیت انبوه عزاداران حسینی با تعداد اندک منافقین و براندازان در ونکوور کانادا
🔸لحظاتی از سینه‌زنی رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره)