💢باز هم اکباتان خبر ساز شد...
🔹ظهر عاشورای امام حسین (ع) در خیابان اصلی اکباتان چه خبر بود؟؟!!!
✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مستند زمین سنگ // پخش از شبکه ۲ سیما
(مروری بر زندگی مرزبان شهید مسعود پرکاس )
گفتنی است پدر شهید پرکاس از یادگاران بازنشسته سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی می باشد .
#محرم
#شهید_پرکاس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مراسم خاکسپاری پیکر مطهر شهید مدافع وطن سرهنگ علی میرزایی با حضور سردار امیری فرمانده انتظامی استان همدان و سرهنگ روستایی معاون هماهنگ کننده عقیدتی سیاسی انتظامی همدان در شهرستان ملایر
#شهید_علی_میرزایی
#فراجا_تسلیت
#پلیس_همدان
#پلیس_انقلابی
#تولیدی_عس_همدان
برپایی ایستگاه صلواتی به مناسبت تاسوعا و عاشورای حسینی و یادبود شهدای اخیر سراوان مقابل پلیس راه استان همدان
#شهادت
#محرم
#شهدایمدافعامنیت
#پلیس_ترازانقلاب
#تولیدی_عس_همدان
هم اکنون / مراسم خاکسپاری شهید مدافع امنیت سرهنگ علی میرزایی با حضورجناب سرهنگ روستایی معاون هماهنگ کننده عقیدتی سیاسی انتظامی استان همدان ومسئولان شهرستانی و انتظامی و جمع کثیری از مردم شهید پرور ملایر
#شهید_علی_میرزایی
#فراجا_تسلیت
#پلیس_همدان
#پلیس_انقلابی
#تولیدی_عس_همدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴اجرای زیبای گروه سرود فرزندان پسر کارکنان آموزشگاه علمی تخصصی شهید بهشتی فراجا به مناسبت ماه محرم الحرام.
◾️ پیشکش به ساحت مقدس و نورانی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
🏴🏴🏴
#محرم_حسینی
#پلیس_تراز_انقلاب
#پلیس_مجاهد
#تولیدی_عس_شهید_بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امنیت اتفاقی نیست ....
کارکنان فراجا شبانه روزی در دهه اول ماه محرم ایستاده و در حال خدمت گذاری به عزادارن حسینی بودند
شب قمر منیر بنی هاشم ،علمدار کربلا ابوالفضل العباس(ع)
تامین نظم و امنیت شب نهم محرم الحرام،بزرگترین دسته عزاداری جهان دسته عزاداری حسینیه اعظم
یوم العباس، زنجان پایتخت شور و شعور حسینی
سبز پوشان سلحشور همقدم با سیاه
پوشان حسینی
#پلیس_تراز_انقلاب_اسلامی #فرمانده_ولایی
#محرم
#کربلا
#یوم_العباس
#پلیس_زنجان
#لعنت_به_سوئد
#عاشق_قرآنیم
#تولیدی_عس_زنجان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ پاسخ کوبنده پلیس رضوی به هتاکان و اهانت کنندگان به قرآن کریم در سالروز شهادت قرآن ناطق
#من_قرآن_را_دوست_دارم
#عاشورای_حسینی
#پلیس_رضوی
#مشهد_شهر_امنیت_و_زیارت
#تولیدی _عس_انتظامی_خراسان رضوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 با امام حسینم عهد می بندم که ...
دلنوشته ها ، قول و قرار های کودکانه با شهید کربلا.
به همت پلیس راهور استان زنجان در مسیر حرکت عزاداران حسینی چادر موکب الحسین برپا و ضمن خدمات رسانی به هموطنان عزیز ، از کودکان و نوجوانان دعوت میشد تا دلنوشته هاو قول و قرارهای عاشقانه خود را با امام حسین (ع) به یادگار بر روی تابلوهای تهیه شده بنویسند.
#کربلا
#پلیس_راهور_زنجان
#عاشق_قرآنیم
#محرم
#دلنوشته
#تولیدی_عس_زنجان
خبر فوری
در روز عاشورا
یک موردعامل انتحاری بهمراه 2 نفردیگردرمحل مزارشهدا زاهدان توسط نیروهای امنیتی دستگیرگردیدند
پیام رهبر انقلاب درپی درگذشت پدر حجتالاسلام رحیمیان
پیام رهبر انقلاب:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
جناب حجةالاسلام آقای حاج شیخ محمد حسن رحیمیان دام بقائه درگذشت والد مکرّم را که عالِمی پارسا و پرهیزگار بودند به جنابعالی و دیگر افراد خاندان مکرم ایشان تسلیت عرض میکنم. رحمت و رضوان الهی بر آن مرحوم باد که عمری را با طهارت و تقوا به سر بردند و خدمت کردند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه
سیّدعلی خامنهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اکبرم در راه دین جان میدهد / رونقی بر دین و قرآن میدهد...
🔻ویدیویی از مداحی شهید قاسم سلیمانی برای حضرت علی اکبر(ع) که با تصاویری از شهدای جوان همراه شده است.
🌐پلیس شیروان از عزاداران حسینی در روز عاشورا پذیرایی کرد.
#پلیس_خراسان_شمالی
#پلیس_شیروان
#خبر_پلیس
#محرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری پرسنل انتظامی شهرستان الیگودرز استان لرستان ، مراسم ظهر عاشورا ،
#به یاد شهدای محرم امسال#
تامین امنیت وظیفه ماست اباعبدالله الحسین(ع) در عمق جان ماست،
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_چهارم
💠 من و مادرش به زمین چسبیده و اعضای دفتر مردد بودند که عصبی فریاد کشید :«برید پایین، ابوالفضل پوشش میده از ساختمون خارج شید!»
دلم نمیآمد در هدف تیر #تکفیریها تنهایش بگذارم و باید میرفتیم که قلبم کنارش جا ماند و از دفتر خارج شدیم.
💠 در تاریکی راهرو یک چشمم به پله بود تا زمین نخورم و یک چشمم به پشت سر که غرّش وحشتناکی قلبم را به قفسه سینه کوبید و بلافاصله فریاد ابوالفضل از پایین راهپله بلند شد :«سریعتر بیاید!»
شیب پلهها به پایم میپچید، باید پا به پای زانوان ناتوان مادر مصطفی پایین میرفتم و مردها حواسشان بود زمین نخوریم تا بلاخره به پاگرد مقابل در رسیدیم.
💠 ظاهراً هدفگیری مصطفی کار خودش را کرده بود که صدای تیراندازی تمام شد، ابوالفضل همچنان با اسلحه به هر سمت میچرخید تا کسی شکارمان نکند و با همین #وحشت از در خارج شدیم.
چند نفر از رزمندگان #مقاومت مردمی طول خیابان را پوشش میدادند تا بلاخره به خانه رسیدیم و ابوالفضل به دنبال مصطفی برگشت.
💠 یک ساعت با همان لباس سفید گوشه اتاقی که از قبل برای زندگی جدیدم چیده بودم، گریه میکردم و مادرش با آیهآیه #قرآن دلداریام میداد که هر دو با هم از در وارد شدند.
مثل #رؤیا بود که از این معرکه خسته و خاکی ولی سالم برگشتند و همان رفتنشان طوری جانم را گرفته بود که دیگر خنده به لبهایم نمیآمد و اشک چشمم تمام نمیشد.
💠 ابوالفضل انگار مچ پایش گرفته بود که میلنگید و همانجا پای در روی زمین نشست، اما مصطفی قلبش برای اشکهایم گرفته بود که تنها وارد اتاق شد، در را پشت سرش بست و بیهیچ حرفی مقابل پایم روی زمین نشست.
برای اولین بار هر دو دستم را گرفت و انگار عطش #عشقش فروکش نمیکرد که با نرمی نگاهش چشمانم را نوازش میکرد و باز حریف ترس ریخته در جانم نمیشد که سرش را کج کرد و آهسته پرسید :«چیکار کنم دیگه گریه نکنی؟»
💠 به چشمانش نگاه میکردم و میترسیدم این چشمها از دستم برود که با هر پلک اشکم بیشتر میچکید و او دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد که غمزده خندید و نازم را کشید :«هر کاری بگی میکنم، فقط یه بار بخند!»
لحنش شبیه شربت قند و گلاب، خوش عطر و طعم بود که لبهایم بیاختیار به رویش خندید و همین خنده دلش را خنک کرد که هر دو دستم را با یک دستش گرفت و دست دیگر را به سمت چشمانم بلند کرد، بهجای اشک از روی گونه تا زیر چانهام دست کشید و دلبرانه پرسید :«ممنونم که خندیدی! حالا بگو چی کار کنم؟»
💠 اینهمه زخمی که روی دلم مانده بود مرهمی جز #حرم نداشت که در آغوش چشمانش حرف دلم را زدم :«میشه منو ببری حرم؟» و ای کاش این تمنا در دلم مانده بود و به رویش نمیآوردم که آینه نگاهش شکست، دستش از روی صورتم پایین آمد و چشمانش #شرمنده به زیر افتاد.
هنوز خاک درگیری روی موهایش مانده و تازه دیدم گوشه گردنش خراش بلندی خورده و خط نازکی از #خون روی یقه پیراهن سفیدش افتاده بود که صدا زدم :«مصطفی! گردنت چی شده؟»
💠 بیتوجه به سوالم، دوباره سرش را بالا آورد و با شیشه #شرمی که در گلویش مانده بود، صدایش به خسخس افتاد :«هنوز یه ساعت نیس تو رو از چنگشون دراوردم! الان که نمیدونستن کی تو این ساختمونه، فقط به خاطر اینکه دفتر #سید_علی_خامنهای بود، همه جا رو به گلوله بستن! حالا اگه تو رو بشناسن من چیکار کنم؟»
میدانستم نمیشود و دلم بیاختیار بهانهگیر #حرم شده بود که با همه احساسم پرسیدم :«میشه رفتی حرم، بجا منم زیارت کنی؟»
💠 از معصومیت خوابیده در لحنم، دلش برایم رفت و به رویم خندید :«چرا نمیشه عزیزدلم؟» در سکوتی ساده محو چشمانم شده و حرفی پشت لبهایش بیقراری میکرد که کسی به در اتاق زد.
هر دو به سمت در چرخیدیم و او انگار منتظر ابوالفضل بود که برابرم قد کشید و همزمان پاسخ داد :«دارم میام!» باورم نمیشد دوباره میخواهد برود که دلم به زمین افتاد و از جا بلند شدم.
💠 چند قدمی دنبالش رفتم و صدای قلبم را شنید که به سمتم چرخید و لحنش غرق غم شد :«#زینبیه گُر گرفته، باید بریم!»
هنوز پیراهن #دامادی به تنش بود، دلم راضی نمیشد راهیاش کنم و پای حرم در میان بود که قلبم را قربانی #حضرت_زینب (علیهاالسلام) کردم و بیصدا پرسیدم :«قول دادی به نیتم #زیارت کنی، یادت نمیره؟»
💠 دستش به سمت دستگیره رفت و #عاشقانه عهد بست :«به چشمای قشنگت قسم میخورم همین امشب به نیتت زیارت کنم!»
و دیگر فرصتی برای عاشقی نمانده بود که با متانت از در بیرون رفت و پشت سرش همه وجودم در هم شکست...
#ادامه_دارد
#قسمت_چهل_وچهارم
#دمشق_شهرِ_عشق
#تولیدی_عس_زنجان
هر 16 ساعت یک شهید
🔹در مدت شش روز ، 9 مامور پلیس در جریان درگیری با قاچاقچیان ، اشرار و همچنین اقدام تروریستی به شهادت رسیدند.
🔹در این مدت به طور میانگین هر 16 ساعت یک مامور پلیس به شهادت رسید.
تقابل جمعیت انبوه عزاداران حسینی با تعداد اندک منافقین و براندازان در ونکوور کانادا