🔻برگی از خاطرات شهید
دبیرستان در بسیج نام نویسی کرد و وارد این حیطه شد
بعد از 3 ماه برای مرخصی به خانه رفت و سپس به سر پل ذهاب اعزام شد
یکی از دلاوری های او در مناطق جنگی این بود که با دست خود سرباز عراقی را کشت و اسلحه او را به غنیمت گرفت
او در شب تاریک در کمین آن ها بود و دو دوستش او را جا گذاشتند
48 ساعت نزد آن ها بود و فرمانده اش می گفتند که کارگر حتماً اسیر یا شهید می شود و از این بابت ناراحت بودند بعد از 48 ساعت آزاد شد و به پادگان خود برگشت همه خوشحال شده بودند
شبی دیگر برای رزمندگان غذا می برد
برای این که دشمن با نور ماشین آن ها را شناسایی نکند یکی از بسیجی ها کاغذ سفید پشت سر خود چسباند و جلوی ماشین آهسته آهسته راه افتاد ناگهان ماشین سرازیر شد و آن ها سالم بودند فقط لباس شان پاره شده بود روزی دیگر با بی سیم به بالای کوه می رفت از بالای کوه افتاد و دست راست او زخمی شد ولی با این همه مشکلات به مرخصی نمی رفت و به مبارزات خویش علیه دشمن ادامه می داد .
#خادمان_امین
#خاطره
#شهیدانه
#شهید_محمدرضا_کارگر_فرح_آبادی
#تولیدی_آموزشگاه_ولیعصر_عج_تبریز