eitaa logo
روابط عمومی پلیس
5.6هزار دنبال‌کننده
49.6هزار عکس
14.6هزار ویدیو
199 فایل
لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ پوشش خبری صدا و سیمای مرکز کرمان مبنی بر برگزاری اولین همایش استانی ارتقای منزلت نماز نیروهای مسلح به میزبانی فرماندهی انتظامی استان کرمان تاریخ : ۱۴۰۳/۸/۱۶ ساعت : ۲۰:۰۰ 🌹 🌹 🆔 @PR_Police
✅ پوشش خبری صدا و سیمای مرکز کرمان مبنی بر برگزاری اولین همایش استانی ارتقای منزلت نماز نیروهای مسلح به میزبانی فرماندهی انتظامی استان کرمان تاریخ : ۱۴۰۳/۸/۱۶ ساعت : ۲۲:۰۰ 🌹 🌹 🆔 @PR_Police
قسمت دوم داستان زندگی و شهادت 👇👇👇👇👇👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم با آژانس تا مسجد ولیعصر میروم... فکر و خیال را پس میزنم و از ماشین پیاده میشوم... قدم هایم را آرام برمیدارم... صدای فرحناز در گوشم میپیچد:یه سال میخوای بمونی خونه مهدیه ؟ میخندم و زیر لب میگویم:راست میگی...وسایلام خیلی زیاده مطهره حرفم را قطع میکند،با خنده میگوید: میخواستی کامیون بگی بیاد کمد وسایلاتو بیاره قم .. فرحناز نگاهی به صورتم می اندازد و هرسه آرام میخندیم... چمدان را زمین میگذارم و چادرم را روی سرم مرتب میکنم... سوار اتوبوس میشویم اولین مکان توقف حرم امام (ره)هست یک ساعتی فاصله داریم ... لبم را از ذوق میگزم در حد یک ربع زیارت میکنم و از فرحناز مطهره جدا میشوم... به سمت معبودگاه عشق قعطه ۵۰بهشت زهرا حرکت میکنم مزارش خیلی خلوت است تلفن همراهم را از داخل کیف برمیدارم و مداحی را پلی میکنم ... اشکهایم جاری میشود،قطره اشکی مژه های بلندم را رها میکند و روی گونه ام مینشیند... صفحه گوشی روشن میشود و نام فرحناز روی صفحه گوشی نقش میبندد... صدایم را صاف میکنم و جواب میدهم:بله فرحناز با صدای نسبتا بلند میگوید کجا رفتی تو؟ درحالی که با یک دستم گلاب را روی مزار سرازیر میکنم میگویم: -هیس چه خبرته؟ صدای فرحناز بلند تر از قبل در گوشم میپیچد: نمیگی من نگرانت میشم کجا رفتی؟ -اومدم مزار آقاسید ... فرحناز:خب به ما هم میگفتی میومدیم... ❣❣❣❣❣❣❣ در فکر فرو میروم...قرار است یک ماه قم بمانم و زندگی را بنویسم... فرحناز کنارم مینشیند:زهرای من از من ناراحته؟ _زمزمه میکنم:فرحناز... حرفم را قطع میکند و میگوید:آخه نگرانت شدم... _لبخندی نثار چهره پاکش میکنم:دیگه که گذشت ولش کن... فرحناز نفس عمیقی میکشد:گوشیت داره زنگ میخوره،مطهره نگاهی به صورتم می اندازد و میگوید:گوشی کشت خودشو جواب بده دیگه... با قدم های بلند خودم را به میز میرسانم و جواب میدهم:سلام مهدیه جان...خوبی چند لحظه مکث میکند و میگوید:سلام...کجایین مطهره مقابلم می ایستد و با تکان دادن سرش میپرسید کیه!؟... همانطور که به صحبت های مهدیه گوش سپرده ام، در دهان آرام میگویم:مهدیه س.. فرحناز بلند صدایم میزند:زهرا، با یه خداحافظی مهدیه رو خوشحال کن... بالاخره صحبت هایم را به جمله آخر میکشانم:کار نداری مهدیه جان؟یک ساعت دیگه میبینمت... خوشحالی را میتوان در چشمهایم به وضوح دید... فرحناز به سمتم قدم برمیدارد،ارام میپرسد:چی گفت مهدیه؟ با شیطنت لبخندی میزنم و میگویم:چیزی خاصی نگفت ... مطهره گوشه لبش را به دندان گرفته و به من زل زده،...لبش را رها میکند و میگوید:چی گفته داری از خوشحالی میمیری...! همانطور که روسری ام را با وسواس مرتب میکنم با لبخندی از روی خوشحالی به مطهره و فرحناز نگاه میکنم:گفت آقای فاطمی نیست یک ماه... منم این یک ماه رو میرم خونه مهدیه،مکث میکنم و بلند میگویم:یعنی دیگه خوابگاه نمیرم... نویسنده :بانوی مینودری 🌹 🌹 🆔 @PR_Police
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲۷ آبان سالگرد شهادت فرمانده دلاور لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) شهید مهدی زین الدین و برادرش مجید زین الدین گرامی باد. 🌹 🌹 🆔 @PR_Police
آغاز سخنرانی دکتر محمد جواد لاریجانی در جمع کارکنان ستاد ساعس 🌹 🌹 🆔 @PR_Police
برگزاری جلسه هماهنگی اولین اجلاسیه سراسری نماز نیروهای مسلح با حضور نمایندگان سازمان های نیروهای مسلح در دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا(مدظله‌العالی ) امروز یکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ 🌹 🌹 🆔 @PR_Police
📸 🔻چرا نیونیورک تایمز درباره دیدار ایلان ماسک و نماینده ایران دروغ گفت؟ 🌹 🌹 🆔 @PR_Police