eitaa logo
🌷رهروان حضرت زینب (س)🌷
579 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
179 فایل
💠کانال رسمی پایگاه حضرت "زینب سلام الله علیها" 👤 ارتباط باادمین @moharram128
مشاهده در ایتا
دانلود
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ وَ تَقِرُّ عَینُهُ غَداً بِرؤیَتِکُم ] و مۍآید آن روزی که چشمها با دیدنت در بستری از شادی، آرام و قرار می‌گیرند ...🌱 ⭕️رتبه سوم قابل تقدیر طراح: خانم فاطمه رضایی @Paigahhazratzeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❓آیا اجرای مراسم سیزده بدر از نظر شرعی مشکل دارد ؟ پاسخ : سیزده بدر ریشه شرعی ندارد و از است ولی تفریح سالم و خالی از گناه بدون اعتقاد به نحس بودن سیزده اشکالی ندارد. 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸@Paigahhazratzeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ نوروز ۱۴۰۲ با سینما کانون قم 📆 برنامه یکشنبه ۱۴۰۲/۱/۱۳ 🎥 غریب 🕔 ساعت ۱۶:۱۵ ساعت ۲۲:۱۵ 🎫 خرید اینترنتی بلیت از سینماتیکت: 🖇️ https://cinematicket.org/cinema/detail/392 🛒 یا خرید حضوری بلیت در گیشه سینما کانون، به آدرس پردیسان، سبلان ۱۹ (شهیدان رضی یک)، کانون پرورش فکری دوستان عزیز ، نوجوان‌های پر نشاط، دختران بسیجی میتونید خانوادگی سانس ۱۶:۱۵ را انتخاب کنید تا همدیگه را ببینیم و ساعت خوشی کنار هم داشته باشیم.
💥13بدرما👈13بدر اونا👇 🍁سبزه یک فرمانده چگونه در سیزده بدر گره خورد 🍁 ⭐ بچه‌ها به اميد مسافرت شيراز لباس عيدشان را نمي‌پوشيدند. هر روز نگاهي به لباسها مي‌انداختند، لحظه‌اي مي‌پوشيدن و از تن شان درمي‌آوردند. مي‌گفتند: 👈 بايد بابا بياد و ما لباس تازه‌مون رو وقتي به شيراز ميريم، بپوشيم... ⭐ تمام سیزده روز عيد، بچه‌ها در انتظار بودن كه بابا بيايد و لباس تازه بپوشند و به شيراز برويم. هر زنگي كه به صدا در مي‌آمد، به اميدي كه بابا هست، براي باز كردن درحياط سبقت مي‌گرفتند. حياط منزل را كه خاكي بود، باپول عیدی دو نفرمان موزائيك و یک قسمت هم باغچه گل درست کرده بودم. بچه‌ها مي‌گفتند اگر بابا بياد و در حياط رو باز كنه، فكر مي‌كنه اشتباهي آمده و خونه‌ي ما نيست، چون حياط ما قشنگ شده. او از موزاییک کردن حیاط باخبرنبود. چون تصمیمی بود که خودم گرفته بودم و تا آن زمان تلفن هم نکرده بود تا مطلع بشه. ⭐اين انتظار درست 13 روز طول كشيد و ما چشم به راه آمدنش بودیم. نه تنهاد با بچه ها جایی نرفتم بلکه تماما مشغول کارهای بنایی بودم و چشم به راه، که هر لحظه زنگ در به صدا در بیاد و وارد بشه. تا غروب شب سیزدهم کار بنایی تمام شد. باز هم از محمد خبری نشد، حالم گرفته شده بود. لباس بچه ها را پوشاندم و رفتم منزل مادرم... ⭐ساعت حدودا نه صبح بود. صداي موتور از كوچه‌ي منزل مادرم به گوشم رسيد. از جا پريدم كه محمد است، ولي نبود. برادرش بود. عجيب بود، برادرش صبح روز سيزده‌بدر، اين‌جا چه مي‌كند؟... ⭐جلو رفتم و سلام كردم. چه عجب داداش؟😇 خورشید از کدوم ور بیرون اومده؟...نیم نگاهی هم به چهره من نکرد. درحالي كه وسايل داخل خورجين رو اين طرف و آن طرف مي‌كرد با لبخندي مصنوعي گفت: گفتم همسر و فرزندان برادرم تنها هستن به دنبال شان بيام و امروز رو با هم باشيم. بعدش از من خواست كه لباس بپوشیم با اون بريم بیرون. مانده بودم، می‌دونستم اون چنین روحیه ای نداره... ⭐خدايا چه شده؟...چه اتفاقی افتاده؟... از طرفی هم فکر کردم شاید نگران بچه های برادرش بوده که تمام تعطیلات جایی نرفتن... ویا ممکن است برادرش از جبهه برگشته باشد و می‌خواد منوغافلگیر کند. سجاد جلوي موتور نشست، سوده پشت عمو، من هم يك طرفه ترک موتور نشستم. مردم را می دیدم که هر کدام با اسباب و اثاثیه ای به سمتی می روند. یکی به طرف کوه، یکی به طرف دریا. از مسائل مختلف صحبت مي‌كرد... ⭐ابتداي روستاي شان كه رسيديم، گفتم: راستي داداش از بچه‌ها خبر نداريد؟... با كمي مكث جواب داد: 👈 چرا شنيدم حسين املاكي، 💞شهيد شده... 😰 می دونستم محمد و حسین معمولا با هم دیگر هستند.بلافاصله محمد رو در كنارش احساس كردم و از داداش پرسیدم: پس محمد چي؟... @Paigahhazratzeinab
⭐به چهره‌اش توی آينه‌ي موتور نگاه ‌كردم. منتظر عكس‌ العملش بودم. جواب داد: بچه‌ها خبر آوردن كه محمد هم زخمي شده. با خودم گفتم زخمی عیبی نداره. حداقل دوباره می تونم ببینمش. گفتم: كدوم بيمارستان بستريه؟ چشمانم همچنان به‌ آينه‌ي موتور دوخته شده بود كه چه جوابي مي‌دهد، اما جوابي نداد. دوباره تكرار كردم كدوم بيمارستان؟ ناگهان از آينه ديدم چشماش پر از اشك شده و فکش می لرزه...😇 ⭐ گفتم: 👈 💞محمدشهيد شده؟😰 سکوت کرد و جوابي نداد. من جواب خودم رو گرفتم. به يكباره به ياد وصيت محمد افتادم : دوست دارم اگر خبر شهادتم روشنيدي بگي"انا للّه و انا اليه راجعون." 👈صداش توی گوشم می پيچيد. انگار تمام آب بدنم خشك شده بود... 😭به زور خودم رو به ميله‌هاي موتور چسباندم و آروم گفتم: "انالله و انااليه راجعون. "داداش گفت: مواظب باش.بابا و مامان چیزی نمي‌دونن تا چند لحظه‌ي ديگه بچه‌هاي سپاه میان و به اونا خبر ميدن. من از ديروز خبر دار شدم، ولي نتونستم بهشون بگم...😣 ⭐به منزل پدرشان رسيديم. هر دو در كوچه باز بود. بابا و مامان محمد روي لبه‌ي چاه آب توی حیاط نشسته بودند و چشم به راه بودند. سلام كردم...👈 اتفاقاً شب گذشته عمه‌ي مادرم هم فوت كرده بود. مامان حالتم را ديد و گفت: سيّد، عيبي نداره پير بود. مرده كه مرده. پيرا بايد بميرن و جونا بمونن. شاد باش. ان‌شاءالله امروز دیگه محمد سرو کله ش پیدا میشه. یادت میاد پارسال هم بعد از سیزده اومده بود...؟ ⭐سعي كردم برگردم تا پشتم به آنها باشد. مبادا تغييرات توی چهره‌ام رو ببينند. تعارفم کردن برم بالا. از چهار پله‌ي منزل شان نمي‌توانستم بالا بروم. ديوار خانه را با دست گرفتم و بالا رفتم. به هر سختي بود وارد اتاق شدم. ميوه، آجيل و شيريني وسط اتاق بود. گوشه‌اي نشستم و به ديوار تكيه دادم. طبق معمول بچه‌ها در حياط شروع به بازي كردند. پدرش پرتقال و پسته مي‌خورد و پوستش را به طرف من پرت مي‌كرد و مي‌خواست با شوخي های همیشگی اش خوشحالم كنه. ⭐زير لب از خدا طلب صبر مي‌كردم كه مادر با پدر به تندي برخورد كرد كه چه كارش داري، ولش كن، سر به سرش نگذار ابراهیم، حوصله نداره. 13 روزه كه چشم به راه پسرته، حق داره، به حال خودش بذارش. آقاجون هم ول‌كن نبود كه نبود. من حال شوخي نداشتم...😢 👈 چندين بارخواستم داد بزنم. ولي به نفسم مسلط شدم وسكوت كردم. با خودم مي‌گفتم: "خدايا دارم منفجر ميشم.😳 چراب چه‌هاي سپاه نمي‌آیند؟😇 ⭐در همين گيرودار بودم كه صداي چند ماشين و هياهو از بيرون خانه به گوش رسيد. گفتم: آقاجون پاشو كه دوست‌هاي محمد اومدن دیدنت."👈 سرتان را درد نیاورم اینطوری بود که من در سیزده عید سبزه زندگیم برای همیشه گره زدم😰 راوی سیده نساء هاشمیان همسر سردار شهید اصغریخواه به👈 گزارش جهان به نقل از مشرق @Paigahhazratzeinab
💥پخت با شما، توزیع با ما 🥘طرح توزیع غذای نذری بین نیازمندان در ایام ماه مبارک رمضان✨ 🫕 علاقه‌مندان جهت مشارکت در این طرح، می‌توانند هر شب برای افطار، به اندازه یک یا چند نفر بیشتر غذا پُخت کرده و از طریق مسیرهای ارتباطی ذیل به متولیان این طرح اطلاع دهند و در این طرح خداپسندانه شرکت نمایند. 🍲 مجریان و خادمان طرح پس از اطلاع شما، با مراجعه به درب منزل، غذای نذری شما را تحویل گرفته و بین نیازمندان عزیز توزیع خواهند کرد. 🎁 ظروف مورد نیاز جهت بسته‌بندی و توزیع از طرف متولیان طرح تهیه می‌گردد. 🎊به همین راحتی می‌توانید در این کار خیر مشارکت کنید و دل چند نفر رو شاد کنید. 🫔 🍚اصلاً هم مهم نیست غذاتون چیه! نونیِه یا بِرنجیِه، هر چی بود مشکلی نداره! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔹در صورتی که مایل هستید در این طرح شرکت نمایید با شماره و یا آیدی زیر هماهنگ کنید: پیام تو ایتا: @EFTAR_RAMEZAN تماس و پیام : ۰۹۹۲۴۷۶۵۹۵۱ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جهت کسب اطلاعات بیشتر به کانال 👇🏻 زیر مراجعه کنید. @mokeboshohadaqom
🔻محفل قرآنی-بصیرتی ویژه کودکان در پایگاه حضرت زینب(س) قم برگزار شد 🔸به همت معاونت قرآنی پایگاه بسیج خواهران حضرت زینب سلام‌الله علیها،جلسه قرائت قرآن همراه بابیان سخنان بصیرتی و معرفتی ویژه رده سنی کودکان، برگزار شد. ◀️لینک خبر ✍خبرنگار بسیجی نیک اندیش حوزه مقاومت بسیج حضرت نرجس سلام الله علیها 🔹خبرگزاری بسیج پردیسان قم🔹 🆔 @pardisanqombasij 🔺 🔻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا