eitaa logo
کانال پاتـــــوق دوستـــــان
2.4هزار دنبال‌کننده
119هزار عکس
84.4هزار ویدیو
263 فایل
سلام وعرض ادب واحترام خدمت شما سروران وبزرگواران کانال پاتوق بهترین جملات زیبا, مذهبی , واشعار وبهترین جملات ناب لینک کانال @Patoghedoostanha
مشاهده در ایتا
دانلود
من از میان واژه‌های زلال « دوستی » را برگزیده‌ام، آن‌ جا که برف‌ های تنهایی آب می‌ شوند در صدای تابستانی یک دوست...🌞🍃
✨﷽✨ # پندانه ✅شیطان در پی پرتاب تیر خلاص است ✍فردی کیسه‌ای طلا در باغ خود دفن کرده بود و بعد از مدتی یادش رفت کجا دفنش کرده. پس نزد مرد فهیم و فقیهی رفت. مرد فقیه گفت: نیمه‌شب برخیز و تا صبح نماز بخوان. اما باید مواظب باشی که لحظه‌ای ذهنت نزد گمشده‌ات نرود و نیت عبادت تو مادی نشود.نیمه‌شب به نماز ایستاد و نزدیک صبح یادش افتاد کیسه را کجای باغ دفن کرده است. سریع نماز خود را به‌هم زد و بیل برداشت و به سمت باغ روانه شد. محل را کند و کیسه‌ها را در آغوش کشید.صبح شادمان نزد مرد فقیه آمد و بابت راهنمایی‌اش تشکر کرد. مرد فقیه گفت: می‌دانی چه کسی محل سکه را به تو نشان داد؟ مرد گفت: نه.فقیه گفت: کار شیطان بود که دماغش بر سینه‌ات کشید و یادت افتاد. مرد تعجب کرد و گفت: به خدا برای شیطان نمی‌خواندم. مرد فقیه گفت: می‌دانم، خالص برای خدا بود. شیطان دید اگر چنین پیش بروی و لذت عبادت و راز و نیاز و سجده شبانه را بدانی، دیگر او را رها می‌کنی. نزدیک صبح بود، لذت عبادت شبانه را ملائک می‌خواستند بر کام تو بچشانند که شیطان محل طلاها را یاد تو انداخت تا محروم شوی.اگر یک شب این لذت را درک می‌کردی، برای همیشه سراغ عبادت نیمه‌شب می‌رفتی. شیطان یادت انداخت تا نمازت را قطع کنی. چنانچه وقتی قطع کردی و رفتی طلاها را پیدا کردی، دیگر نمازت را نخواندی و خوابیدی.و اینجا بود که شیطان تیر خلاص خود را به سمت تو رها کرد.
⭕️عیدی عباس موزون برای مردم ایران ۷۳۴۰ نفر از خودکشی منصرف شدند👌👏
♦️آورده اند که پدری از رفتار بد پسرش رنجور شد ، و او را بسیار ملامت کرد، و بگفت : بی سبب عمرم را به پای تربیت تو هدر کردم فرزند افسوس که ادم شدنت را امیدی نیست..... پسر رنجید و ترک پدر کرد، و در پی مال و منال و سلطنت چند سالی کوشید وتحمل رنج کرد.... عاقبت پسر به سلطنت رسید و روزی ، پدر را طلبید ، تا جاه وجلال و بزرگی خود، را به رخ او بکشد، ... چون پدر به دستگاه پسر وارد شد پسر از سر غرور روی بدو کرد و بگفت : اینک جایگاه مرا ببین ، یاد ار که روزی بگفتی ،هر گز ادم نشوم ، اینک من حاکم شهر شدم.... پدر بی تفاوت روی برگرداند و بگفت : 🔹من نگفتم که تو حاکم نشوی من بگفتم که تو آدم نشوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیا سردخانه های مدرن می توانند میوه ها را تا این حد تازه نگه دارند؟ انار، انگور و....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر وقت فک کردی همه تنهات گذاشتن و کسی نبود فقط به این جمله فکر کن که خداوند تورو رها نکرده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕کلبه‌ای که در آن مهربانی هست و ساکنانش می‌خندند بهتر از کاخی ست که مردمانش دلتنگ هستند... وقتی مهربانی جزیی از وجودت باشه... هیچوقت نمیتوانی ترکش کنی... حتی اگه هزار بار دیگه هم به خاطرش دست بی نمکت را داغ کرده باشی....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
️دلت را بتکان❤️ اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین بگذار همانجا بماند فقط از لابلای اشتباه هایت یک تجربه را بیرون بکش قاب کن و بزن به دیوار دلت اشتباه کردن اشتباه نیست در اشتباه ماندن اشتباه است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.به کسانی که دوست شان داری احساست را بگو چه بسیارند قلب هایی که به خاطر حرف هایی که گفته نشده شکسته اند.
📚حکايتي شگرف از مقدس اردبيلي مير فيض الله تفرشي ، که از شاگردان مرحوم مقدس اردبيلي بود، براي انجام کاري شبانه از خانه بيرون مي رود. هنوز به در خانه مقدس اردبيلي نرسيده بود که مقدس از خانه بيرون آمد و متوجه روضه ي مقدسه علويه (ع)شد. حس کنجکاوي مير فضل الله او را به دنبال مقدس کشاند. نيمه شب بود و آسمان روشن از مهتاب، لطف ديگري داشت. کوچه هاي نجف خلوت و خالي بودند، سکوت سنگيني بر گرده شهر سايه انداخته بود. گاه سکوت نشسته را صداي گريه ي کودکي يا ناله ي مرغي مي شکست. مقدس آهسته قدم بر مي داشت. سايه قامت رشيدش به روي ديوارهاي گلي مي افتاد و همراه او حرکت مي کرد. مير فيض الله دنبال مقدس راه افتاده بود و در تعقيب او سر از پا نمي شناخت. در پشت نخل ها و ديوارها پنهان مي شد تا اگر مقدس نگاهي به عقب انداخت او را نبيند. هميشه آرزو کرده بود که شبي شاهد خلوت او با خدايش باشد و آن شب که به پندار خود، چنين فرصتي دست داده بود چقدر خوشحال بود. دلش در انتظار مشاهده ي وصال عارفانه استادش لحظه اي از تپش نمي ايستاد. مقدس تا به صحن حرم رسيد، درها گشوده شد. درکنار ضريح ايستاد و سلام کرد، صداي جواب زمزمه وار به گوش مير فيض الله رسيد و او گوش تيز کرد که ديگر چه خواهد گذشت و مقدس چه خواهد گفت و چه جوابي خواهد شنيد. اما مقدس تنها دست به ضريح مقدس برد و صورت بدانجا گذاشت و آرام چيزهايي زمزمه کرد و لحظاتي بيرون آمد وبه سوي مسجد کوفه رهسپار شد. مير فيض الله باز از پي او راه افتاد و او را مشاهده کرد که داخل مسجد شد و به طرف محراب رفت . مير فيض الله از لاي در مسجد، چشم به طرف محراب دوخت. توي محراب کسي رو به قبله نشسته بود. مقدس نزديک شد و در کنار آن شخص زانوي ادب زد و خاضعانه شروع به سخن گفتن با او کرد. مير فيض الله از ديدن اين صحنه به تعجب و حيرت افتاد و با خود مي گفت: اين کيست خدايا؟مگر داناتر از مولاي ما مقدس نيز کسي در اين شهر وجود دارد که مولاي ما خاضعانه در مقابل او زانو مي زند و از او سوال مي کند؟ قلبش تپيد و بدنش لرزيد . هنوز از تماشاي صحنه نگاه بر نگرفته بود که مقدس بلند شد و بيرون آمد . مير فيض الله به کناري رفت و پنهان شد و مخفيانه باز به تعقيب مقدس پرداخت . مقدس خوشحال و قبراق راه مي رفت . نزديک حرم مطهر رسيده بودند که مير فيض الله تنحنحي (سرفه اي )کرد و مقدس فورا سر به عقب گرداند: مير فيض اللهً ! اينجا چه کار مي کني؟ عرق شرم بر پيشاني مير فيض الله نشست و از خجالت سر به زير انداخت و خاموش شد. مقدس خودش را به او رساند و ملاطفت کرد ودوباره سوال فرمود: - تو با من بودي اولاد پيغمبر؟! - بلي !براي پرسيدن سوالي به طرف خانه شما راه افتاده بودم . وقتي به نزديکي هاي در رسيدم شما از خانه بيرون آمده بوديد نخواستم مزاحم بشوم . اما حس کنجکاوي مجبورم کرد که دنبال تو بيايم و ببينم کجا مي روي ؟ ملايمت و ملاطفت آخوند شرم و خجلت را از وجود فيض الله برگرفت و ميرفيض الله جرات کرد او را سوگند دهد که وي را خبر دهد از آنچه مشاهده کرده بود . مقدس قبول کرد و فرمود: مسئله اي از مسائل دين بر من مشکل شده بود، آمدم به خدمت حضرت اميرالمومنين(ع) و از آن حضرت پرسيدم. 🌹 آن حضرت فرمود :« امروز امام زمان تو حضرت صاحب الامر (عج)در اين شهر است ، برو به مسجد کوفه از آن حضرت سوال کن.» پس رفتم به نزد محراب مسجد و آن مساله را از آن حضرت سوال نمودم و جواب شنيدم. 🌹السلام علیک یا علی بن ابی طالب(ع) 🌹السلام علیک یاحجت ابن الحسن العسکری(عج) 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
📚داستان (ع) و شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید: « یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛ حسین جان!ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم. وقتی اینگونه آرزو می کند،می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ. شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد. وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد.... او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند: شیخ رجبعلی! روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ولی هیچ کدام جا خالی نکردند و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند،دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی. مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟ 📚کتاب طوبای کربلا …صفحه۱۴۱
⭕️ آیا همه انسان ها در برابر خدا یکسان هستند؟ انسان در برابر خداوند دارای دو مقام و جایگاه است: در مورد اول در آیات و روایات بین نوع آدمی،سیاه و سفید،عرب و عجم،زن و مرد،فرقی وجود ندارد و تمام انسان ها دارای مقامی بلند مرتبه اند اما در مورد مقام دوم آدمی به مقدار بهره مندی از تقوا،دارای ارزش است.به عبارت دیگر،انسان ها همگی به هنگام خلق دارای مقامی یکسان اند،اما زمانی که دارای اختیار می شوند،هر یک به تناسب بهره ای که از تقوا دارند،دارای ارزش هستند ➖نبی رحمت (ص): تمام انسان‌ها با یکدیگر برابرند، و هیچ قومی بر دیگری برتری ندارد[1] ➖سلمان فارسی داخل مسجد شد، رسول خدا (ص) از جای خویش بلند شد احترامش نمود و او را در کنار خویش در صدر مجلس نشاند و به تناسب سن و شخصیتش او را اکرام نمود.در این هنگام عمر داخل شد و چنین صحنه ای را دید، گفت این عجمی کیست که در میان عرب در صدر مجلس نشسته است.پیامبر اکرم با شنیدن این سخن بر منبر رفت و خطبه خواند و فرمود: "ای مردم از زمان آدم تا به امروز...عرب را بر عجم و..برتری و فضلی نیست،مگر به تقوا[2] [1]خطبه حجه الوداع [2]مستدرک‏ الوسائل،ج12،ص89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 «ورود امام زمان ممنوع» 👤 استاد 🔸 روایت داستانی واقعی از خواب یک جوان تهرانی درمورد امام زمان... اگر آیفون منزلتون زنگ بخوره و امام زمان پشت در باشه، چقدر آماده‌‌ای که همون لحظه در رو به روی آقا باز کنی؟ حاضری همین الان گوشی موبایلت رو بدی امام زمان تا چک کنه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با هیچکس غیر خودت درددل نکن ناگفته ها بزرگترین گنج عالم اند! وقتی با کسی درد و دل میکنی مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی تا هروقت هرجور خواست ازش استفاده کنه پس مراقب باش که حرف دلت رو با کی و کجا میزنی. حرف دلتو با خدا بزن❤️💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕یک عمر دنبال رفیق گشتم اما هیچ تا اینکه در « جوشن کبیر » پیدایش کردم " یا رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه " و اینجا بود که تازه فهمیدم یه رفیق دارم " اسمش خداست" خدایا در کار همه برکت در وجودشان سلامتی در زندگیشان خوشبختی و در خانه همه آرامش قرار بده...❤️
خدایا کمک کن🌸 سبب درمان باشیم نه باعث درد حضورمان💕 همراه آرامش باشد نه موجب نا آرامی، حامل امید باشیم🌸 نه ناقل نا امیدی عشق را پرورش دهیم و نه نفرت💕 "آمین"
🔴عربستان به‌دنبال اخراج کارگران یمنی در قالب پرونده تبادل اسرا 🔹رئیس کمیته امور اسرای دولت یمن با اشاره به «نیت‌های خبیثانه» عربستان سعودی، گفت افرادی که ریاض به عدن فرستاده کارگر بوده‌اند نه اسیر جنگی.