فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مکالمه زیبای حاج قاسم با دختر شهید تقدیم به تمام دختران شهدا 🌹
@Patoghedoostanha
در زندگی،
غصۀ از دست دادن
هیچ چیز را نخورید،
چون وقتی یک درخت،
برگی را از دست می دهد،
برگی دیگر از قبل
آمادۀ جایگزین شدن است.
برخیزید و به آینده امیدوار باشید…
@Patoghedoostanha
✅بیانِ فضائل حضرت مهدی
✍در روایات اسلامی، مومنان، به بیانِ خوبی های اهل بیت میان مردم، ترغیب شده اند. امام کاظم می فرمایند: همانا دو مومن که با یکدیگر دیدار نموده و خدا را یاد می کنند، آن گاه فضل ما اهل بیت را ذکر می کنند، بر صورت شیطان گوشتی باقی نمی ماند، مگر اینکه آب می شود تا آن جا که روح او از شدت دردی که می کشد به التماس در می آید.*۱
امام سجاد فرموده اند: اما حق کسی که به تو نیکی و خوبی نموده است، آن است که از او سپاسگزاری کنی و کار خوبش را یادآور شوی و در حق او گفتار و مطلب نیک را نشر و گسترش دهی.*۲
📚 ۱- کافی جلد ۲ صفحه ۱۸۸ حدیث ۷
۲- تحف العقول ص ۲۶۵
@Patoghedoostanha
💌 راه رسیدن به نشاط عمیق
برای رسیدن به نشاط عمیق باید دو اتفاق مهم در فکر و روح انسان رخ داده باشد. ابتدا باید حکمت پدید آمدن مشکلات رایج در زندگی، حتی مرگ را پذیرفته باشد و سپس باید انسان هدفی بزرگتر از مرگ و حیات داشته باشد که به آن عشق بورزد و برای رسیدن به آن امیدوار باشد تا بتواند عمیقاً شاد باشد.
«استاد پناهیان»
@Patoghedoostanha
🍁
💕زیبا ترین متن دنیا
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم…❤️❤️
بهترین دوست ها،
از لحظات سخت زندگی،
برات آلبومی از خاطره های
رنگی می سازند،
آلبومی که هرگاه ورقش بزنی
خنده هایت
تلخی رو توی خودشون
حل کرده باشند.🍀
♥️پيامبر خدا {صلى الله عليه و آله } فرمودند:
چہ خوݕ فرزندانۍ هستند دختراݩِ با حيا ، هركس يكۍ از آنها را داشتہ باشد، خداوند آڹ دخٺر را براے او مانعۍ در برابر آٺش دوزخ قرار مۍ دهد:)
مكارم الأخلاق : 1/472/1613
✨ #ولادت_حضرت_معصومه_مبارک
✨ #روز_دختر_مبارک😍❤️
ایمان
همه چیزروممڪن میڪنه
امید
همه چیزروردیف میکنه
عشق
همه چیزرو زیبامیڪنه
اميدوارم هرسه رو در همه ۍ
احوال زندگیتون داشته باشید...
@Patoghedoostanha
🌹پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
إِنَّ لِكُلِّ امْرِئٍ رِزْقاً هُوَ يَأْتِيهِ لَا مُحَالَةَ فَمَنْ رَضِيَ بِهِ بُورِكَ لَهُ فِيهِ وَ وَسِعَهُ وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيهِ وَ لَمْ يَسَعْهُ إِنَّ الرِّزْقَ لَيَطْلُبُ الرَّجُلَ كَمَا يَطْلُبُهُ أَجَلُه
💠 هر كس روزیاى دارد كه حتما به او خواهد رسيد
پس هر كس به آن راضى شود ، برايش پُر بركت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر كس به آن راضى نباشد ، نه بركت خواهد يافت و نه او را بس خواهد بود
روزى در پى انسان است ، آنگونه كه اجلش در پى اوست.
📚 اعلام الدين ص ۳۴۲
موقـع نــماز ڪہ میـشود!
فرشـتـہ چـــپ و راســـت عــزا میـگیـرند ڪہ چــہ کنند؟!
اِیـٰاڪَ نَعۡبُدۡ
را جـــزء حــرف ھـاے خـوبمـان بنـویســند،
یـا دروغ ھـایـمان؟!😑
✨#خــالصباشیـم
@Patoghedoostanha
✅معنای کار برای خدا چیست؟
✍حضرت امام صادق علیه السلام :
خداوند بندگانی دارد که روز قیامت پروندۀ اعمالشان کاملاً خالی و سفید است. ملائکه از پروردگار میپرسند: چرا هیچ چیزی در پروندۀ اعمال اینها ثبت نشده است؟
خداوند میفرماید: اینها برخی از بندگان مخلص من هستند که آنقدر خلوصشان بالا بوده که وقتی کار خوبی انجام میدادند حتی دوست نداشتند ملائکهای که اعمال را ثبت میکنند هم ببینند، فقط دوست داشتند خدا ببیند! لذا هر وقت اینها میخواستند کار خوب انجام دهند، خدا اجازه نمیداد ملائکه ببینند و ثبت کنند. اینها حسابشان با خود خداوند است.
📚عدة الداعی و نجاح الساعی/ص۲۰۷
@Patoghedoostanha
🔴 رعایت_حلال_و_حرام
💠 شیخ عباس قمی میگوید من یک مرتبه به یک جایی دعوت شده بودم، یک بنده خدای #مؤمنی بود من را دعوت کرد، از باب اینکه دعوت او را رد نکنم. خیلی نمیدانستم درآمد و #حقوق او چیست، به خانهی آنها رفتم، غذایی خوردم و بعدها فهمیدم که او در معامله رعایت #حلال و #حرام را یک جاهایی نمیکند.❗️
من بعد از اینکه از خانهی او آمدم تا #چهل شب شبها برای #سحر بیدار نمیشدم، یا اگر بلند میشدم حال نماز شب نداشتم. تا #چهل شب وضع من این طور بود.
@Patoghedoostanha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حجت الاسلام و المسلمین میرباقری
🔹 همه چهارده معصوم(سلام الله علیها) در حرم حضرت معصومه حضور دارند و ...
@Patoghedoostanha
هر انسانی اگر بپرسد که من برای چه به دنیا آمده ام؟
می گویم:
برای تلاش پرنبرد و پر رنج، در راه تکامل خویشتن و انسانیّت!
شهید بهشتی
@Patoghedoostanha
🌙
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
باشد که چو روز آید بروی گذرت افتد
زیبد که ز درگاهت نومید نگردد باز
آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد
#عراقی
@Patoghedoostanha
🦋 خدایا؛
هرکسی به دنبال گمشده خود میرود
هرکسی برای نجات خود راهی میاندیشد
هرکسی به امیدی زندگی میکند
اما من امید و آرزویی ندارم
جز تو گمشدهای نمیشناسم
و جز تو راه نجاتی نمییابم
همه را فراموش می کنم و
یکه و تنها به سوی تو میآیم ...
#مناجات شهید مصطفی چمران
#شهدا_را_با_صلوات_یاد_کنیم
@Patoghedoostanha
نپرسیم و با خود بمانیم.
و درونِ خویش را آب پاشی کنیم
و در آسمانِ خود بتابیم
و خویشتن را پهنا دهیم
و اگر تنهایی از نفس افتاد
در بگشاییم و یکدیگر را صدا بزنیم.
شبتون بخیر🌈
@Patoghedoostanha
💠♥️💠
♥️💠
💠
#part60
خدمتکارها برایم میوه میآورند. یک سینی پر از گیلاس هاي مشروب
دور میز میچرخانند. به من میرسد:ممنون نمیخورم.
فریبرز پوزخند میزند،پسر بیست و پنج ساله ي آقاي حمیدي :چیه
نیکی؟فک کنم دیگه به سن قانونی رسیده باشی
سعی میکنم روي اعصابم مسلط باشم :بستگی داره منظورتون کدوم
قانون باشه
ملینا،که کنار فریبز نشسته،میگوید:حالا این چیه سرت کردي؟نکنه
کچل شدي؟
و صداي خنده ي همه بلند میشود .
دستانم به وضوح میلرزند،در هم قفلشان میکنم. قبل از اینکه جواب
او را بدهم،فرنگیس میگوید:چی کارش دارین بچه ها؟ خب شاید
میخواد سهمیه اي چیزي بگیره،راحت بره دانشگاه.
دیگر نمیگذارند من حرف بزنم. انگار تخم کفتر خورده اند،هرکس
حرفی میزند و متلکی میپراند.
:_قبلا ها خوشگل تر لباس میپوشیدي!
:_السلام علیک خواهر
:_نیکی لباستو از کجا خریدي؟میخوام واسه خدمتکارمون بخرم.
:_حاج خانم؟حجت الاسلام نیکی،حکم نوشیدن مشروب چی است؟:_حرام است،مگه ندیدي نیکی لیوانشو برنداشت
:_آخه قبلا میگفت بابام گفته تا هجده ساله نشی نمی تونی مشروب
بخوري،الآن چی؟
بلند میشوم،دیگر تحمل ندارم. سرشان گرم است،به خاطر چیزي که
نوشیده اند.حرف می زنند و متوجه من نمیشوند.
به طرف خروجی میروم. سعی میکنم جلوي اشک هایم را بگیرم. من
باید قویباشم،قوي تر از هروقت دیگر. نباید با این حرفها غصه بخورم.
آنها چه میدانند شیرینی ایمان چگونه است؟غرق شده اند در دو روز
دنیا و یادشان رفته عهدي که با خدا بستیم.
}الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان..انه لکم عدو مبین{
پناه من!کمکم کن...
نیکی،آغوش قدرتمند و مطمئنت را میخواهد.
ضعیف تر از آنم که دوري تو را تحمل کنم..
از ساختمان خارج میشوم. انبوه ماشین هاي لوکس خارجی کنار هم
ردیف شده اند. سرم را بلند میکنم،اکسیژن را با تک تک سلول هاي
ریه ام میبلعم. هواي تازه، آرامم می کند. سوز سرماي آخرین روز
زمستان،می لرزاندم. با دست هایم خودم را بغل میگیرم شاید کمی
گرمم شود. ناگهان سنگینی و گرماي چیزي را روي شانه هایم حسمیکنم،سرم را پایین میآورم. یک پالتوي مردانه،روي شانه
هایم....سریع برمیگردم.
دانیال،پشت سرم ایستاده. پسر آقاي رادان،صاحب ویلا.
نگاهم میکند:سلام
ماتم برده،نمیدانم چه بگویم. از دیدنش شوکه شده ام.
:_سلام
چشمانش را میبندد و نفس عمیق میکشد:چقدر خوبه که اینجا از
دود و دم تهران خبري نیست...
نگاهم میکند:خیلی عوض شدي...
پالتویش را از روي شانه ام برمیدارم و به طرفش میگیرم:آره،خیلی..
پالتو را پس میزند:بپوش سرده
:_ممنون،دیگه بهتره برم تو سالن،بگیریدش لطفا
پالتو را روي دستش میاندازم و راه میافتم.
صداي نسبتا بلند و عصبانیاش از پشت سرم بلند میشود. مجبور
میشوم بایستم.
:+کدوم سالن؟همونی که اون همه آدم منتظرن بري تو و مسخرت
کنن؟
:_خود تو هم یکی از اونایی:+آره ولی تو هم جزو ما بودي
به طرفش برمیگردم:آره بودم،ولی دیگه نیستم. نمی خوام که باشم.
میخواهم بروم که بازویم را میگیرد،حس میکنم خون در رگ هایم
منجمد میشود:به من دست نزن
دستم را به شدت عقب میکشم.
میگوید:باشه باشه،فقط یه سوال،چرا؟
:_چی چرا؟
:+چرا حاضر شدي پشتِ پا بزنی به پدر و مادرت و دوستات و همه
چی رو فراموش کنی و بشی یه آدم دیگه؟
:_فقط فکر کردم
:+به چی؟
:_به خدا
:+نیکی...بس کن
:_هرطور مایلی،میخواي باور نکن...
دوباره میخواهم بروم که میگوید:قبلا ما خیلی با هم صمیمی
بودیم،یادته که؟
:_بودیم...الآن خیلی چیزا عوض شده
:+من عوض نشدم
#ادامه_دارد
💠
♥️💠
💠♥️💠
#فراری
کانال پاتـــــوق دوستـــــان
💠♥️💠 ♥️💠 💠 #part60 خدمتکارها برایم میوه میآورند. یک سینی پر از گیلاس هاي مشروب دور میز میچرخانند
💠♥️💠
♥️💠
💠
#part61
:_بس کن دانیال
لبخند میزند:خدارو شکر،فکر کردم اسمم رو هم فراموش کردي...
(یک قدم به طرفم میآید) نیکـــی...من همون دانیالم...هنوز
همونقدر دوسِت....
:_بسه..لطفا....
و به سرعت به طرف ساختمان حرکت میکنم. به طرف میزها میروم.
بچه ها،جفت شده اند و میخواهند برقصند... خدایا،من میان این همه
تفاوت چه میکنم...
فریبرز،لایعقل شده،تلوتلو میخورد:نیکی...قبلا که خیلی خوب
میرقصیدي،الآن چی؟
دانیال بالاي سرم میایستد،به پسرها اشاره میکند تا فریبرز را ببرند.
کنارم مینشیند.
:_میدونم خیلی فرق کردي نیکی
میخواهم بلند شوم اما کیفم را میگیرد:بشین...
:+علاقه اي به شنیدن حرفات ندارم...
:_نمیبینی...هیچکس تو حال خودش نیست...من که اینجا باشم
نمیتونن اذیتت کنن،تحملم کن. به خاطر خودت...من اصلا حرف
نمیزنم....راست میگوید،اینجا امن نیست.... ناچار مینشینم...
میزهاي اطراف تقریبا خالی شده اند...صداي موزیک،از دور میآید..
دانیال میگوید:شنیدم...رفتی لندن
:_آره یه مدت اونجا بودم...
:+چی شد یه دفعه رفتی؟بی خبر؟
:_یهویی شد دیگه
:+پیش عمومحمودت رفته بودي؟
:_عمومحمود؟؟نه عمو وحیدم..مگه عمومحمود منو میشناسی؟
:+آره،مگه کسی هست که نشناسدش؛یکی از مهم ترین سرمایه
داراي بخش خصوصیه، مثل بابات،مثل بابام...
:_شما الآن چی کار میکنی؟
لبخند میزند،گرم،صمیمی:خوبه که یادت افتاد از منم بپرسی..هیچی
تو این دو سال درسم تموم شد، الآن پیش بابا،تو کارخونه مشغولم...
:_موفق باشید
:+ممنون،تو چی؟یادمه اون موقعها نمیدونستی تو دانشگاه چی
بخونی!خانم وکیل یا خانم فیلسوف؟
:_نمیدونم....
لبخند میزند.یکی از خدمه جلو میآید و به دانیال میگوید:آقاي مهندس با شما کار
دارن.
:_الآن میام..
بلند میشود:من الآن میام،از اینجا تکون نخوري.
سري تکان میدهم. همین که دانیال میرود،پریا کنارم مینشیند:چی
شد؟
:_چی؟
:+دانیال چی بهت میگفت؟؟
:_چیز خاصی نگفت...
:+نیکی چرا خودت رو زدي به اون راه؟؟ از وقتی تو رفتی دانیال
پاشو تو یه مهمونی هم نذاشت،مدام این طرف و اونطرف دنبالت
میگشت. چون مامان و بابات هیچی به کسی نمیگفتن. واسه این
مهمونی هم،سه چهار بار مامان و بابام زنگ زدن به مامانتینا، خواهش
کردن هرطور شده تو رو بیارن.البته مامان و بابات نمیدونن اصرار
ما،به خاطر دانیال بود. وقتی بهش گفتم تو اومدي،کم مونده بود پرواز
کنه.
:_چی میگی پریا؟؟
:+دیدم چقدر سرد باهاش حرف میزدي. اذیتش نکن؛این دو سال
#ادامه_دارد
#فراری
💠
♥️💠
💠♥️💠
4_401644107203608591.mp3
1.22M
📜دعــاے_عهـــد»
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت دعای فرج به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج الله تعالی فرجه الشریف)هر روز صبح
@Patoghedoostanha
یا صاحب الزمان! جوانان برای خرسندی ات جان در دایره ي شهادت گذاشتند و مردان مان موی در ساحت انتظار، سپید کردند و پیران مان بی تاب لحظه ي دیدارت از سرای دنیا کوچیدند؛
و دریغا کـه نیامدی 😔
یا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف!
@Patoghedoostanha
🌹جانم اباعبدالله الحسین علیه السلام
سلام حضرت آقا
سلام حضرت عش️ق
چه کرده ای که
به پاکرده ای
قیامتِ عشـق..
نشودصبح اگر
عرض ارادت نکنیم
نام زیبای تو را
صبح تلاوت نکنیم..
🌹صلی اللَّه عَلَيْك یا
اَباعَبْدِاللَّهِ الحسین(علیه السلام)
@Patoghedoostanha
📜آیه ای از کلام نور
🔴خود_ستایی_از_نتایج_عجب_است
✍خودستایی عبارت است از اینكه: آدمی در مقام اثبات كمال و نفی نقص از خود برآید؛ كه آن از نتایج عجب است.
انسان نباید ازخودش حرف بزنه ،یکی ازصفات زشت وناپسند اخلاقی است که در آیات وروایات نهی شده.
📗سوره نساءآیه 49 :
🍃أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِینَ یُزَكُّونَ أَنفُسَهُم بَلِ اللَّهُ یُزَكىِّ مَن یَشَاءُ وَ لَا یُظْلَمُونَ فَتِیلاً🍃
«آیا ندیدى كسانى را كه خودستایى میكنند؟!(این خودستایی ها، بی ارزش است) بلكه خدا هر كس را بخواهد، ستایش میكند و كمترین ستمى به آنها نخواهد شد.»
@Patoghedoostanha