••°
♥️نامه های یک عاشق پاپتی♥️
سلام بهونه ی قشنگ من برای زندگی....
دیروز یکی از بهترین روزهای زندگیم بود...چقدر آروم کنار هم نشسته بودیم و چه پر التهاب بود دنیای درونم....
خیلی وقتها که حواست بهم نبود ،تو چشمات زل میزدم و محو تماشای تو میشدم.از تار گیسوی ریخته شده رو صورتت تاب میخوردم و تو دریای چشای قشنگت ،غرق میشدم و رو سنگ فرش صورت ماهت قدم میزدم.نمیدونی که چه حس وصف نشدنیه.تقصیر دلم نیست،تماشای تو زیباست....
دیروز میگفتیم و میخندیدم و از خاطره هایی حرف میزدیم که اصلا اتفاق نیفتاده بودن،ولی انقدر برای هردومون واقعی و قابل لمس بودن که انگار چندین بار تجربه شون کرده بودیم...
تو خیالمون گم میشدیم ،تمام اون پیاده رو ها رو میگشتیم و با کلی خرید و دست پر و پاهای خسته مینشستیم تو اولین کافه ی خیابونی که تو مسیرمون بود و قهوه ی ترک رو سر میکشدیم و هنوزم که هنوز بود ،باورمون نمیشد که اینا فکر و خیالن.ولی مطمئنم که در آینده ای نه چندان دور به وقوع میپیوندن.
محبوبم....
نمیدونی چه حس وصف نشدنیه داره،این که کنارت هستم و فارغ از تمام دغدغه های دنیا ،حس زندگی کردن رو با تو تجربه میکنم.کافیه فقط کنارم باشی ،و من تو چشمهات زل بزنم و هیچ حرفی نزنیم و ،مطمئنم وقتی که داریم از هم جدا میشیم انگار که بهترین گفتگوی عمرمون رو داشتیم....
با تو بودن یک شانسه برای من،شانس زنده بودن و نفس کشیدن.مثل اون شخصی که زیر آوار گیر افتاده و تنها یه روزنه ی کوچیک به بیرون داره.تو همون روزنه هستی برای من که بهم فرصت دادی
فرصت دوباره زندگی کردن
فرصت عاشق شدن
فرصت تورو داشتن و
فرصت اینکه بتونم دستهات رو بگیرم و بهت بگم،خیلی خیلی دوستت دارم....♥️
#مصطفی_صالحی