📜برگی از داستان #استعمار
قسمت شصت و یک: آقای ساندویچ
پول زیادی که به اروپا رسیده بود، فساد زیادی را در بین اروپاییها رواج داده بود.
مردم برای رسیدن به پول بیشتر به قمارخانهها میرفتند و راههای عجیبی را برای ازدواج با بیوههای ثروتمند پیدا میکردند.
فرمانده نیروی دریایی انگلستان در نیمه دوم قرن هجدهم یکی از این افراد بود که به سختی میتوانست از میز قمار جدا شود.
جان مونتاگ که لقب خانوادگی اش «ارل ساندویچ» بود، در سالهایی که فرمانده نیروی دریایی انگلیس بود، افراد بسیاری را با گرفتن رشوه به ریاست بخشهای مختلف نیروی دریایی منصوب کرد.
او به این پولها نیاز داشت، چون به قمار معتاد شده بود و باید پولهایی را که میباخت از جایی به دست میآورد. ارل ساندویچ طوری به میز بازی وابسته شده بود که حتی فرصت غذا خوردن نداشت و دستور میداد غذایش را طوری آماده کنند که بتواند در کنار میزبازی هم آن را بخورد.
این غذای آماده بعدها به نام او مشهور شد و «ساندویچ» نام گرفت.
آقای ساندویچ علاقه زیادی هم به اکتشافات دریایی داشت و جزیرههایی را در اقیانوس اطلس برای انگلستان فتح کرد که «جزایر ساندویچ» نام گرفتند.
رالف مونتاگ هم یکی از اقوام ارل ساندویچ بود که به عنوان سفیرانگلستان در فرانسه منصوب شده بود.
رالف که مشاور خصوصی پادشاه انگلستان هم بود، برای به دست آوردن ثروت، ازدواج با بیوههای ثروتمند را انتخاب کرده بود.
او نخستین بار با بیوه ی «ارل نورثامبرلند» یکی از ثروتمندترین مردان انگلستان، ازدواج کرد و همه دارایی او را بالا کشید.
این زن مدتی بعد از دنیا رفت و جان مونتاگ تصمیم گرفت با الیزابت کاوندیش، بیوه ثروتمند دوک آلبرمارل، ازدواج کند.
اما مانعی بر سر راهش بود؛ الیزابت دیوانه بود و میل داشت با امپراتور چین ازدواج کند.
جان مونتاگ راه حل ساده ای پیدا کرد او لباس امپراتور چین را پوشید و به خواستگاری الیزابت رفت.
بیوه ی ثروتمند به سرعت پاسخ مثبت داد، ثروت دوک البومارل هم به دارایی جان مونتاگ استه شد. او تا پایان عمر در برابر همسرش با لباس امپراتور چین حاضر میشد.
📚سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی، ج6ص43
@Patoghedoostanha