eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.9هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.3هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . آیدی جهت ارتباط و تبادل : @R_Aa_8y . گوش شنوای حرفاتون🌚🌻 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ مداومت در سلام بر حسین علیه السلام ▪️یه عده ای هستن که هر روز عمرشون اهل زیارت عاشورا هستن، هر روز حداقل یک سلام به امام حسین علیه السلام داشته باشید... 🎤 @patoghemahdaviyoon🍃
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگفت: گاهی‌در هیئت‌ها‌ یک‌ قطره‌ اشک برای‌ ارباب‌ را‌ به‌ من‌ هدیه‌ کنید،از همه‌ چیز برایم‌ بالاتر است، آن‌ را‌ به‌ تمآم‌ بهشت‌ نمیفروشم ‌. .‌ . شهید غلامعلی رجبی جندقی @patoghemahdaviyoon🌈
9.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداحافظ ای جوانی زینب...💔 🎤کربلایی نریمان پناهی «اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّڪَ‌ الفرج» 🏴 ──┅═ঊঈ 🥀 ঊঈ═┅── (علیه‌السلام) 🕊 @patoghemahdaviyoon🏴
هرموقع‌میخواست‌ازفضا‌ےِمجازۍ ‌استفاده‌کنہ،حتماًوضو‌میگرفت‌و ‌معتقدبود‌کہ‌این‌فضاآلوده‌است‌و‌ شیطان‌ما‌را‌وسوسہ‌میکند.!.📲 . 🌱- @patoghemahdaviyoon(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کدام‌ دلۍ است کہ با‌ یاد‌ِ او‌ نتپد؟! مُردگان‌ را‌ رها کن‌؛ سخن‌ از‌ زندگان‌ِ عشق مۍگویم..! 🥀✨ ☑️ @Patoghemahdaviyoon
بھ‌قول‌آقاۍبراهنـے؛ ماچاه‌هاۍبی‌تَهیم :))
اۍبردھ‌امان‌از‌دلِ‌عشـٰاق‌کجایـے.
‍ ‍ ‍ 🌹غواصی ڪه برای آب نامه می نوشت 🌷غواص شهید یوسف قربانی🌷 در خردسالی پدر و مادرش را ڪه از قشر مستضعف جامعه بودند را از دست داد و در اوایل نوجوانی تنها برادرش را ‍شهیدی ڪه در این دنیای خاڪی به غیر از خدا و رفقایش ڪسی را نداشت طوری ڪه وقتی به جبهه اعزام میشد چادر مادر خدا بیامرزش رو روی چوب لباسی میندازه و قرآن روی طاقچه قرار میده تا یه تسڪین دلی داشته باشه در دوران دفاع مقدس به عضویت اطلاعات عملیات گردان ولیعصر زنجان در آمد و غواص شداو نقش موثری در عملیات های والفجر۸ و ڪربلای ۵ ایفا ڪردو سرانجام در ۱۹ دی ماه ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسیدچند دقیقه قبل از عملیات ، یکی از خبرنگارها از او پرسید:آقا یوسف غواص یعنی چی؟ و یوسف جواب دادغواص یعنی مرغابی امام زمان همرزم یوسف می گوید هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامه می نویسه با خودم می گفتم یوسف که ڪسی را ندارد برای چه ڪسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز یڪ روز گفتم یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد ، ریز ریز ڪرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشڪ شدوآرام گفت:من برای آب نامه می نویسم ڪسی را ندارم ڪه
" لقاءُ الخلیل شفاءُ العلیل " دیدار دل‌دار شفاۍ بیمار است!