eitaa logo
| پاتـوق مهـدویون |
4.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
170 فایل
[ وقف ِلبخند آســیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . محتوا ؟ فاقد ثبات ؛ کپی ؟ روزمرگی‌ها نه ، بقیش حلالت مؤمن . . درخدمتم : @R_Aaa806
مشاهده در ایتا
دانلود
❬🥀🖤❭ - بـــود اما واقـعی ‌ اسـتـادمون میگفت که قـرار شـد همینکه نماز مغـرب رو خوندیم،شـامم رو خوردیم بـــزنیم بـــه دل جاده و مشـایه رو شـروع کنیم. ‌ چند قـدمی که از حرکتـمون نگذشـتـه بـــود یه مرد عراقـی بـــلند قـدی اومد جلوی دوتـامون رو گرفت ‌ بـــا همون صدای خشـنش گفت: شـیخنا فضلوا فضلوا ‌ گفتـیم سـیدی ما همین الان هم شـام خوردیم هم نمازمون رو خوندیم بـــاید حرکت کنیم امشـبـــو تـا بـــرسـیم انشـالله ‌ خلاصه از اون اصرار از ما انکار ولی زور ما چربـــیدو قـبـــول کرد که نریم خونشـون. ‌ مرد عراقـی که بـــازی رو بـــاختـه میدید گفت یه لحظه صبـــر کنین الان بـــرمیگردم ‌ خلاصه رفت تـو خونه سـه تـا بـــچه ی قـدونیم قـدشـو آورد جلوی ما. بـــه بـــچه هاش گفت بـــیفتـین پای این دوتـا شـیخ تـا بـــیان خونمون ‌ میگفت بـــچه ها مثل ابـــر بـــهار گریه میکردن تـا اینکه بـــه زور از رو پامون بـــلندشـون کردیم و گفتـیم چشـم میایم.لازم بـــه این کارا نبـــود ‌ خلاصه انگار بـــازی بـــرده رو تـو دقـیقـه نود دو یک واگذار کردیم. ‌ ‌هیچی دیگه رفتـیم خونشـون ‌ میگفت از درودیوار خونش خاک میریخت اینقـدر که خرابـــو فرسـوده شـده بـــود ولی بـــا وجود خونه ی داغـونشـون شـام خوبـــی بـــرامون تـدارک دیده بـــودن. ‌ هیچی دیگه شـامو خوردیم ولی هِی میخواسـم یه حرفی رو بـــزنم ولی میتـرسـیدم بـــهشـون بـــربـــخوره. ‌ دلو زدم بـــه دریا و گفتـم: بـبخشـید سـیدُنا شـما که وضعیت مالیتـون خوب نیسـت چرا خودتـون رو بـــه زحمت میندازین!!! ‌ هسـتـن کسـای دیگه که خرج کنن.فکر نکنم امام حسـینم راضی بـــاشـه که شـما اینقـدر تـدارک بـــبـــینین درحالی که وضعیت مالی درسـتـی ام ندارین. ‌ میگفت یه جواب داد که تـا بـــناگوش سـرخ و سـفید شـدم. ‌ مرد عراقـی نگاه کرد تـو صورتـمو گفت: ‌ حاجی منو خانومم بـــا بـــچه هام ۵ نفریم. تـو کل سـال وقـتـی خانومم میخواد بـــرای ۵ نفر غـذا درسـت کنه،بـــرای ۶ نفر در نظر میگیره ولی یه پیمونشـو درسـت نمیکنه اما بـــه صورت خام میریزه تـو کیسـه جدا.حالا چه میخواد بـــرنج بـــاشـه چه عدس چه لپه ‌همه ی اینا جمع میشـن و واسـه اربـــعین خرج میدیم ‌میگفت دوسـت داشـتـم از خجالت زمین دهن بـــاز کنه بـــرم پایین.از بس که معرفت به داشت @Patoghemahdaviyoon