🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃
🌸
❤️#بیراهه
🍀#پارت50
پیش دستے ڪردم و با لبخند بازے گفتم:"نہ...ممنون؛امشب و ترجیح میدم تنہا باشیم..!"
اومد تعارف تڪہ پاره ڪنہ ڪہ افشین دست گذاشت رو شونش و با لبخند گفت:"ممنون بردار،ولے عرضم بہ حضورت ڪہ ما همین حالا از محضر اومدیم و اینجا خلاصہ از الان تا شب سرمون حساااابی شلوغہ!"
دوباره خنده ڪرد و گفت:"عہ!!بہ بہ پس من عروس و دوماد دستہ اول دیدم!"
حالا سفارشتونو بہ خودم بگید ے روز دیگہ بہتون پیام میدم هماهنگ بود بیاید..."
افشینم اسم غذاے من و از تو مِنو چڪ ڪرد و بہش گفت؛در ادامش چشمڪے زد و گفت:"براے منم ڪہ همون همیشگے!"
اونم سفارش رو تو صفحہ لپتاپش یادداشت ڪرد و دست افشین رو سفت فشرد و با هم خداحافظے ڪردن..؛
وقتے بالاخره رفت دوباره روسریم رو جلو ڪشیدم و گفتم:"مااااشااااالله!!چہ رفیق پرچونہ اے ام دارے!!"
خندید و گفت:"این ڪامیار دوره دبیرستانشم نصف ساعت مدرسہ رو تو دفتر مدیر داشت چونہ میزد و خودشیرین بازے در میاورد!!"
🍁به قلم بانو ح.جیم♡
💠@Patoghemahdaviyoon
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃