eitaa logo
| پاتـوق مهـدویون |
4.2هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
170 فایل
[ وقف ِلبخند آســیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! . محتوا ؟ فاقد ثبات ؛ کپی ؟ روزمرگی‌ها نه ، بقیش حلالت مؤمن . . جهت ارتباط : @R_Aaa806
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃 🌸 ❤️ 🍀 چشمام برق زد لبخندِ بازے زدم و گفتم:"مرررسسسیی!" در حالے ڪہ داشت با اڪراه تمام به رشتہ و خاویار من نگاه میڪرد گفت:"خواهش میڪنم!" بعد از خوردن یڪے دو لقمہ صحنہ زل زدن محض افشین بہ خاویار و رشتہ و پخش شدن موسیقے ملایم رستوران برام تڪرارے شد و درحالیڪہ آخراے لقمہ مو میجویدم گفتم:"راستے افشین در روزهاے آینده چڪار ڪنیم از نظر تو؟!" سرشو بالا آورد و با نگاهے ڪہ لبریز از سنگین ترین فحش ها بود گفت:"چی؟؟!!!" صورتمو تو هم جمع ڪردم و گفتم:"بیا بابا اصن نخواستم غذاتو!!!" انگار تازه فہمید قیافش چہ ریختے شده خودشو جمع و جور ڪرد و گفت:"نهههه!حالا چیڪار داشتے؟!!" گلومو صاف ڪردم و گفتم:"میگم براے ادامہ زندگیمون چہ برنامہ اے دارے؟!" آب دهنشو قورت داد و گفت:"خب میریم سر خونہ زندگیمونو بعد بچہ دار میشیم و بعد خونہ بزرگتر میخریم و بچمونو میفرستیم مدرسہ و دیگہ نمیدونم..!" با دست محڪم روے پیشونیم ڪوبیدم و گفتم:"اووووه تا ڪجا رفتے تو!!من منظورم تا همین چند ماه آینده بود!" یڪدفعہ نیشش تا بناگوش باز شد و گفت:"آهاااا!براے اون من یہ برنامہ سفر ویژه دارم!" چشمام برقے زد و با ذوق گفتم:"ڪجا افشین؟!" 🍁به قلم بانو ح.جیم♡. 💠@Patoghemahdaviyoon🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃