🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃
🌸
❤️#بیراهه
🍀#پارت59
گوشے شو از جیبش در آورد و با تعجب گفت:"ایول آره ببینم ڪیہ!!"
یڪدفعہ با خنده گفت:"آزاده بگو ڪے پشت خطہ!!"
با تعجب گفتم:"ڪے!؟"
در حالے ڪہ داشت جواب میداد گفت:"شاهرخہ!"
چشمام چہار تا شد و گفتم:"یا خدا!نڪنہ اینا فہمیدن!!"
قبل از اونڪہ بتونہ جوابی بده صداے بلند شاهرخ رو شنیدم ڪہ گفت:"بهههه بهههه سلام خانم و آقاے بی وفا!
دیگہ ما رو دور میزنید آره؟!
قایم موشڪے ازدواجم میڪنید!!
واااے خدا شما دیگہ ڪے هستین!!"
ستاره ڪہ صداش ڪمے آروم تر از پشت گوشے شنیده میشد با خنده گفت:"بیشعورن!"
و بعد صداے ڪلے خنده بلند شد ڪہ واضح بود هرجا هستن همگے با همن!
من و افشین فقط داشتیم نگاه هاے فوق متعجبی بین هم رد و بدل میڪردیم ڪہ شاهرخ گفت:"ڪجایی آقا دوماد؟!"
افشین فورا خودشو جمع وجور ڪرد و زورڪے گفت:"سلام!"
شاهرخ سلام ڪشیده و لوسے ڪرد و گفت:"الان عروس خانمم اونجان؟!"
سرے بہ تاسف تڪون دادم و آروم خندیدم..!
شاهرخ دوباره داد زد:"نیست؟!"
دهنمو نزدیڪ بہ گوشے ڪردمو گفتم:"مگہ میشہ عروس خانم پیش آقا دامادش نباشہ؟؟!!"
بعد از این جملہ یڪدفعہ صداے ڪلے جیغ و سوت و ڪِل و داد و فریاد از تو ماشین بلند شد و من و افشین دوتایی از خنده ریسہ رفتیم!
🍁به قلم بانو ح.جیم♡
💠@Patoghemahdaviyoon
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃