یه تاکسی سوار شدم🚕
از اول شروع کرد گلایه کردن از روحانیون و...😡
دیگه داشت کار به جاهای باریک میکشید 🤬
که رفتم بالای منبر حدود نیم ساعتی باهاش صحبت کردم 😎
انقدر که محو صحبتای من شده بود🥺 که حدود ۲۰ دقیقه سر مقصد باهم صحبت کردیم در آخر شروع کرد به روحانیون ابراز علاقه کردن
داشتم خداحافظی میکردم گفت داداش شغلت چیه حالا !؟🤔
گفتم با افتخار از همونایی که تا نیم ساعت پیش داشتی فحش نثارشون میکردی😏
گفتم رفیق موفق باشی خدا حافظی مرد رفت 🤓
#داستان_امروز