هدایت شده از تبلیغات گسترده پرگاس
من #خاتونم یه #دختر_خیلی_خیلی_خوشگل روستایی که پسرخان تو نگاه اول عاشقم شد با هزار مکافات خان رو راضی کرد اومد خواستگاریم درست شب عروسیم که از خوشحالی داشتم رو اَبرا راه میرفتم شوهرم از عمارت بیرون زد و دیگه برنگشت چندروز بعد جنازهشو پیدا کردن و من شوریده بخت بجای رخت عروسی رخت عزا پوشیدم و سیاهپوش دامادم شدم ،
همجا چو افتاد که من شوم و بد قدمم و از پا قدم من بوده که همسرم شب عروسی مرده، این حرفها دهن به دهن میچرخید، داخل عمارت همه با تنفر بهم نگاه میکردن،
چهل روز از مرگ همسرم گذشته بود که پدرم اومد منو از عمارت ببره تا خان اینو شنید عصبانی شد پدرمو بلند کرد تخت دیوار زد باورم نمیشد، از چیزی که شنیدم از ترس به خودم لرزیدم و از هوش رفتم اخه ......😱😱
https://eitaa.com/joinchat/1313014917Cfe8944d981
هدایت شده از تبلیغات گسترده پرگاس
من #خاتونم یه #دختر_خیلی_خیلی_خوشگل روستایی که پسرخان تو نگاه اول عاشقم شد با هزار مکافات خان رو راضی کرد اومد خواستگاریم درست شب عروسیم که از خوشحالی داشتم رو اَبرا راه میرفتم شوهرم از عمارت بیرون زد و دیگه برنگشت چندروز بعد جنازهشو پیدا کردن و من شوریده بخت بجای رخت عروسی رخت عزا پوشیدم و سیاهپوش دامادم شدم ،
همجا چو افتاد که من شوم و بد قدمم و از پا قدم من بوده که همسرم شب عروسی مرده، این حرفها دهن به دهن میچرخید، داخل عمارت همه با تنفر بهم نگاه میکردن،
چهل روز از مرگ همسرم گذشته بود که پدرم اومد منو از عمارت ببره تا خان اینو شنید عصبانی شد پدرمو بلند کرد تخت دیوار زد باورم نمیشد، از چیزی که شنیدم از ترس به خودم لرزیدم و از هوش رفتم اخه ......😱😱
https://eitaa.com/joinchat/1313014917Cfe8944d981
هدایت شده از تبلیغات گسترده پرگاس
من #خاتونم یه #دختر_خیلی_خیلی_خوشگل روستایی که پسرخان تو نگاه اول عاشقم شد با هزار مکافات خان رو راضی کرد اومد خواستگاریم درست شب عروسیم که از خوشحالی داشتم رو اَبرا راه میرفتم شوهرم از عمارت بیرون زد و دیگه برنگشت چندروز بعد جنازهشو پیدا کردن و من شوریده بخت بجای رخت عروسی رخت عزا پوشیدم و سیاهپوش دامادم شدم ،
همجا چو افتاد که من شوم و بد قدمم و از پا قدم من بوده که همسرم شب عروسی مرده، این حرفها دهن به دهن میچرخید، داخل عمارت همه با تنفر بهم نگاه میکردن،
چهل روز از مرگ همسرم گذشته بود که پدرم اومد منو از عمارت ببره تا خان اینو شنید عصبانی شد پدرمو بلند کرد تخت دیوار زد باورم نمیشد، از چیزی که شنیدم از ترس به خودم لرزیدم و از هوش رفتم اخه ......😱😱
https://eitaa.com/joinchat/1313014917Cfe8944d981