پیشاهنگ
آقا جانم ،بابا مهدی حسین اون لحظه داشت میزد رو سر و صورتش اما مادر دستش شکسته بود نمیتونست دست حسینش
علی اومد بالای سر فاطمه ....
پیشاهنگ
اما فاطمه از حال رفته بود
محسنی دیگه وجود نداشت تازه میخواستند کم کم برای اومدن محسن خودشون رو آماده کنند
پیشاهنگ
محسنی دیگه وجود نداشت تازه میخواستند کم کم برای اومدن محسن خودشون رو آماده کنند
وای مادرم،وای مادرم ،وای مادرم
پیشاهنگ
وای مادرم،وای مادرم ،وای مادرم
به در میزدند برو کنار مگه نمیدونی محسنت دردش میاد ،مگه نمیدونی تک تک دنده هات میشکنه
پیشاهنگ
به در میزدند برو کنار مگه نمیدونی محسنت دردش میاد ،مگه نمیدونی تک تک دنده هات میشکنه
برو کنار انقدر کار رو برای علی سخت تر نکن چونکه هر چی خونی تر بشی علی زودتر کمرش خم میشه قد خم میکنه
پیشاهنگ
زدن بس نبود ...؟؟؟؟!!!!
آتیش روشن کردند نامردا
آخه مگه یه خانم ۱۸ ساله باردار چقدر جون داره شعله ها رو تحمل بکنه
پیشاهنگ
آتیش روشن کردند نامردا آخه مگه یه خانم ۱۸ ساله باردار چقدر جون داره شعله ها رو تحمل بکنه
خانم میون شعله ها هم به فکر علی بود
پیشاهنگ
بسه دیگه مادرم انقدر زجرمون نده
آخ بمیرم برای چادر سوختت خانم که انقدر تو آتیش موندی دستات هم سوخته بودند....
پیشاهنگ
آخ بمیرم برای چادر سوختت خانم که انقدر تو آتیش موندی دستات هم سوخته بودند....
حسین میگفت مادر جانم بیا کنار من برم بین شعله ها آخه مگه نمیدونی بابا علی نمیتونه دوری تو رو تحمل بکنه