#شیعیان_بخوانند
#ناسزا_به_امام_حسن
💢روزي امام مجتبي عليه السلام سواره از راهي مي گذشت. مردي شامي بر سر راه آن حضرت آمد و #ناسزا گفت.
✅وقتي كه فحش هايش تمام شد، امام عليه السلام رو به او كرده و سلامش كرد! آنگاه خنديد و گفت: اي مرد! فكر مي كنم در اين جا غريب هستي... اگر از ما چيزي بخواهي، به تو #عطا خواهيم كرد. اگر گرسنه اي سيرت مي كنيم، اگر برهنه اي مي پوشانيمت، اگر نيازي داري، بي نيازت مي كنيم، اگر از جايي رانده شده اي پناهت مي دهيم، اگر حاجتي خواسته باشي برآورده مي كنيم، هم اينك بيا و مهمان ما باش. تا وقتي كه اين جا هستي مهمان مايي...
مرد #شامي كه اين همه دل جويي و محبت را از امام مشاهده كرد به گريه افتاد و گفت:
«شهادت مي دهم كه تو خليفه ي خدا روي زمين هستي و خداوند بهتر مي داند كه مقام خلافت و رسالت را در كجا قرار دهد. من پيش از اين، #دشمني تو و پدرت را به سختي در دل داشتم. اما اكنون تو را محبوب ترين خلق خدا مي دانم.
آن مرد، از آن پس، از #دوستان و پيروان امام عليه السلام به شمار آمد و تا هنگامي كه در مدينه بود، همچنان مهمان آن بزرگوار بود
📚ستارگان درخشان، ص 42، محمد جواد نجفي.
https://eitaa.com/Politicalhistory