〰️❁🍃❁🌸❁🍃❁〰️
#داستان_آموزنده
🌹💚 #داستان عشق مادر💚🌹
✍️شبی، پسری نزد مادرش که در آشپزخانه در حال پختن شام بود، رفت و یک برگه کاغذ را به او داد. مادر دست هایش را با حوله ای تمیز کرد و نوشته ها را با صدای بلند خواند. پسرش با خط بچه گانه نوشته بود:
✅ صورتحساب:
○کوتاه کردن چمن باغچه
●۵ دلار
○مرتب کردن اتاق خوابم
●۱ دلار
○مراقبت از برادر کوچکم
●۳ دلار
○بیرون بردن سطل زباله
●۲ دلار
○نمره ی ریاضی خوبی که امروز گرفتم
●۶ دلار
□جمع بدهی شما به من:
●۱۷ دلار
♡مادر لحظه ای به چشمان منتظر پسر نگاهی کرد، سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب فرزندش این عبارت را نوشت:
♡بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی
○هیچ
♡بابت تمام شب هایی که بر بالینت نشستم و دعا کردم
○هیچ
♡برای تمام زحماتی که در این سال ها کشیدم تا تو بزرگ شوی
○هیچ
♡بابت غذا، نظافت تو و اسباب بازی هایت
○هیچ
🌸 و اگر همه ی این ها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه ی عشق به تو هیچ است. وقتی که پسر آنچه را که مادرش نوشته بود را خواند، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد، گفت:
«مامان دوستت دارم».
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلا به طور کامل پرداخت شده🌹
🍃✨پیشنهاد: اگر در کنار مادر خود هستید، او را ببوسید و اگر از او دورید، با او تماس بگیرید و اگر از دنیا رفته برایش دعایی نمایید.✨🍃
#اللهمعجللولیڪالفرج
╭─♥️〰️🕊〰️♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰️🕊〰️♥️─╯
یا عَلی ؛
اقْرَءُ عَلیٰ وُلْدِی السَّلام اِلی یَومِ الْقِیامَةِ ✨
دردت به جان ما....
که نفسهای آخر تو، به یادِ ما گذشت!
سلامِ تو، گوارایِ دل ما،
که بغضِ قرنها فاصله را هزار تکه کرد...
ـ یا بقیهالله ...
"علیکم السلامِ" ما را به مادر میرسانی؟
🎨طرح اثر روح الامین
•🍃• #ʝøɪɴ ↷
╭─♥️〰🥀〰♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
اگہبدمچࢪاهۅامۅداࢪے؟!🙃😭
#پروفایل #مناجات
#هوامو_داشته_باش
╭─♥️〰🥀〰♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
🎙دائممیگفتمیخۅاهمبا
اسࢪائیݪمباࢪزهڪنم.💣
ازمداحےحاجمحمۅدخوشش
میآمدومداحے«اݪݪهماݪࢪزقنا
شهادت»بࢪایشجذاببود.😇
ذࢪهایازحࢪفهاێجهاددنیایـے
نبۅدۅݪایقشهادتبود.😍
گفت:چقدࢪݪاغࢪشدهایتو
مگࢪۅࢪزشنمیڪنے؟!☹️
مگࢪآقانفࢪمودند:🙃
«تحصیݪ،تهذیب،ۅࢪزش»
ومنفهمیدمڪہسخنانࢪهبࢪے
بہچہمیزانبࢪاےامثاݪ
جهادمغنیہبااهمیتاست!❤️
#مادر #فاطمیه
#حضرت_زهرا
╭─♥️〰🥀〰♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
بهترین الگو - قسمت سوم.mp3
13.33M
🎙 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
📝 #بهترین_الگو - قسمت ۳
👤 استاد #شجاعی
⭕️ الگوگیری، اساس و پایهی هر حرکتی است. حضرت زهرا کاملترین الگو برای مردان و زنان است.
#حضرت_زهرا
↯ بهترین #سخنـــــرانے های روز
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🍃• #ʝøɪɴ ↷
╭─♥️〰🥀〰♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
بهترین الگو؛ قسمت چهارم.mp3
13.49M
🎙 #صوت_مهدوی ؛ #پادکست
📝 #بهترین_الگو - قسمت ۴
👤 استاد #شجاعی
⭕️ چطور میشود در عصر امروزی مانند حضرت زهرا که چهارده قرن پیش زندگی میکردند، زندگی کنیم؟
#حضرت_زهرا
↯ بهترین #سخنـــــرانے های روز
کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🍃• #ʝøɪɴ ↷
╭─♥️〰🥀〰♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
#ایده عالی 😍
شیوه تبانی انجام بدیم...😁
✨اگر یک نفر 11 بار #تذکر بدهد به یک نفر همش با یه روش😑
خیلی شاید موثر نباشه...
صرفاً رفع تکلیف کرده از خودش...👌
و طرف مقابل هم خسته و زده میشه
اما اگر همون یه نفر
به 11 نفر جداگانه بگه شما هم تذکر بدید به اون شخص😍
و هر کدومم از شیوه های #مختلف استفاده کنند...
یعنی هر کی یک جور تذکر بده...
عالی میشه🙂
🍃طرف مقابل به فکر فرو میره
که حتما من مشکلی دارم که دائم افراد مختلف بهم تذکر میدن و کم کم اصلاح میشه...☺️
#رمز_موفقیت در تذکر لسانی یکیش اینه:
🌸تنوع شیوه ها و تَعَدُّدِ افراد.🌸
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
🌹 شهید محسن حججی 🌹:
↯ کـــــانال شهیـــــــد بــے سر را دنبال کنید↯
شهــــید محســـــن حججے 👇🏻
•🍃• #ʝøɪɴ ↷
╭─❤️〰🥀〰♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰🥀〰♥️─╯
#صبور
خیلے صبور بود و آرام.توے دوره هاے آمادگے جسمانے و میدان تیر تانڪ، ظهر هاے تابستان داخل تانڪ بود.
وقتے مےآمد بالا، از ضعف رنگش مثل گچ سفید شده بود.
تازه مےفهمیدم روزه هم هست، اما یڪبار ابراز ناتوانے و شڪایت نڪرد.
یڪبار درخواست جا به جاے با ترفیع نڪرد.
یڪبار از حقوقش و یا از ماموریت هاے طولانے گله گذارے نڪرد.🕊
#سرادار_بی_سر
#شهید_محسن_حججے🌹
#برشےاز_ڪتاب_سرمشق
╭─🖤〰🥀〰🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰🥀〰🖤─╯
*💖در قدیم یک فردی بود در همدان به نام " اصغر آواره "💖*
*✅اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند...*
و *چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره!*
*✅انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید.*
تا اینجا داستان را داشته باشید!
✅در آن زمان *یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره* و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از *حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند *نماز میت من را بخوانند.
*✅خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت....*
✅حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت *تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولاحسین همدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم.*
✅وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند!
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت...
*پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟*
*یکی از کارگران گفت: این اصغر آواره است!*
*✅تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست....*
مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند *چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟!*
✅حاجی گفت: *مردم این فرد را میشناسید؟*
همه گفتند: *نه! مگه کیه این؟*
حاجی گفت: *این همون اصغر آواره است.*
مردم گفتند: *اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟!*
و *حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی....*👇
گفت: *سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت*
سوار اتوبوس که شدم دیدم.... *وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد...*
ترسیدم و گفتم: *یا امام حسین (ع) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخواهم رسید... چه کنم؟!*
خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم...
*✅اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه* که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟
گفت: *من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم...*
خلاصه حرمت نگه داشت و رفت...
✅اونروز تو دلم گفتم: *اربابم حسین (ع) برات جبران کنه،* حالا هم به نظرم *همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره* و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛😥
✅خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و *خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند...*
*💖این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد*
هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد
"یا حسین
اَلسلامُ علی الحُسین*
*وعلی علی بن الحُسین*
*وَعلی اُولادالـحسین*
*وعَلی اصحاب الحسین
#سلام_امام_زمانم ♥️
اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً .
#اللهمعجللولیڪالفرج
╭─♥️〰️🕊〰️♥️─╮
@shahidesarboland
╰─♥️〰️🕊〰️♥️─╯