#قسمت8
امام حسن علیه السلام در کمالات انسانی یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خود بود و تا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در قید حیات بود، او و برادرش در کنار آن حضرت جای داشتند و گاهی آنان را بر دوش خود سوار می کرد.
عامه و خاصه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده اند که درباره حسن و حسین علیهما السلام فرمود:این دو فرزند من امام می باشند خواه برخیزند و خواه بنشینند (کنایه است از تصدی مقام خلافت ظاهری و عدم تصدی آن) (36). و روایات بسیار از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علی علیه السلام در امامت آن حضرت بعد از پدر بزرگوارش، وارد شده است.
امام سوم
امام حسین (سید الشهداء) فرزند دوم علی علیه السلام از فاطمه علیها السلام دختر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که در سال چهارم هجری متولد شده است. آن حضرت پس از شهادت برادر بزرگوار خود امام حسن مجتبی علیه السلام به امر خدا و طبق وصیت وی، به امامت رسید (37).
امام حسین علیه السلام ده سال امامت نمود و تمام این مدت را به استثنای (تقریبا) شش ماه آخر در خلافت معاویه واقع بود و در سخت ترین اوضاع و ناگوارترین احوال با نهایت اختناق زندگی می فرمود، زیرا گذشته از اینکه مقررات و قوانین دینی اعتبار خود را از دست داده بود و خواسته های حکومت جایگزین خواسته های خدا و رسول شده بود و گذشته از اینکه معاویه و دستیاران او از هر امکانی برای خرد کردن و از میان بردن اهل بیت و شیعیانشان و محو نمودن نام علی و آل علی استفاده می کردند، معاویه در صدد تحکیم اساس خلافت فرزند خود یزید بر آمده بود و گروهی از مردم به واسطه بی بندو باری یزید، از این امر خشنود نبودند، معاویه برای جلوگیری از ظهور مخالفت، به سخت گیریهای بیشتر و تازه تری دست زده بود.
امام حسین خواه ناخواه این روزگار تاریک را می گذرانید و هر گونه شکنجه و آزار روحی را از معاویه و دستیاران وی تحمل می کرد تا در اواسط سال شصت هجری، معاویه در گذشت و پسرش یزید به جای پدر نشست (38).
بیعت یک سنت عربی بود که در کارهای مهم مانند سلطنت و امارت، اجرا می شد و زیردستان بویژه سرشناسان دست بیعت و موافقت و طاعت به سلطان یا امیر مثلا می دادند و مخالفت بعد از بیعت، عار و ننگ قومی بود و مانند تخلف از امضای قطعی، جرمی مسلم شمرده می شود و در سیره پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فی الجمله یعنی در جایی که به اختیار و بدون اجبار انجام می یافت، اعتبار داشت. معاویه نیز از معاریف قوم برای یزید بیعت گرفته بود ولی متعرض حال امام حسین علیه السلام نشده و به آن حضرت تکلیف بیعت ننموده بود و بالخصوص به یزید وصیت کرده بود (39) که اگر حسین بن علی از بیعت وی سر باز زند پیگیری نکند و با سکوت و اغماض بگذراند، زیرا پشت و روی مسئله را درست تصور کرده عواقب وخیم آن را می دانست.
ولی یزید در اثر خودبینی و بی باکی که داشت، وصیت پدر را فراموش کرده، بی درنگ پس از درگذشت پدر به والی مدینه دستور داد که از امام حسین برای وی بیعت گیرد وگرنه سرش را به شام فرستد (40)!!
پس از آنکه والی مدینه در خواست یزید را به امام حسین علیه السلام ابلاغ کرد آن حضرت برای تفکر در اطراف قضیه مهلت گرفت و شبانه با خاندان خود به سوی مکه حرکت فرمود و به حرم خدا که در اسلام مامن رسمی می باشد پناهنده شد.
این واقعه در اواخر ماه رجب و اوایل ماه شعبان سال شصت هجری بود و امام حسین علیه السلام تقریبا چهار ماه در شهر مکه در حال پناهندگی بسر برد و این خبر تدریجا در اقطار بلاد اسلامی منتشر شد. از یک سوی بسیاری از مردم که از بیدادگریهای دوره معاویه دلخور بودند و خلافت یزید بر نارضایتیشان می افزود با آن حضرت مراوده واظهار همدردی می کردند و از یک سوی سیل نامه از عراق و بویژه از شهر کوفه به شهر مکه سرازیر می شد و از آن حضرت می خواستند که به عراق رفته و به پیشوایی و رهبری جمعیت پرداخته برای بر انداختن بیداد و ستم قیام کند. و البته این جریان برای یزید خطرناک بود.
اقامت امام حسین علیه السلام در مکه، ادامه داشت تا موسم حج رسید و مسلمانان جهان به عنوان حج، گروه گروه و دسته دسته وارد مکه و مهیای انجام عمل حج می شدند، آن حضرت اطلاع پیدا کرد که جمعی از کسان یزید در زی حجاج وارد مکه شده اند و ماموریت دارند با سلاحی که در زیر لباس احرام بسته اند آن حضرت را در اثناء عمل حج به قتل رسانند (41).
آن حضرت عمل خود را مخفف ساخته تصمیم به حرکت گرفت و در میان گروه انبوه مردم سرپا ایستاده سخنرانی کوتاهی کرده (42) حرکت خود را به سوی عراق خبر داد. وی در این سخنرانی کوتاه شهادت خود را گوشزد می نماید و از مسلمانان استمداد می کند که در این هدف یاریش نمایند و خون خود را در راه خدا بذل کنند و فردای آن روز با خاندان و گروهی از یاران خود رهسپار عراق شد.
🍃🌸
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯
#قسمت8
پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید و عقل با تلاش وصف ناپذیر، از راه های بسیار ظریف و باریک بخواهد ذات او را درک کند، دست قدرت بر سینه همه نواخته، باز گرداند؛ درحالی که در تاریکی های غیب برای رهایی خود، به خدای سبحان پناه می برند و با نا امیدی و اعتراف به عجز از شناخت ذات خدا، باز می گردند که با فکر و عقل نارسای بشری، نمی توان او را درک کرد و اندازه جلال و عزّت او، در قلب اندیشمندان راه نمی یابد».8
علم خدا به موجودات
در فرمایشی از امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام درباره علم خداوند به موجودات چنین می خوانیم: «خداوند، از اسرار پنهانیِ مردم و از نجوای آنان که آهسته سخن می گویند و از آن چه در فکرها به واسطه گمان خطور می کند و تصمیم هایی که به یقین می پیوندد و از نگاه های رمزی چشم که از لابه لای پِلک ها خارج می گردد، آگاه است. خدا از آن چه در مخفیگاه های دل ها قرار دارد و از اموری که پشت پرده غیب پنهان است و آن چه پرده های گوش می شنود و از اندرون لانه های تابستانی مورچگان و خانه های زمستانی حشرات، از آهنگ اندوهبار زنان غمدیده و صدای آهسته قدم ها، آگاهی دارد... . خدا از آن چه تاریکی شب آن را فرا گرفته و یا نور خورشید بر آن تافته، و آن چه تاریکی ها و امواج نور، پیاپی آن را در برمی گیرد، از اثر هر قدمی، از احساس هر حرکتی، آهنگ هر سخنی، جنبش هر لبی، مکان هر موجود زنده ای، وزن هر ذرّه ای و ناله هر صاحب اندوهی آگاهی دارد».
رحمت و بخشش خداوند
در فرمایشی از امیرمؤمنان علیه السلام درباره رحمت و بخشش بی انتهای الاهی چنین آمده است: «ای بندگان خدا، بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافرید و بی سرپرست رها نکرد.او از میزان نعمتش بر شما آگاه است و اندازه نیکی های خود بر شما را می داند. از خدا درخواست پیروزی و رستگاری کنید. از او بخواهید و عطای او را درخواست کنید که میان او و شما، پرده و مانعی نیست و دری به روی شما بسته نمی گردد. خدا در همه جا و در هر لحظه و هر زمان با انسان و پریان است. عطای فراوان، از داراییِ او نمی کاهد و بخشیدن، در گنج او کاستی نمی آورد. درخواست کنندگان، سرمایه او را پایان نمی رسانند و عطا شدگان، سرمایه او را پایان نمی دهند. کسی مانع احسان به دیگری نخواهد بود و صدایی او را از صدای دیگر باز نمی دارد و بخشش او، مانعِ گرفتن نعمت دیگری نیست و خشم گرفتنش، مانع رحمت او نمی شود و رحمتش، او را از عذاب غافل نمی سازد».
صفات سلبیه خدا
صفات سلبیه خداوند، ویژگی هایی هستند که هرگز در وجود خداوند راه ندارند. امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای راجع به صفات سلبیه، با بیان اندکی از دلایل آن ها چنین می فرماید: «ستایشْ خداوندی را که با آفرینش بندگان، بر وجود خود دلالت فرمود و آفرینش پدیده های نو، بر ازلی بودن او گواه است و شباهت داشتن مخلوقات به یکدیگر، دلیل آن است که او همتایی ندارد. حواس بشری ذات او را درک نمی کند، و پوشش ها او را پنهان نمی سازد.... آن که خدا را وصف کند، محدودش کرده و آن که محدودش کند، او را به شمارش آورده و آن که خدا را به شمارش آورد، اَزَلیّت او را باطل کرده است. کسی که بگوید: خدا چگونه است؟ او را توصیف کرده و هر که بگوید: خدا کجاست؟ مکان برای او قایل شده است. خدا عالم بود، آن گاه که معلومی وجود نداشت؛ آفریدگار بود، آن گاه که آفریده ای نبود و توانا بود، آن گاه که توانایی نبود».
ناتوانی عقل از شناخت کامل خداوند
در فرمایشی از امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره ناتوانی عقل در شناخت کامل پروردگار آمده است: «خدایا، حقیقت بزرگی تو را نمی دانیم، جز آن که می دانیم تو زنده ای و احتیاج به غیر نداری. خواب سنگین یا سبک تو را نمی رباید و هیچ اندیشه ای به تو نمی رسد و هیچ دیده ای تو را نمی نگرد.... پروردگارا، آن کس که دل را از همه چیز تهی سازد و فکرش را به کار گیرد تا بداند که چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساخته ای، و پدیده ها را چگونه آفریده ای، و چگونه آسمان ها و کُرات فضایی را در هوا آویخته ای، و زمین را چگونه بر روی امواج آب گسترده ای، نگاهش حسرت زده، عقلش مات و سرگردان، شنوایی اش آشفته و اندیشه اش در شگفت می ماند».
خداشناسی در شگفتی های جانداران
╭─🖤〰️🥀〰️🖤─╮
@shahidesarboland
╰─🖤〰️🥀〰️🖤─╯