فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جان ❤️
همه گویند
به تعجیل ظهورت
صلوات❤️
کاش این جمعه بگویند:
به تبریک حضورت،
صلوات
💚اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
❤️وآلِ مُحَمَّدٍ
❤️وعَجِّلْ فَرَجَهُم
🍁🍂
#الگوهای_معنوی حتما بخوانید 🔻
🔻پیامبران الگو که در قرآن معرفی شده 🔻
1⃣ حضرت یوسف👈 الگوی مقاومت در مقابل دیو شهوت.
2⃣ جوانان اصحاب کهف👈اسوههای مهاجرت در راه خدا برای دست یابی به رشد و تربیت.
3⃣ داوود جوان👈 اسوه شهامت و شجاعت در مبارزه با طاغوت.
4⃣ حضرت اسماعیل👈 الگوی تسلیم در مقابل فرمان خدا.
5⃣ حضرت ابراهیم👈 الگوی فطرت جویی، عادت گریزی و بت شکنی.
6⃣ حضرت نوح👈 الگوی پایداری و استقامت در تبلیغ دین.
7⃣ حضرت ایوب👈الگوی بردباری در سختیهای روزگار.
8⃣ حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله 👈 الگوی کامل مکارم اخلاقی.
📚یوسف: ۲۱ ۵۶.
کهف: ۹ ۲۶.
سبأ: ۴ ۱۳؛ انبیا: ۷۸ ۸۰ ؛ ص: ۱۷ ۲۶؛ بقره: ۲۵۱.
حج: ۲۶، ۴۲، ۴۳، ۵۱ و ۵۸. نوح: ۱ ۲۷.
نساء: ۱۶۳؛ انعام: ۸۴ ؛ ص: ۴۱ ۴۶؛ انبیا: ۸۳ ۸۴.
احزاب: ۲۱؛ قلم: ۴؛ انبیاء: ۱۰۷؛ توبه: ۱۲۸.
خیلی برایش حرف درآوردند.
۲۵ سال اسیر زندان اسقاطیلیون بود. ۲۵سال با هر که عمر بگذرانی، بلدش میشوی. یحیی بلدِ اسقاطیل بود، بلد زبانش، بلد زباننفهمیاش.
این بلدی را کردند چماق توی سرش.
هرجا نشستند گفتند جاسوس است، خائن است. عربی را به عبری فروخته.
اسقاطیل گفت هرجا دستش به او برسد، قطعاً میزندش.
تا این را گفت، یحیی آمد زنده جلوی چشم دوربینها روی زمین راه رفت و برای دشمن دست تکان داد.
یک عمر دربهدرش بودند، دربهدر پسری که در اردوگاه خان یونس به دنیا آمده بود و نمیدانستند کسی که از اول عمرش آواره به دنیا آمده، دنیا را خانه نمیبیند، دل به تیر و تختهٔ زهواردررفتهٔ دنیا نمیبندد.
تحریفش کردند. تخریبش کردند. گفتند حماسیها از آن سنیهای دوآتشهاند که به مرگ شیعهجماعت راضیاند.
یحیی نفر دوم حماس بود.
نشست جلوی دوربین حدیث از امیرالمؤمنین گفت و سه بار قربانصدقهٔ مولا رفت.
گفت: «از امام علی یاد گرفتم دنیا دو روز است. روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست و روزی که مرگ سرنوشت توست. در روز اول هیچ کس نمیتواند به تو آسیبی برساند و در روز دوم هیچ کس نمیتواند تو را نجات دهد» یحیی کلمات علی را زندگی میکرد.
دیوار حائل را طوری ساختهاند که پشه اطرافش بجنبد، شستشان خبردار شود. قصهایست برای خودش.
بتنریزی در عمق بیست متری، انواع رادارها و حسگرهای حرکتی و گرمایی بالای دیوار، پهپادهای تصویربرداری بیستچاری بر فراز آسمانش و یحیی همهٔ اینها را به سخره گرفت.
سالها همان بچههای اردوگاههای خان یونس که همه از دم بچهشهید بودند، پابهپای یحیی دویدند تا دیوار را از میان بردارند.
بعد یک عمر آزمون و خطا، دو سال آزگار فقط طراحی عملیات نهایی طول کشید. طوفانالاقصی غاصبان را انگشتبهدهان کرد.
۸۵ نقطه در دیوار حائل فروریخته بود و هنوز کسی نفهمیده چگونه جز مغز متفکری که پشت عملیات بود: یحیی.
بدجور سوختند. جلوی چشمشان کسی حیثیت جعلی هفتادسالهشان را برده بود. چو انداختند یحیی بیست اسیر اسقاطیلی را کرده سپر انسانی، به آنها مواد منفجره بسته و در اعماق تونلها، میانشان نشسته تا اسقاطیل او را نزند.
امروز یحیی متولد شد.
یحیی میان آوار خانهای در رفح، با لباس رزم، وسط میدان، به تمام شایعهها و تهمتها پشت پا زد.
با فرق شکافته، شبیه مردی که دوستش داشت، دوباره به دنیا آمد، با دستهایی گشودهتر برای زندهکردن دلها، درست مثل اسمش.
یحیی مرگ را زندگی کرده بود.
کسی که مرگ را زندگی کند، هرگز نمیمیرد.
بدا به حال اسقاطیل که نفهمیده قهرمانها نمیمیرند، تکثیر میشوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه آقایی 30 سال کار کرد، یه زمین خیلی بزرگ خرید. و بعد، 30 سال دیگه تجارت کرد، یک کاخ خیلی مجللی رو اون زمین ساخت. روزی که می خواست نقل مکان کنه به اون کاخ، شهربانی اومد گفت آقا شما نمیتونی وارد کاخ بشی...
بشنوید این حکایت زیبا را
https://eitaa.com/QURAN110110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤎این خانم حضرت #عزرائیل را میبیند
با او حرف میزنه
مابقی افراد #تعجب میکنند
وبعد...
◆♥︎◆♥︎◆♥︎◆
https://eitaa.com/QURAN110110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل یک قهرمان تنها و زخمی
در آخریم سکانس یک فیلم حماسی
این مکتب نابود شدنی نیست...
#یحیی_سنوار
https://eitaa.com/QURAN110110
💥سکانس پایانی یک قهرمان
🔹آنطور که دشمن گفته و تصاویر نشان میدهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما اینگونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بیکس و البته شجاع و نترس. جوانهای دشمن محاصرهاش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پلهها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بیرمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک اینها را عقب راند.
🔹شکستگی استخوانها و خونریزی، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهرهاش را با چفیهای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد.
🔹تکتیرانداز دشمن به پیشانیاش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خونریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعایش به شهادت رسیده است.
🔹فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونلها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است.
🔹عجب دکوراسیون عجیبی برای پایانبندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانهای از خوشحالی در آنها نیست؛ چهرههایشان بهتزده است.
🔹ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیمهایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیمها، گلستان است و خوشا به حال اینان.
🔹همیشه، خورشید در سپیدهدم خود، از میان خون برمیخیزد. آنان که سرخی شفق را میبینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند.
و یحیی زنده است...