برایش صبحانه آماده کردم ، برگشت رو به من گفت آخرین صبحانه را با من نمیخوری
خیلی دلم گرفت ، گفتم چرا اینطور میگی مگه اولین باره میری ماموریت
موقع رفتن به من گفت فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم ، بقیه هم هستن ، چطوره بگم دوست دارم ؟ بقیه که میشنون من از خجالت آب میشم بگم دوست دارم ، به حمید گفتم پشت گوشی بگو یادت باشه من منظورت رو میفهمم قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه
خوشش آمده بود ، پله هارو می رفت پایین بلند بلند میگفت فرزانه یادت باشه
من هم لبخند میزدم میگفتم یادم هست♥️
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#یادت_باشد