فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من فقط یک آرزو دارم که آن هم #اربعین سجدۀ شــکری کنم پای ستــون آخرین
💚💚💚💚💚
ای زنده باد اربعین 😭
مدال آور ترین بانوی اصفهانی
حالات همسر بانو امین جناب آقای معین التجار پس از دریافت کتاب ( اربعین هاشمیه ) ایشان و متوجه شدنِ رسیدن همسرش به درجه اجتهاد 👇👇👇
بخش اول: همسر با اخلاص
کتاب اربعین هاشمیه که تازه به دستش رسیده بود را برداشت و زودتر از همیشه حجره را ترک و به سمت خانه رفت.
باورش سخت بود.
همسری که تمام لباسهای شوهرش را خودش دوخته و در کارهای خانه سنگ تمام گذاشته بود.
همسری که هر روز تا جلوی درب بدرقه اش میکرد و هنگام ورود با تواضع و محبت به استقبالش می آمد.
همسری که مهمانهای زیاد او را با خوش رویی پذیرایی میکرد.
همسری که هیچ وقت گله و شکایتی از حجم کارهای خانه نکرده بود.
باورش نمیشد که این اجازه نامه ها مربوط به او باشد.
صفحه آخر کتاب نشان میداد همسر دانشمندش اجازه اجتهاد و استنباط احکام شرعی را از بالاترین مراجع زمان گرفته بود.
گامهایش را تندتر کرد تا زودتر به منزل برسد. احساس تعجب و خوشحالی و افتخار در هم آمیخته و سراسر وجودش را فراگرفته بود و عجیبتر از همه اینکه همسرش در اینباره هیچگاه چیزی به او نگفته بود.
البته شاید خیلی هم نباید تعجب میکرد. با آن پشتکار و صبوری و اخلاصی که از بانو دیده بود حقش بود که چنین بشود. خود بانو گفته بود که علم را می آموزد نه برای خود علم بلکه به عنوان مقدمه ای برای قرب خدا و خودسازی و معرفت النفس.
از دست دادن هفت فرزند و در عین حال شاکر بودن کار هر زنی نیست.
می دانست که بانو حتی کارهای خانه را هم با نگاهی متفاوت مینگرد و به کارهای خانه هم رنگ و بوی الهی و سلوک داده است.
شنیده بود که بانو وقتی خانمهای دیگر را موعظه میکند میگوید: اگر بناست نفس انسان به وسیله ریاضت از تعلق و حب دنیا خلاص شود پس چه ریاضتی بهتر از خوب خانه داری کردن و خوب همسرداری کردن!
شنیده بود که میگفت: هیچ ریاضت نفسی مانند خانهداری نیست. لذا بهترین خانهداریها را میکرد.
دائما میگفت زن از خانه شوهر به بهشت میرود، از خانه شوهر هم به جهنم میرود.
خود معین التجار پیش قدم شده بود تا بانو بتواند علاوه بر کارهای خانه به تحصیل علم هم بپردازد ولی نمیدانست بانویش آنقدر دانشمند شده که چنین کتابی چاپ کرده و در انتهای کتاب اجازه مراجع وجود دارد مبنی بر اجتهاد بانو.
اتفاقی امروز یکی از دوستانش به حجره آمده بود و کتاب "اربعین هاشمیه" که همسرش نوشته بود و با عنوان بانوی ایرانی امضا شده بود را نشانش داده بود.
وای! چرا امروز هر چه تندتر گام برمیدارد خانه دورتر میشود. انگار شوق رسیدن به خانه مسیر را طولانی کرده.
یاد خاطره ای از بانو در ذهنش جولان میکند. بانو گفته بود روزی دایه، دختر چهارساله و طفل شیرخوارم را نزدم آورد. از دور که میآمد قلبم از محبت مادری برای دخترکم از جا کنده شده بود.
آن گاه که جگر گوشه ام را شیر میدادم محو جمال او شده بودم، او را بوسیدم و احساس عجیبی سراپای وجودم را فرا گرفت. انگار تمام قلبم به سوی او میرفت.
هنوز از این حالت روحی ساعتی نگذشته بود که نوزاد بیمار شد و در کمتر از یک روز از دنیا رفت. دختر چهار ساله هم به فاصله یک هفته درگذشت و مادر را تنها گذاشت.
گویا خدا میخواست بانو هر چه بیشتر و بیشتر از دنیا و تعلقات دنیایی رها شود و قلبش هر چه بیشتر متوجه آن گمشده اش باشد.
خود بانو گفته بود از کودکی احساس میکردم گمشده ای دارم و دنبال آن میگردم ولی نمیدانم آن را کجا و چگونه جستجو کنم تا اینکه خداوند با اشراق به قلبش راه را نشان داده بود ولی عطشش را صد چندان کرده بود.
همین عطش و اشتیاق بود که از چهارسالگی او را پای درس نشانده بود و به جای بازیهای کودکانه، عاشق مطالعه و شنیدن از خدا و اولیای خدا کرده بود.
حالا بانو درگذشت هفت فرزندش را بخشی از آزمایش الهی میدید و همانند ابراهیم علیه السلام باید در امتحانات الهی استقامت میکرد و شکرگزاری.
استادش آیه الله میر سید علی نجف آبادی گفته بود روزی که شنیدم فرزند ایشان فوت کرده فکر کردم خانم دیگر درس را تعطیل خواهد کرد ولی دو روز بعد خدمتکار ایشان سراغ من آمد تا برای تدریس به منزل ایشان بروم و من از علاقه او به تحصیل سخت تعجب کردم.
خیلی وقتها بانو این ابیات را زمزمه میکرد.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند // فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی // دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
معین التجار بالاخره به خانه رسید. به به عجب بوی غذایی در خانه پیچیده است. چقدر امروز احساس خوشبختی میکند. مگر چند مرد در این دنیا وجود دارند که دستپخت یک بانوی فقیه و مفسر و عارف را خورده باشند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه زیباست زندگی کردن با امید…
نه امید بخود؛ که غرور است !
نه امید به دیگران؛ که تباهی است !
بلکه امید به خدا؛ که خوشبختی و آرامش است
💞💞💞💞💞
سلام و رحمت
روز تون بخیر و نشاط
امیدوارم که غرق در نعمت یاد خدا باشید 😍
🌷🌷🌷🌷🌷
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
با گذر زمان چه میکنید
بعضی ها دل شوره این که اربعین زائر امام حسین علیه السلام میشوند رو دارند که ان شاءالله خدا خودش صلاح بدونه راهی کربلا میشوند و اگر هم نرفتند بدونند
که خدای ارحم الراحمین با نیت ما خیلی کار داره و حتماً با این خلوصی که داریم ما رو جزء زائرین آقا اباعبدالله ثبت نام کرده است 😍😊💐
البته جایی ضرورت باشه اشکال ندارهها، آدم نماز اول وقت هم، ضرورت باشه به تأخیر میاندازه اشکالی نداره✅
نمازش رو کوتاه میکنه یا قطع میکنه یه غریقی رو نجات بده.
بله خب اونها استثناست که عاقلان دانند و شما هم همه الحمدلله اهل عقلید🔴
ولی زمان، خرج چی باید بشه؟
🌿
خواهش میکنم تمنا میکنم، این خواهش و تمنا برای اینه که عاجزم از توضیح دادن اهمیت زمان، همین.
چون شما عجز من رو میبینید چهجوری میشه این رو توضیح داد؟
انشاءالله بعد از 100 سال همهمون در بهشت زهرا آرمیدیم
اونجا میشینیم در مورد زمان با همدیگه صحبت میکنیم همه میفهمن زمان یعنی چی؟❓
دیگه اونجا صحبت هم نمیخواد بکنیم. نگاه میکنیم به همدیگه، زمان، یادته؟
همه میفهمن با همدیگه راحت تفاهم میکنیم.😕
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
◾️چرا به عزاداری امام حسین ع انقدر تاکید شده؟؟
🔷چون روضه ی امام حسین ع درحقیقت یه عزاداری سیاسی هست نه صرفا یه عزاداری از روی احساسات
#محرم
عضویت در تنهامسیر آرامش👇
🚩@IslamlifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الا یا اهل عالم
من حسین رو دوست دارم ❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥❤️🔥
سلام ونور ورحمت خدا خدمت شما تنها مسیری های عزیز
🌷🌷🌷🌷🌷
روزتان بخیر و نشاط
ان شاءالله 🤲😊
زمان خیلی اهمیت داره👌
خواهش و تمنای بنده برای این بود که بیایید به زمان یه جور دیگه نگاه بکنیم.👀
🔸 وقت کسی رو نگیریم.
🔸 وقت کسی رو ضایع نکنیم.
🔸 وقت خودمون رو ضایع نکنیم.
🔸وقت خودمون رو راحت بذل و بخشش نکنیم.
🔸بیبند و بار دربارهی زمان نباشیم.
یک مرجع بزرگوار تقلید، یک عالِم بزرگ میومد برای نماز،
بعد، من گاهی خدمتشون میرسیدم به یه مناسبتی،
مثلاً حالا با ماشین میاومدند تو حرم برای نماز یا گاهی دو دقیقه زودتر،
گاهی یه دقیقه با تأخیر میشد دیگه ماشین راه رو معلوم نمیکنه دیگه.
🌱🌱
سعی میکردند همیشه زودتر بیان،
بین سه دقیقه تا یک دقیقه فاصلهی زمانیش بود که به اذان برسه،
اون یک تا سه دقیقهای که معمولاً نوسان بود برای اینکه به اذان برسه یه قرآنی داشتند باز میکردند یک سلام و علیک، شروع میکردند به خوندن.
حالا این یک دقیقه مگه شما چند خط از قرآن میتونید بخونید؟❗️
دقت در استفادهی از زمان حداقلی چقدر مهمه؟👌
نمایش پروانه های شهر دمشق
بیانگر زندگی فرزندان شهدای مدافعان حرم بهمراه روایتگری ،اجرای سرود توسط نوجوان بخش محمدیه
زمان:۲۰ مردادماه الی ۲۷
از ساعت ۱۸ الی ۱۹
مکان: جلوی درب شهرداری محمدیه
#فرهنگی_اجتماعی_ورزشی_شهرداری_شورای_اسلامی_شهر_محمدیه_مهرگان
قابل توجه شما همشهریان گرامی: احتمالا برنامه تا ۱۴۰۳/۵/۳۰ تمدید گردد