برسانید به کنعانی ها
یوسف گم گشته در راه است
یادتونه میگفتم وقتی کتاب زندگی شهید شیری رو مینوشتم سخترین چیز برای من این بود که حس میکردم این خانواده هنوز منتظر یه خبرن
یادتونه گفتم پدر شهید با بغض بهم گفت یعنی میشه تا من زندم یه خبری از پسرم بشه
یادتونه میگفتم ننه رقیه به زور قبول کرده سنگ مزار روی قبر خالی بذارن
یادتونه میگفتم فاطمه یه حلقه گل برای بابای زایرش خریده و منتظره تا باباش برگرده؟
یادتونه میگفتم خواهرا گله میکردن چرا موقع خداحافظی ما رو خبر نکردی یه دل سیر ببینیمت؟
یادتونه برادرا چه با حسرت از داداششون یاد میکردن؟
حالا پیکر شهید مظلوم شهر ما پیدا شده
پرستوی ما داره برمیگرده
خبر بدین به اهالی [کاش یرگردی]
بالاخره دعاهامون گرفت
اقا زکریا داره برمی گرده
به ننه رقیه بگید دیگه نیاز نیست بره داخل اتاق تنها بشینه گریه کنه
چقدر شهرهای ما به شما محتاجن
چقدر این هوای گرفته به شما نیاز داره
زایران حضرت خواهری چون زینب
در روزهای غربت برادری چون حسن
خوش آمدید
دوباره باز بوی عید می آید
زکوچه هاست که بوی شهید می اید
پی نوشت:
حالا کتاب کاش برگردی با روضه های آمدنت چقدر خواندنی تر می شود، دوست دارم خودم بنشینم دوباره با زکریا بزرگ بشوم تا برسم به روزهای رفتنت...
✍ پست امروز آقای ملاحسنی
نویسنده کتاب "یادت باشد" ( شهید سیاهکالی) و "کاش برگردی" ( کتاب زندگی شهید زکریا شیری)
#خوش_برگشتید
#بازگشت_قهرمان
#پرستوی_مهاجر
#زکریا_شیری
#محمد_بلباسی
┄┅─✵💝✵─┅┄
@Qazvintanhamasiri
┄┅─✵💝✵─┅┄