eitaa logo
☘️قطعه ای ازبهشت☘️
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.3هزار ویدیو
6 فایل
☘️ به کانال قطعه ای ازبهشت خوش اومدید☘️ جهت ارتباط با بنده 😊 سوالات شرعی مذهبی اعتقادی شبهات و تعبیر خواب و...🤔 به ایدی زیر پیامک بدید✉️ 👇👇👇👇 @Haren_88 ❤️کپی صلوات❤️ خوش اومدید
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🔴 💠 خانمی سراغ دکتر رفت و گفت: نمی‌دانم چرا همیشه افسرده‌ام و خود را زنی بدبخت می‌دانم چه دارویی برایم سراغ داری آقای دکتر؟ دکتر قدری فکر کرد و گفت: تنها راه علاج شما این است که پنج نفر از خوشبخت‌ترین مردم شهر را پیدا کنی و از زبان آنها بشنوی که خوشبخت هستند. زن رفت و پس از چند هفته به مطب دکتر برگشت، اما این بار اصلاً افسرده نبود. او به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن پنج نفر، به سراغ پنجاه نفر که فکر می‌کردم خوشبخت‌ترین‌ها هستند رفتم اما وقتی شرح زندگی آنها را شنیدم فهمیدم که خودم از همه خوشبخت‌تر هستم! 💠 خوشبختی یک احساس است و لزوماً با ثروت و مال اندوزی به دست نمی‌آید. خوشبختی از زندگی و بابت داشته‌هاست نه افسوس بابت نداشته‌ها! 💠 از امروز، به داشته‌‌های خود نگاه دقیق‌تری کنیم و بابت هرکدام شکر‌ خدا را بجا آوریم. فکر کردن به نداشته‌هایی که توام با گلایه و غر زدن باشد فقط حال ما را خراب می‌کند. ┏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━━🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━┓ 🆔 ✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با حضرت فاطمه الزهرا ان شاءالله حاجت روا بشید https://eitaa.com/joinchat/2573139970Cb9a4b6696e ┗‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━━🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━┛
✨لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ... یک کسی خدمت امام رضا (علیه السّلام) رسید، گفت: آقا من فقیر هستم، مشکل دارم، از جهت مالی چطور هستم و خانواده‌ی من چطور هستند، شروع به گفتن کرد. یک سینی انگور در مقابل امام رضا (علیه السّلام) بود، یک شاخه‌ی انگور برداشت و به او داد. این شخص متعجّب شد. گفت: آقا من انگور می‌خواهم چه کار بکنم. زن و فرزند من گرسنه هستند، انگور چه فایده‌ای برای من دارد. این انگور را کنار گذاشت. امام هیچ چیزی نگفت. یک چند لحظه گذشت، یک کسی دیگر آمد وارد اتاق شد، آقا سلام علیکم. حضرت جواب سلام او را دادند. یک دانه‌ی انگور به او تعارف کرد. برق خوشحالی در چشم آن تازه وارد جهید. گفت: آقا از شما ممنون هستم، من آمده بودم شما را ببینم امّا شما چقدر کریم هستی، یک دانه‌ی انگور را می‌گیرم و به خانه می‌برم و در یک ظرف آب می‌چکانم همه بخورند و خانواده تبرّک بشوند. امام شاخه‌ی انگور را به او داد. گفت: آقا همان کافی بود، از شما ممنون هستم، شما چقدر کریم هستید، شاخه را گرفت. امام سینی انگور را به او داد. گفت: آقا من اصلاً آمده بودم خود شما را ببینم، دل من برای شما تنگ شده بود، شما چقدر کریم هستید. امام فرمود: یک کاغذی یک چیزی بیاورید. نوشت باغ‌های انگور خود را به این بخشیدم. گفت: آقا زبان من لال شد، دیگر اصلاً نمی‌دانم چطور می‌توان تشکّر تو را بکنم. من آمده بودم شما را ببینم. امام فرمود: و آن زمین‌های اطراف آن را. گفت: آقا من دیگر هیچ چیزی نمی‌توانم بگویم. این طرف اوّلی که آن گوشه نشسته بود، دید عجب من محتاج بودم، امام همین‌طور خروار خروار دارد به این می‌بخشد. بلند شد گفت: آقا مثل این‌که ما محتاج بودیم، این آمده بود فقط شما را ببیند، دل او تنگ شده بود، من محتاج بودم. چرا به او این‌قدر دادی؟ امام زیر آن نوشته اضافه کرد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ». من اوّل یک شاخه‌ی انگور به تو دادم، تو اعتراض کردی، قدر ندانستی. یک دانه‌ی انگور به او دادم، قدردانی کرد. می خواهی اضافه شود؟! سنّت خدا این است که برکات خود را برای آن کسی می‌فرستد که شاکر باشد. ┏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━━🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━┓ 🆔 ✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با حضرت فاطمه الزهرا ان شاءالله حاجت روا بشید https://eitaa.com/joinchat/2573139970Cb9a4b6696e ┗‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━━🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌━┛