🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
مشاهدات من در جلسه ارتباط با ارواح
بنا بود مشاهدات خود را در «جلسه ارتباط با ارواح» (البتّه از طريق ميزگرد) كه به حكم يك ضرورت علمى و دينى و شايد يك واجب كفائى در آن جلسه شركت جسته بودم، بدون كم
و كاست براى شما بازگويم و قضاوت را به عهده خودتان بگذارم.
*
همه دوستان مى گفتندكه اين جوان از واردترين و ماهرترين افراد در مسئله «ارتباط با ارواح از طريق ميز» در آن شهرستان است (منظور شهرستان سبزوار است) و جوانى با ايمان و مورد اعتماد است.
تقريباً ساعت، يازده شب را نشان مى داد كه جوان پشت ميز نشست. جلسه به پيشنهاد خود ما، خصوصى بود و فقط چند نفر از دوستان نزديك حضور داشتند.
چرا اين وقت انتخاب شد؟ براى اين كه مى گفتند: تجربه ثابت كرده، و شايد خود ارواح هم در تماسهايشان خبر داده اند كه بهترين وقت براى ارتباط از سر شب تا ساعت ۱۲، و صبح از دو ساعت به ظهر تا ظهر مى باشد، و غير اين اوقات، مناسب نيست و مزاحمت به ارواح است.
به هر حال، با اين كه در منزل ميز گردى موجود بود، جوان ترجيح داد با يك ميز كوچك چهارپايه معمولى مستطيل شكل نسبتاً سنگينى تماس بگيرد.
او روى صندلى در پشت ميز چنان نشست كه كاملًا بر ميز مسلّط بود، و هر دو كف دست خود را روى ميز گذاشت.
حضّار و خود او حمد و سوره اى به عنوان هديه به ارواح خواندند (سابقاً گفتيم خواندن حمد و سوره را لازم نمى دانند، بلكه مى گويند خواندنش بهتر است! ) و سپس چشم خود را به روى ميز دوخت. همه مراقب «او» و «ميز» بوديم. جوان با يك لحن جدّى، آهسته گفت: «خواهش
مى كنيم ارتباط بگيريد... خواهش مى كنم... » (گويا متوجّه ارواح خاصّى بود. )
تخته هاى ميز صداى مختصرى كرد. جوان با همان لحن گفت: خواهش مى كنم قويتر ارتباط
بگيريد!... »
ناگاه دوپايه جلو ميز كه در طرف جوان قرار داشت، آهسته از روى زمين به مقدار بيست سانتيمتر بلند شد! (يكى از حضّار تصوّر كرد كه پايه هاى ميز بر اثر فشار دست از زمين بلند شده، و جاى شك هم بود! ولى مى گفتند پايه هاى ميز خود به خود بلند مى شود نه بر اثر فشار دست؛ ولى درست معلوم نشد. )
بالاخره، اين حركت نشان داد ارتباط برقرار شده است.
بنا شد روحى كه ارتباط گرفته خود را معرّفى كند. طرز معرّفى، و همچنين طرز دادن پيامها از طرف روح چنين بود كه:
«مديوم» (واسطه ارتباط يعنى همان آقاى جوان) «الفبا» را از اوّل مى شمرد: الف- ب- پ- ت...، در هر حرفى پايه هاى ميز بلند مى شد، همان حرف به وسيله دو نفر از حضّار روى كاغذ ثبت مى گرديد، و سپس پايه ميز با فشار قوى، به زمين برمى گشت و حروف الفبا دومرتبه از اوّل خوانده مى شد، و
به همين ترتيب، هر حرفى كه پايه ميز همراه آن بلند مى شد، يادداشت مى گرديد.
بزودى معلوم شد كه روحى كه با ما ارتباط گرفته، «ب ر و ج ر د ى» يعنى مرحوم آيةاللّه بروجردى است. تكانهاى ميز نشان مى داد كه ايشان پيامى دارند. پيام به همان ترتيب ثبت شد (نوشته آن جلسه الآن پيش من موجود است. ) پيام عيناً چنين بود:
«ق ا ل ا ل ل ه ت ع ا ل ى ق و ل و ل ا ا ل ل ه ا ل ى ا ل ل ه ت ف ل ه و» و از وصل اين حروف با هم اين عبارت درست شد:
«قال اللّه تعالى: قولوا لا
إله إلّا اللَّه تفلحوا»
ولى وقتى درست در حروف دقّت كرديم، ديديم اوّلًا: در چند مورد عبارت پيام درست نيست؛ يعنى، با حروف اين جمله كاملًا تطبيق نمى كند. ثانياً: بعد از واو جمع در عربى معمولًا الف نوشته مى شود و بنا بر اين بعد از واو «قولوا» و «تفلحوا» مى بايست در متن پيام، الف باشد كه نبود. ثالثاً: كلمه تفلحوا با «ح» نوشته مى شود نه «ه» كه در پيام بود و از مرحوم آيةاللّه بروجردى كه علاوه بر مقام شامخ علميّت، در ادبيّات يد طولايى داشت، بسيار بعيد بود كه مرتكب چنين
اشتباه روشنى بشود.
ولى اشكال اوّل را ناديده گرفتيم و گفتيم شايد در گرفتن پيام دقّت نشده.
دومى را هم ناديده گرفتيم؛ چون در تلفّظ كلمه جمع، الف خوانده نمى شود.
و سومى را هم به دليل اين كه «گيرنده پيام» قسمت آخر را با «القا» گرفت، حمل بر اين كرديم كه اشتباه از خود او بود نه از مرحوم آيةاللّه بروجردى (منظور از القا اين است كه گاهى «مديوم» احساس مى كند به او القا مى شود و نياز به حركت ميز ندارد و حروفى پى در پى به قلب او القا مى گردد، او هم بلند مى خواند: ت ف ل ه... كه اطرافيان ثبت مى كنند. )
همه اينها قابل اغماض بود ولى يك نكته همچنان براى ما مبهم ماند و آن اين كه جمله (قولوا لا اله إلّا الله تفلحوا) گفتار معروف پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم است و بايد قال رسول اللّه گفته شود نه گفتار خدا است كه قال اللّه تعالى گفته شود. اين اشتباه از روح آيةاللّه بروجردى قابل
اغماض نبود! و به ما حق مى داد كه در صحّت اين ارتباط ترديد كنيم... بگذرم.
*
در اين جا از من سؤال شد كه آيا شما پرسشى از روح آيةاللّه بروجردى داريد؟
گفتم: البتّه، از ايشان بپرسيد كه آينده حوزه علم
يّه قم چه خواهد شد؟ (زيرا در آن روزها به جهاتى از اين ناحيه نگران بوديم. ) ارتباط برقرار شد و به همان طريق سابق يك جواب كلّى آمد كه همه از آن مطّلع بوديم و توضيح واضح بود.
در اين جا چون نمى توانستم تنها به آن جواب كلّى قناعت كنم، خواهش كردم نشانه اى از ايشان بخواهيد؛ از آن نشانه هايى كه ميان ما كه در حيات آن مرحوم در قم بوديم و ايشان وجود داشته است؛ نشانه اى كه جنبه خصوصى داشته باشد و ديگران از آن مطّلع نباشند، و ما را مطمئن سازد كه ارتباط با روح ايشان صورت گرفته و كاملًا خاطرجمع شويم.
متأسّفانه در اين جا ارتباط به علّت نامعلومى قطع شد! و نتوانستيم جواب اين سؤال را از ايشان بشنويم.
***
در اين هنگام ميز مجدّداً طبق برنامه سابق به حركت درآمد؛ معلوم شد ارتباطى برقرار شده، سؤال شد: آيا
حضرت آيةاللّه بروجردى هستيد؟
امّا ميز حركت نكرد.
- پس خود را معرّفى كنيد.
بزودى حروف زير در جواب آمد: ف ق ى ه... معلوم شد با روح مرحوم فقيه سبزوارى ارتباط برقرار شده است.
آن فقيد بدون اين كه ما سؤالى كرده باشيم، پيامى فرستادند كه پيام با همان روش حروفى بود و متن پيام عيناً اين بود: «خوب بود مجلّه تان طورى پخش مى شد كه جوانان تشنه، دسترسى به خواندن آن داشته باشند! » (اين
پيام هم كلّى بود) مجدّداً اصرار كردم با روح مرحوم آقاى بروجردى تماس گرفته شود و از ايشان نشانه مورد نظر ما را بخواهند، امّا متأسّفانه ارتباط برقرار نشد!
در اين اثنا مجدّداً ميز به حركت آمد. معلوم شد روح تازه اى با ما ارتباط برقرار ساخته. هنگامى كه از او خواستند خود را معرفى كند، جواب آمد: «ژرژ هاكوپيان»!... مى گفتند اين مرد در ارتباطهاى قبلى هم كراراً آمده است و طبق گواهى خودش يك كشيش مسيحى بوده كه در پايان عمر، مسلمان از دنيا رفته است و آدم خوب و شايسته اى مى باشد.
او هم پيامى براى ما داد كه در يادداشتهاى آن جلسه كه نزد من موجود است پيام چنين است:
«م س ى ح ى ت ع ا ق ب ت ش ك س ت م ى خ و ر د» يعنى، مسيحيّت عاقبت شكست مى خورد. (اين هم كلّى بود. )
مجدّداً اصرار نموديم ارتباط با روح مرحوم آقاى بروجردى صورت گيرد و نشانه خصوصى خواسته شود. باز هم ارتباط برقرار نشد!
جلسه ساعات حسّاسى را مى گذرانيد. از ما اصرار كه نشانه اى كه جنبه كلّى نداشته باشد، گرفته شود تا اطمينان پيدا كنيم و از روح، متأسّفانه انكار، يعنى حاضر نشد با ما تماس برقرار سازد.
در اين جا صحنه عوض شد و جريانات جالبى پيش آمد كه شرح آن را به خواست خدا در بحث آينده خواهيد خواند.
علی بن عیسی از ایوب بن یحیی از امام موسیبنجعفر علیه السلام روایت میکند که آن حضرت فرمودند: مردی از اهل قم مردم را به سوی حق دعوت میکند و قومی گرداگرد او جمع میشوندبه صلابت پارههای فولاد، تند بادها آنان را به لرزه درنمیآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل می کنند و سرانجام،پیروزی از آن متقین است.
عَنْ عَلِیِّ بْنِ عِیسَی عَنْ أَیُّوبَ بْنِ یَحْیَی الْجَنْدَلِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین.»
«بحار الانوار، ج 60، ص216»
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا ایه ﴿۸۱﴾ سوره اسرا
و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
در پی رحلت جانگداز حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(قدس سرّه)
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
خبر بسیار تأسفبار رحلت عالم ربانی، شیخ الفقهاء آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(قدس سره) موجب نهایت تأسف و تأثر گردید.
آن مرد بزرگ که از برجسته ترین شاگردان آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) و یکی از برترین فقهای عصر ما بود آثار فراوانی در عرصه های مختلف از جمله کتب فقهی و کلامی و مبارزه با فرقه های منحرف و احداث و تجدید بناهای مذهبی همچون مسجد عظیم امام حسن عسکری(علیه السلام) را از خود به یادگار گذاشت.
حضور مؤثر وی در عرصههای مختلف اجتماعی همچون مبارزات با رژیم سابق و عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی و شورای نگهبان منشأ برکات زیادی برای اسلام و انقلاب بود.
ضایعة رحلت این فقیه دلسوختهی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) را به محضر مقدس آن حضرت تسلیت عرض نموده و همچنین به حوزه های علمیه و مراجع عظام تقلید، عموم شیعیان و مقلدان و علاقمندان و خصوصاً بیت معظم و فرزندان مکرم ایشان تسلیت عرض مینمایم و از خداوند متعال حشر او را با اولیاء مقربینش خواستارم و از درگاهش برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل طلب می نمایم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
قم ـ ناصر مکارم شیرازی
12 بهمن 1400
🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️🌧️
❤️💙❤️💙❤️💙❤️
🔆 اگر این آخوندا نبودن چه خوب بود🤔🤔🤔
✍️ توی یکی از پیج های معاند اینستاگرام نوشته بودن هر شغلی یه سری منفعت هایی داره، مثلا: پزشک ها، کارگرها، کشاورزها و... که اگه نباشن یه خللی به جامعه وارد میشه اما این آخوندها بود و نبودشون فرقی نمیکنه!!؟
👌 منم رفتم قسمت کامنت ها(نظرات) دیدم دارن داغ بحث می کنن. گفتم آقایون و خانوم ها الکی به هم روحیه ندید!
👈 اگه این آخوندها نبودن که الان باید سوپ لاک پشت و کباب قورباغه و میمون میل می کردید!!
...
👈 #ریشه علم پزشکی که الان دارید و همه جای دنیا باهاش پوز میدین و کلاس میگذارین؛ ثمرات زحمت های *آخوند بوعلی سیناست*.👏🏻👏🏻👏🏻
👈 #الکلی که روزانه چندبار استفاده می کنی تا کرونا نگیری ثمرات تلاش *آخوند شیمی دان زکریای رازی بود*.👏🏻👏🏻👏🏻
👈 #ریاضی دان و #جغرافی دانتون هم *آخوند خوارزمی بود*.👏🏻👏🏻👏🏻
👈 #فیلسوف و #ستاره شناس و #معمارتون هم *آخوند خواجه نصیرالدین طوسی بود*.👏🏻👏🏻👏🏻
👈🏻 بزرگترین مهندس تون ، مهندس زیباترین بناهای اصفهان مثل خیابان چهارباغ اصفهان و... تمام مهندس های دنیا دنبال یاد گرفتن این علم هست بنام *آخوند شیخ بهایی هست*.👏🏻👏🏻👏🏻
👈 #شعرای بنامتون هم حافظ و سعدی و فردوسی و... *آخوند بودن*.👏🏻👏🏻👏🏻
...
گفتم کوو... اینا تازه اولشه!
در افتخار روحانیت همین بس که در زیر هیچیک از قراردادهای ننگین استعماری در طول تاریخ *امضای حتی یک روحانی یافت نمی شود*👏🏻👏🏻👏🏻
و همه قراردادهای ننگین استعماری متعلق به اون به اصطلاح فرنگ رفته ها و مهندس ها و دکترها(سلبریتی های مفت خور تاریخ)است.👌🏻👌🏻👌🏻
🔷و خلاصه سرتون را درد نیارم
نوشتم؛ اگه الان هم می بینید امثال آمریکا و کشورهای مزدور منطقه کشورمون رو خلوتگاه شون نکردن و دارن از کشور ما حساب می برن بخاطره اینه که شخص اول مملکت یک آخوند با غیرت و با درایته،
جالبه ک خود اونا مکرراً از هوشش تعریف و حتی مخفیانه براش نامه مینویسن😄
*ولی مشکل ما میدونید کجاست؟؟؟؟؟؟*
این است👇👇👇👇
*ما مرده پرستیم و کسی را تا زنده است قدرش رانداریم......
از اهل بیت گرفته تا رهروان انها که تمام عمرشون را برای هدایت و کمک کردن به مردم صرف کردن تا برسه به این فرزند بی ریا و مخلصشون سید علی عزیز.......
*✍️آره داداش،اونا فهمیدن نقاط قوت ما کجاهاست واونجا رومیخوان تخریب کنن...متاسفانه برخی هم آب تو آسیاب دشمن میریزند*
هدایت شده از KHAMENEI.IR
❤️ احساس درونی حضرت آیتالله خامنهای در روز ورود حضرت امام خمینی به کشور
🔻رهبرانقلاب: روز ورود امام همه خوشحال بودند، میخندیدند. بنده از نگرانی بر آنچه که برای امام ممکن است پیش بیاید، بیاختیار اشک میریختم و نمیدانستم که برای امام ممکن است چه پیش بیاید؛ چون یک تهدیدهایی هم وجود داشت.
🔹بعد رفتیم وارد فرودگاه شدیم. با آن تفاصیل امام وارد شدند. بهمجرد اینکه #آرامش امام ظاهر شد، نگرانیها و اضطراب ما بهکلی برطرف شد. یعنی امام با آرامش خودشان به بنده و شاید به خیلیهای دیگر که نگران بودند، آرامش بخشیدند.
🔹وقتیکه بعد از سالهای متمادی، امام را من زیارت میکردم آنجا، ناگهان خستگیِ این چندساله مثل اینکه از تن آدم خارج میشد. احساس میشد که همۀ آن آرزوها مجسم شده در وجود امام و با کمال صلابت و با یک تحقق واقعی و پیروزمندانه، اینجا درمقابل انسان تبلور پیدا کرده.۶۲/۱۰/۲۴
🔺در واقع «فَاِذا دَخَلتُموهُ فَاِنَّکم غالِبونَ» با ورود امام همان مطلبی که خدای متعال به اصحاب موسی فرمود، در مورد اصحاب امام بزرگوار ما تحقق پیدا کرد. وقتی وارد شد، خدای متعال غلبه را ثبت کرد و تمام شد. ۷۵/۱۱/۱۲
🌹 #دهه_فجر
💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🏴 پیام تسلیت رهبر انقلاب به مناسبت رحلت آیتالله حاج شیخ لطفالله صافی گلپایگانی
بسم الله الرحمن الرحیم
با تاسف خبر درگذشت فقیه عالیمقام و مرجع بصیر، حضرت آیة الله آقای حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی رضوان الله علیه را دریافت کردم. ایشان از استوانههای حوزهی علمیه قم و از برجستگان علمی و عملی و پر سابقهترین عالم دینی در آن حوزهی مبارک بودند. در دوران مرحوم آیة الله بروجردی در شمار برترین تلامذهی آن استاد بزرگ، در زمان مرحوم آیة الله سید محمدرضا گلپایگانی همراه و مشاور علمی و عملی ایشان، و در دوران انقلاب، امین و مورد اعتماد حضرت امام خمینی رحمة الله علیهم به شمار میرفتند. سالها در شورای نگهبان رکن اصلی آن شورا محسوب میشدند و پس از آن هم همواره دربارهی مسائل انقلاب و کشور، دلسوزانه و مسئولانه ورود میکردند و بارها اینجانب را از نظرات و مشورتهای خود مطلع و بهرهمند میساختند. قریحهی شعری، حافظهی تاریخی، پرداختن به مسائل اجتماعی از دیگر ابعاد شخصیت این عالم کهنسال و بزرگوار بود. رحلت ایشان برای جامعهی علمیِ دینیِ کشور مایهی تأسف است. اینجانب به خاندان مکرّم و فرزندان گرامی ایشان و نیز به مراجع معظم و علمای اعلام حوزهی علمیه و مقلدان و ارادتمندان ایشان بویژه در قم و گلپایگان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی را برای ایشان مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۰/۱۱/۱۲
💻 @Khamenei_ir
سرانجام جلسه ارتباط با ارواح
در بحث گذشته به اينجا رسيديم كه:
مديوم (واسطه ارتباط با روح) در حضور ما، به اظهار خودش، با روح مرحوم آيةاللّه بروجردى ارتباط گرفت و پيامى از ايشان براى ما نقل كرد.
ما براى اين كه اطمينان پيدا
كنيم كه راستى ارتباطى برقرار شده، و ارتباط هم با كسى جز روح آيةاللّه بروجردى نبوده است نشانه اى خواستيم ولى متأسّفانه به علّت نامعلومى، ارتباط قطع شد!
مجدّداً كوششى شد كه ارتباط برقرار گردد ولى ارواح ديگرى در وسط آمدند و ارتباط با روح مورد نظر برقرار نشد.
ما اصرار داشتيم كه حتماً بايد با روح مرحوم آيةاللّه بروجردى ارتباط برقرار گردد و نشانه گرفته شود، ولى مثل اين كه روح هم اصرار داشت كه ارتباط نگيرد، و اين اصرار روح، آن هم در موقعى كه مطلب به «بزنگاه» رسيده بود، آدم را به «شك» مى انداخت. اكنون به دنباله جريان توجّه كنيد:
در اين هنگام ديديم ميز مجدّداً به حركت درآمد (به همان صورت كه در بحث گذشته شرح داده شد) و حركات هم شديد بود.
معلوم شد با روح سرگردانى ارتباط برقرار شده است، و به همان ترتيب سابق از روح سؤال شد، و بزودى جواب داد:
م ى س و ز م (مى سوزم! )
پرسيده شد: تو كى هستى؟
جواب داد: ج ى ن ك (جينك! )
اهل كجا؟!
جواب داد: ا ه ل ت ب ت (اهل تبّت) در اين جا از حضّار خواستند كه طلب آمرزشى براى او كنند و براى نجات او دعا نمايند.
اين قسمت هم گذشت، امّا من همچنان اصرار داشتم با روح مرحوم آيةاللّه بروجردى رابطه برقرار شود و نشانه بگيرند، و بعداً تصريح كردم كه اين نشانه مى تواند به يكى از سه صورت باشد:
۱- ايشان يكى از مسائل خصوصى كه ما و ايشان از آن مطّلع بوده ايم، يادآورى فرمايند.
۲- ما يك سؤالى كلّى از خدمت ايشان مى كنيم ايشان پاسخ آن
را به عربى بگويند، زيرا تسلّط ايشان بر ادبيّات عرب مخصوصاً آشكار بود، بعلاوه، مديوم (همان واسطه ارتباط) معتقد بود روح به هر زبانى مى تواند جواب دهد؛ بنابراين، ما حق داشتيم پاسخى به زبان عربى از روح مرحوم آيةاللّه بروجردى بخواهيم.
۳- من مطلب معيّنى را در ذهن مى گيرم و ايشان ذهن مرا بخوانند (زيرا آنها مى گفتند ارواح مى توانند ذهن افراد را بخوانند).
و منظور از همه اينها اين بود كه بدون تحقيق مطلبى را نپذيريم، زيرا نه عقل اجازه مى داد- چشم و گوش بسته- تسليم شويم، و نه خدا راضى بود!
در اين هنگام صحنه ديگرى پيش آمد و چون من قول دادهام همه چيز را براى شما بنويسم (چه خوب باشد چه بد)، جريان را عيناً در اين جا مى آورم:
ميز تكان به اصطلاح سختى خورد، پيدا بود روح ديگرى رابطه برقرار ساخته، امّا روح چه كسى، معلوم نبود. بزودى معلوم شد اين روح ناشناس پيام مفصّلى دارد كه مى خواهد بطريق القا ادا كند نه به طريق حركت ميز (طريقه القا را در بحث گذشته شرح داديم).
بلافاصله «مديوم» ورقه «كاغذ» و «خودكارى» طلب كرد، سپس به نقطه نامعلومى چشم دوخت و گفت: «خواهش مى كنم بفرمائيد... بفرمائيد» سپس شروع به نوشتن كرد- گويا كسى به او ديكته مى كرد و مى نوشت! و آن دستخط عيناً پيش من موجود است. روح ناشناس به اين وسيله پيام تند و خشنى به شرح زير براى من فرستاد:
«چگونه مى انديشى درباره ما ناصر شيرازى؟! در حالى كه خود ملبّس به لباس روحانيّت هستى! آيا انكار مى كنى وجود روح را؟... و يا ارتباط با ارواح را؟... اشتباه نكنيد
كه اين وسيله تنها ارتباط و تماس است نه احضار!... خود دانائى
به اين كه احضار روح، احتياج به رياضت دارد، و عدّه معدودى مشرك (مرتاضان هند) قادر به انجام آنند... پس به فكر آزمايش و امتحان مباش! نمى گويم كه دربست بپذيريد... آنچه را كه نمى دانيد تحقيق كنيد و مطالعه نمائيد كتب بزرگان و پيشوايان دينتان را كه صحبت كرده اند از وجود ارواح و اين كه ارتباط مى گيرند با شما زندگان، بدينوسيله... » و در همين جا ارتباط قطع شد!
من ابتدا از گفتار ضدّ و نقيض اين روح جسور و عصبانى و وصله اى كه ناحق به ما چسبانيد در شگفت شدم!
ديدم از يك طرف مى گويد: «دربست نپذيريد و آنچه را نمى دانيد تحقيق كنيد» و از طرف ديگر مى گويد: «به فكر آزمايش و امتحان مباش! » در حيرت بودم كداميك را قبول كنم؟!
وانگهى، اين چه وصله ناجورى بود كه به ما چسبانيد و مرا فحش كارى كرد، من كه نه منكر روح بودم، و نه منكر ارتباط با ارواح. من در صدد تحقيق درباره بساط ميزِ گرد و دراز و ارتباطى كه از اين طريق مدّعى هستند، بودم؛ بعلاوه، كتب بزرگان دين را هم خيلى بيش از اين آقايان مطالعه كرده بودم.
از شما چه پنهان كه از اين توپ و تشر روح ناشناس، من هم از ميدان در نرفتم بلكه بعد به آقايان مديومها كه در آن شهر بودند، مى گفتم: از اين به بعد ارتباطهائى را كه مى خواهيد براى ما با ارواح بگيريد دو شرط ديگر هم دارد:
اوّلًا: براى من با روحهاى عصبانى ارتباط نگيريد.
ثانياً: با آنها شرط
كنيد ما را فحش كارى نكنند!
باز جلسه ادامه پيدا كرد و گفت
م با همه اينها، من نشانهام را مى خواهم؛ يكى از سه نشانه بالا، و بدون نشانه، مطلبى به اين مهمّى را نمى پذيرم؛ عقل اجازه نمى دهد.
مديوم كه شايد تا آن وقت در جلسات خود «آدم سمجى» مثل من نديده بود مجدّداً كوشش كرد با روح مرحوم آيةاللّه بروجردى ارتباط بگيرد. بار ديگر ميز به حركت آمد و معلوم شد تماسّ تازه اى برقرار شده است.
آيا پيامى داريد؟ (خطاب به روح)...
ميز حركت كرد؛ يعنى، آرى.
پيام به روش حروف الفبا گرفته شد. پيام اين بود.
چ گ و ن ه ا س ت خ و د ر ا ب ن م ا ى ا ن ى م (چگونه است خود را بنمايانيم؟! )
با شنيدن اين پيام، حالت عجيبى به همه حضّار دست داد.
همه در فكر بودند كه روح چگونه مى خواهد خود را به ما بنماياند و نشان دهد؛ به! چقدر خوب است كه چنين شود و ما خود روح را- ولو در قالب مثالى- ببينيم؛ چه منظره جالبى! ديگر همه چيز آفتابى خواهد شد و يقين خواهيم كرد.
من هم خود را آماده براى مشاهده روح مى كردم؛ ولى به خود تلقين مى نمودم مبادا تحت تأثير وضع مجلس واقع شوم و بر اثر قدرت تخيّل، يك چيز خيالى در نظرم مجسّم شود. به هر حال با بى صبرى انتظار داشتم اين روح ناشناس را زيارت كنم!
امّا ناگهان مشاهده كرديم حال مديوم، به هم خورد. به يك گوشه اطاق، نزديك به سقف خيره شد؛ مثل اين كه نور خيره كننده اى را ديده باشد، چشم خود را جمع كرد، و سپس روى هم
گذاشت و حالش منقلب تر گرديد، و سر خود را روى ميز گذارد و مدّتى مكث كرد و سپس سر خود را بلند كرد و مانند اين كه از خواب عميقى بيدار شده باشد و يا از يك حادثه هولناك طولانى نجات پيدا كرده باشد؛ خسته و كسل و بسيار ناراحت به نظر مى رسيد؛ بلافاصله از پشت ميز
پايين آمد و روى زمين نشست، و هنگامى كه حال او عادى تر به نظر مى رسيد سؤال كرديم: چه ديدى كه ما هيچ كدام نديديم؟
گفت: سيّد محترمى را ديدم با چشمى سرخ شده.
گفتم: به قيافه آيةاللّه بروجردى نبود؟
گفت: نه!...
- مثلًا فكر مى كنيد كه بود؟
- نمى دانم.
و به اين ترتيب عملًا جلسه پايان يافت و ما نتوانستيم نشانه خود را از روح مرحوم آيةاللّه بروجردى بگيريم و ساعت نزديك ۱۲ شب بود!
و از آن وقت تا كنون هنوز در فكرم كه اگر بنا شود يك روح خود را براى اطمينان خاطر نشان دهد تا او را تماشا كنند، آيا بايد خودش را به ما نشان بدهد كه در صدد تحقيق هستيم؛ يا به مديوم كه همه چيز را ديده و قبول دارد؟
چرا اين روح ناشناس آنقدر بى مرحمتى كرد و لااقل خود را به ما حاضران كه براى تحقيق به آن جلسه آمده بوديم نشان نداد؟
چرا روح آيةاللّه بروجردى- با آن همه اصرار و خواهش ما- از دادن يك نشانه جزئى و حتّى از برقرار ساختن ارتباط مجدّد خوددارى نمود؟
چرا اين «مديومها» در بزنگاهها طفره مى روند، و چرا آخر سر، حالشان به هم مى خورد؟
اينها سؤالاتى بود كه پاسخى براى آن نيافتيم... و قضاوت
آن به عهده خود شما. اينها است كه همه اين ارتباطها را مشكوك و فاقد ارزش علمى نشان مى دهد.
🔴 ظلم صداوسیما به انقلاب
به هزار و یک دلیل انقلاب شکوهمند اسلامی ایران مظلوم است اما یک دلیلش را که کسی به آن اشاره نمی کند این است که :
هرسال ایام دهه مبارک فجر صداوسیما پر می شود از برنامه های بی کیفیت و جشن های بی مزه و سرودهای جدید ضعیف و بی حال . دقیقا مصداق یک ضد تبلیغ تمام عیار
(البته معدود برنامه های خوب بخصوص از نوع مستند هم پخش می شود که بسیار کم هستند)
و تلخ تر آنکه برخی ها فکر می کنند اگر کسی از این برنامه های ضعیف بدش بیاید ضدانقلاب است ...
#دهه_فجر
#نفوذ
✍"قاسم اکبری"
♦بعضی از اعمال ماه رجب♦
⬅ گفتن ذکر : استغفر الله الذی لا اله الّا هو وحده لا شریک له و اتوب الیه.
✅ اگر صد بار بگوید خداوند کارش را به رحمت و مغفرت ختم میکند.
و اگر چهار صد بار بگوید اجر شهید برایش نوشته میشود.
بعد از اتمام (صد یا چهار صد مرتبه) صدقه نیز باید پرداخت شود.
⬅ در اول صبح و انتهای روز هفتاد مرتبه بگوید:
استغفر الله واتوب الیه و سپس دست ها را روی صورت بکشد و بگوید:
اللهم اغفر لی و تُب علیّ.
✅ اگر در ماه رجب بمیرد خداوند از او راضی باشد و دچار عذاب نمیشود.
⬅ در کل ماه رجب هزار مرتبه بگوید:
استغر الله ذا الجلال و الاکرام من جمیع الذنوب و الآثام.
✅ خداوند او را می آمرزد.
⬅ خواندن سوره توحید درین ماه فضیلت بسیار دارد، ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه ، یا صد مرتبه ، هر کدام مقدور بود.
و نیز هر که در جمعه ی ماه رجب صد مرتبه سوره ی توحید بخواند برایش نوری باشد که او را در قیامت به بهشت کشاند.
⬅ روزه ی ماه رجب بسیار مورد تاکید و با ارزش هست و در روایت داریم اگر کسی قادر به روزه نیست به جای آن صد مرتبه این ذکر را بگوید:
سُبحانَ الاِلهِ الجَلیل، سُبحانَ مَن لا یَنبَغی التَّسبیحَ اِلّا له ، سُبحانَ الاَعَزِّ الاَکرَم ، سُبحانَ مَن لَبِسَ العِزَّ وَ هُوَ لَهُ اَهل.
✅ این ماه رجب چه قدر دوست داشتنیه !
انگار نزدیک شدن به خدا راحت تر میشه ،
آدم احساس میکنه خدا یه جور دیگه بهش نگاه میکنه.
◀️اسم دیگه ماه رجب "اصبّ" هست ،
صبَّ یعنی چیزی رو از بالا به پایین ریختن ، ماه رجب رو اصبّ میگن
چون رحمت خدا به طور ویژه از آسمان نازل میشه .
خودمون رو بی نصیب ازین رحمت ویژه نکنیم .
یه برنامه ریزی و همت می خواد .
شیرینی یادِ معبود روزی دلهاتون .
❗️مهم
✅ نماز شب اول ماه رجب (امشب) که اثرش پاک شدن از تمام گناهان ذکر شده:
بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه انشراح و سه مرتبه توحید ، در رکعت دوم بعد از حمد سوره های انشراح ، توحید ، فلق و ناس (هر کدام یک مرتبه) قرائت شود.
بعد از اتمام نماز سی مرتبه لا اله الا الله و سی مرتبه صلوات بفرستد.
📿 يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ...
🌺 پيامبر اکرم -صلّي الله عليه و آله- فرمودند:
🌺 رَجَبٌ شَهرُ اللّه الأصَبُّ يَصُبُّ اللّه فِيهِ الرَّحمَةَ عَلى عِبادِهِ.
🌺 رجب ماه بارش رحمت الهى است. خداوند در اين ماه، رحمت خود را بر بندگانش فرو مىريزد.
📚عيون اخبارالرضا عليه السلام، ج 2، ص 71
🌙 فرا رسیدن ماه مبارک رجب و ولادت باسعادت حضرت امام محمد باقر -صلوات الله و سلامه علیه- تبریک و تهنیت باد.
🌺
نقاط مشكوك در اين ارتباطها
صاف و صريح بايد گفت:
ارتباط با ارواح به دلائلى كه ارائه خواهيم داد، امكان پذير است و هيچ دليلى بر انكار آن نداريم، ولى براى آن، شرايط و آمادگيهاى فراوان لازم است، و مانند هر كار ديگر، تخصّص و استعداد خاصّى مى خواهد، و بدون تخصّص، ممكن نيست.
گفتگوى ما (فعلًا) درباره موج ميزگرد است كه هركس مايل باشد بتواند بدون هيچ گونه قيد و شرط اين «دستگاه ارزان قيمت مخابراتى عالم ارواح» را در خانه خود تهيّه كرده، وقت و بى وقت به وسيله آن، با جهان ارواح ارتباط برقرار سازد، و به آسانى- حتّى آسان تر از مراجعه به مطبّ يك پزشك ساده معمولى- با روح «بوعلى سينا»! تماس بگيرد و
براى آقازاده و خانم زاده و ساير اهل بيت نسخه طبّى- بدون حقّ ويزيت! - از ابن سينا دريافت دارد.
حقيقت اين است كه ما اين موضوع را به يك سرگرمى و بازيچه شبيه تر مى دانيم تا به يك واقعيّت!
مخصوصاً اين روزها كه كار ميزگرد به ابتذال كشيده شده و تا سرحدّ يك وسيله خطرناك براى تصفيه حسابهاى شخصى، يا اثبات عقايد خصوصى و مسلكى، پيش رفته است، و مستمسكى براى دروغ بستن به اين و آن شده است.
موج اخير ميزگرد- مثل خيلى چيزها- از سوغاتهاى غرب است كه از نوشتهها و مجلّات آنها ترجمه شده است.
مى گويند: در حدود ۱۲۰ سال پيش اين بازى در آمريكا بشدّت رواج يافت و مد روز شد، و اكنون «۱» نيز وسيله بعضى از مجلّات غرب زده ما اين سرگرمى به ضميمه مسائل خرافى بى اساسى مانند «مسئله
تناسخ و بازگشت روح به بدن انسانى ديگر» در محيط ما رواج يافته است.
براى اين كه بدانيد كار ارتباط با ارواح در محيط ما به كجا كشيده شده، و به چه صورتى درآمده است، مضمون يكى از
نامه هايى كه به دنبال آن دعوت عمومى، به دست ما رسيده است (با كمال معذرت) از نظر شما مى گذرانيم:
آقاى «ناشناسى» در نامه «بدون امضاى» خود مى نويسد:
ما هم به وسيله ميزگرد با همان تشريفاتى كه شما در مجله نوشته ايد (بدون ميخ و... ) با ارواح تماس برقرار مى كنيم! منتها فرقى كه كار ما با ديگران دارد، اين است:
پس از آن كه تماس برقرار شد، قلم را به دست گرفته و نوك آن را روى كاغذ مى گذاريم، اين قلم به وسيله روح متوفّى گردش كرده! پاسخ سؤالات ما را مى نويسد؛ امّا همه حروف را متّصل و سرهم مى نويسد و گاهى هنگام احضار بعضى از ارواح، به جاى روح مورد نظر، روح مزاحمى مى آيد!
مثلًا، روح يكى از فاميل را خواستيم، دستگاه به گردش آمد، امّا روح مزاحمى بود و ما سؤال و جوابهاى زير را با او ردّوبدل كرديم؛ سؤال و جوابها چنين بود:
س- شما كى هستيد؟
ج- يك سرباز اردنى كه در جنگ شش روزه كشته شده ام!
س- شما قبر و محل دفن كجاست؟
ج- من قبر ندارم!
س- شما از ما چه مى خواهيد؟!
ج- احتياج به خيرات دارم!
س- چى براى شما خير كنيم؟
ج- شكرپنير!!!
پس از آن كه مقدارى شكرپنير براى او فرستاديم، مجدّداً او را احضار نموديم:
س- آيا خيرات كه كرديم، رسيد؟
ج- بله، ممنونم!
س- آيا اظهار تشكّر از ما نمى كنى؟!
- بعد ديديم يك چيزها روى كاغذ
منعكس گرديد و بعد كه ارتباط قطع شد، نگاه كرديم، ديديم عكس خود را كشيده است، در حالى كه سلام نظامى داده است!...
اين يك نمونه ابتذال مسئله ارتباط با ميزگرد است؛ تو خود بخوان حديث مفصّل از اين مجمل!
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
چرا ميز حركت مى كند؟
اكنون برگرديم به تجزيه و تحليل موضوع ميزگرد:
در مورد «حركت ميزگرد» كه عدّه زيادى مى گويند بدون هيچ گونه اعمال قدرتى به حركت درمى آيد، بيشتر چنين به نظر مى رسد كه حركت ميز، معلول تمركز نيروى فكرى خود شخص و تأثير ناخودآگاه آن روى اعصاب دست او بوده باشد.
به اين ترتيب كه، شخص يا اشخاصى كه دست خود را آزاد روى ميز گذارده اند، به واسطه تمركز فكرى، و توجّه خاص به مطلبى، و تمايل به يك نوع پاسخ، نيروى درونى ناخودآگاه آنها روى اعصاب دستشان فشار وارد كرده، ميز را به يك طرف گردش مى دهد، و به همين دليل خود او هم خيال مى كند كه ميز خود به خود گردش نموده، و لذا غالباً حركت ميز، موافق «طرز تفكّر» و «نوع تمايلات» آن شخص يا اشخاص است، نه موافق روحى كه مدّعى ارتباط با او هستند، و همچنين حركت قلم روى كاغذ نيز معلول همين موضوع است.
مثلًا، كسى كه شبهاى جمعه براى اموات خود شكرپنير
خيرات مى نمايد، تصوّر مى كند كه روح سرباز عرب هم شكرپنير مى خواهد (اگرچه خيرات به اين صورت، آن هم با شكرپنير اصلًا ميان آنها وجود نداشته باشد. ).
اين تأثير ناخودآگاه، نمونه هاى فراوان دارد؛ مثلًا، بسيار مى شود كه هنگام نوشتن نامه اى يا گفتگوى با شخصى، بدون توجّه، به جاى نام كسى، نام ديگرى را مى بريم كه مورد علاقه ماست؛
زيرا ضمير ناخودآگاه، روى اعصاب دست يا زبان اثر مى گذارد و آن را به طرفى مى برد كه موافق تمايل ما مى باشد.
اين موضوع در كودكان و افراد كم سن، زودتر صورت مى گيرد و لذا بسيارى از اين ارتباطات را به وسيله آنها انجام مى دهند.
من به اصحاب ميزگرد مى گفتم: آخر اگر روح با شما تماس مى گيرد، آيا اين روح قدرت ندارد ميز به اين سبكى و روانى را بدون دست گذاشتن شما حركت دهد؟!
آيا روح به آن همه قدرت از چنين كار ساده اى عاجز است؟
دستتان را از روى ميز برداريد و از روح خواهش كنيد
زحمت بكشد آن را تكان دهد... ولى همه اين آقايان معترفند تا دست روى ميز نگذارند، ميز تكان نمى خورد؛ اين مسئله عجيبى است!
قابل توجّه اين كه آنچه درباره جمعى از مرتاضان و اساتيد «اسپريتيسم» نقل مى كنند، اين است كه آنها نه تنها مى توانند بوسيله ارواح، ميز به اين روانى را بدون دست گردش دهند؛ بلكه كارهايى به درجات بالاتر از آن انجام مى دهند.
و همان طور كه در آينده بخواست خدا خواهيم گفت، بسيار مى شود كه مديوم را دست بسته در يك قفس زندانى كرده و از هرگونه حركت او جلوگيرى به عمل مى آورند، با اين حال او به وسيله ارتباط با ارواح، كارهاى حيرت انگيزى انجام مى دهد؛ ولى مدّعيان ميزگرد فقط مى توانند ميز را بگردانند آن هم تا دست روى آن نگذارند هيچ كارى از آنها ساخته نيست! بلند كردن پايه هاى ميز هم دست كمى از گرداندن آن ندارد! و من خودم آزمايش كردم و ديدم به وسيله فشار دست مى توان پايهها را از زمين بلند كرد.
🔻عضو کانال مذهبی خادم الشریعه شوید :🔻
https://eitaa.com/joinchat/2573139970Ccc659295ec
✅لینک کانال ما را برای بقیه ارسال کنید اجرتون با امام زمان عج
شناخت شناسنامه ای امام محمد باقر علیه السلام
✅نام: محمد علیه السلام
✅نام پدر: امام سجاد علیه السلام
✅نام مادر: فاطمه (ام عبدالله) دختر امام مجتبی علیه السلام
✅ویژگی نَسب: امامی که نَسبش از پدر و مادر به امام میرسد (نوه امیرالمؤمنین)
✅لقب: #باقر_العلوم (شکافنده دانشها)
✅انتخاب لقب: توسط پیامبر خدا به نقل جابر
✅ کنیه: #ابا_جعفر
🌸روز و ماه تولد: اول رجب یا سوم صفر
🌸سال تولد: سال ۵۷ هجری قمری
🌸محل تولد: مدینه منوره
✅فرزندان: امام صادق علیه السلام، عبدالله، ابراهیم، علی
✅مقام امامت: پنجمین امام
✅مقام عصمت: هفتمین معصوم
✅شروع امامت: سال ۹۵ هجری قمری
✅سن آغاز امامت: ۳۸ سالگی
✅مدت امامت: نزدیک به ۲۰ سال
✅ویژگی دوران امامت: خفقان کمتر، نسبت به زمان امام سجاد علیه السلام
✅خلفاء غاصب معاصر: ولید، سلیمان، عمر، یزید و هشام بن عبدالملک
☑️روز و ماه شهادت: ۷ ذیحجه
☑️سال شهادت: سال ۱۱۴ هجری قمری
✅سن مبارک: ۵۷ سال
✔️قاتل: هشام بن عبدالملک
✅وصیت ویژه: اقامه ۱۰ سال عزا در سرزمین منا
✅مرقد مطهر: جنّت البقیع (بقیع بی بقعه) در مدینه
✅مهمترین واقعه عمر: حضور در واقعه کربلا در سه یا چهار سالگی
✅مهمترین اقدامات ظاهری: علاوه بر هدایت کلی امت اسلامی و شیعیان، بنیانگذاری در مباحث علمی تفسیر و کلام، نشر احادیت پیامبر، شرکت در مناظرات با مسیحیان، یهودیان و فرقههای نوظهور اسلامی، تربیت شاگردان بسیار، تربیت عملی مردم با اخلاق، زهد و پارسایی خود....
🌺صلوات خاصه امام محمد باقر علیه السلام
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ وَ إِمَامِ الْهُدَى وَ قَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى وَ الْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِك
َاللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِك َوَ مَنَاراً لِبِلاَدِكَ وَ مُسْتَوْدَعاً لِحِكْمَتِك َوَ مُتَرْجِماً لِوَحْيِكَ وَ أَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَ حَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِيَتِهِ فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيَائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أُمَنَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ
پيام ارواح
اكنون كه
علّت حركت «ميز» كه تصوّر مى شود به وسيله ارواح صورت مى گيرد تا حدودى روشن شد، بايد به بررسى پيامهايى كه از ارواح دريافت مى دارند، بپردازيم:
پيامهايى را كه مدّعى هستند به وسيله «ميزگرد» از ارواح دريافت مى دارند- تا آنجا كه ما ديده ايم- به هيچ وجه قابل اعتماد نيست و ارزش علمى ندارد؛ زيرا اين پيامها يك عيب اصولى دارد و آن اين كه: يا از كلّيّاتى است كه در زندگى هركس مصداقهايى براى آن وجود دارد، و يا مربوط به مسائلى است كه راهى به سوى اثبات و نفى آنها در دست نيست.
توضيح اينكه:
هركس در زندگى خود شاهد شكستها و پيروزيهايى بوده است؛ در امتحانات و مسائل درسى، در كسب و كار و امور تجارى، در مبارزات سياسى، در امر ازدواج، در معاشرت هاى دوستانه و مانند اينها.
ناگاه او در مجلسى حضور مى يابد كه كسى پشت ميز نشسته و روى تعمّد، يا بر اثر تلقيناتى مدّعى ارتباط با ارواح است. از او خواهش مى كنند كه با فلان روح تماس بگيرد و پيامى براى اين شخص بياورد. پيام به اين صورت بيرون مى آيد:
«از شكستى كه براى شما پيش آمده، ناراحت نباشيد، اين شكست قابل جبران است. »
يا اين كه مى گويد: «مواظب باشيد پيروزيهاى خود را به سادگى از دست ندهيد! »
افراد عادى از شنيدن اين سخن، بسيار تعجّب مى كنند و تصوّر مى نمايند كه روحى از اسرار و رازهاى درونشان خبر داده، در حالى كه اين سخن يك «كلّى گويى» بيش نبوده كه براى همه ممكن است، ولى اين شما هستيد كه آن را
حوادث خاصّى كه در ذهنتان بوده تطبيق مى كنيد و تصوّر
مى نماييد از روى اين حوادث خصوصى و شخصى پرده برداشته شده، در حالى كه چنين نيست.
و يا «مثلًا» هركس از ما، در عمر خود به دوستان و آشنايان خود خدمتهايى كرده ايم، و چه بسا در ميان آنها افرادى بوده اند كه قدر خدمت ما را نشناخته اند و ارزشى براى آن قائل نباشند، و صحنه هاى مربوط به اين موضوع، در گوشه و كنار ذهن ما باقى مانده است.
ناگاه مى شنويم كسى بدون هيچ گونه مقدّمه، مدّعى مى شود كه روح فلان به شما چنين پيام فرستاده: «شما به كسى نيكى كرده ايد و او به شما بدى مى كند امّا مكافات خود را خواهد ديد!... »
فوراً تصوّر مى كنيد اين شخصِ مدّعى ارتباط، از درون شما خبر داده، و در انتظار مكافات عمل طرف خواهيد نشست.
يا اين كه «مديوم» مدّعى مى شود كه روح پدر شما حاضر است و مى گويد: «من از شما راضى هستم، خيرات براى من بفرستيد!... »
روشن است اين مطلب از مطالبى است كه هيچ گونه راهى براى اثبات و نفى آن وجود ندارد كه واقعاً پدر من از من راضى است يا نه.
اكنون اجازه بدهيد قسمتى از پيامى را كه يكى از دوستان براى من گرفته بود و با خطّ خودش موجود است براى شما نقل كنم؛ او مى گفت در ارتباطى كه من گرفتم، پيامهايى براى شما داده شده است، از جمله:
در اختيار ايشان چيزى است كه خيلى آن را عزيز و محترم مى شمارد!
بگو شما چرا كار آن كسى را كه به شما مراجعه كرد، انجام نداديد؛ آن كار موجب رضاى خدا است!
بقدرى او را مجذوب كرده است كه نهايت ندارد!
تصديق مى كنيد اين كلّيّات هرگز نمى تواند دليل
ارتباط با روح گردد؛ زيرا مسلّماً هر كسى چيزى دارد كه عزيز و محترمش مى شمارد، و در ميان مراجعين متعدّدى كه به انسان مراجعه مى كنند ممكن است كسى باشد كه كار او انجام نگرفته باشد و اگر مى شد بهتر بود و مانند اينها.
***
معذرت مى خواهم وقتى اين كلّى گويىها را مى شنوم به ياد فالگيران قديم مى افتم (شايد الان هم باشند) كه با چند عدد نخود، حوادث زندگى فعلى و گذشته و آينده انسان را پيش بينى مى كردند؛ پس از جابه جا كردن چند دانه نخود روى آن خم شده و چشم به آن دوخته، چنين آغاز سخن مى كردند:
- در همسايگى شما مرد بلندبالائى هست، از او برحذر باشيد!
- خطرى براى شما پيش آمده كه به خير گذشته، مواظب باشيد تكرار نشود!
- تا هفته آينده يك خبر خوشى به شما مى رسد و اگر تا هفته آينده نرسيد، تا ماه آينده و يا تا سال آينده مى رسد.
- در بچّگى كسالتى پيدا كرديد كه خيلى شما را ناراحت نمود!
- اسرار خود را به همه كس نگوييد!
- خوابهاى خوشى خواهيد ديد!
- مسافرى در سفر داريد كه در آينده نزديكى بازمى گردد!
- زياد براى بعضى مطالب غصّه نخوريد، كم كم درست مى شود!
اين «جمله ها» در افراد عادى اثر غريبى مى بخشد و تعجّب مى كنند از اين كه اين فالگير باهوش چگونه با چهار عدد نخود، و مانند آن، همه گذشته و آينده آنها را پيش بينى كرد و حتّى از خوابهاى آنها و مسافر آنها هم خبر داد؟!
در حالى كه هيچ جاى تعجّب ندارد، هركس قاعدتاً مسافرى در سفر دارد (يكى از دوستان يا بستگان) و خوابهاى خوب و بدى هم مى بيند؛
در كودكى هم هميشه سالم نبوده، لابد گاهى بيمار هم شده است؛ همسايگان او هم همه «كوتوله» نيستند! مسلّماً براى پاره اى از مطالب هم غصّه مى خورد و اميد است يواش يواش درست شود!
و يا اين كه در حاشيه تقويمها (مثلًا در ديماه)
مى خوانيم:
«اوضاع كواكب دلالت دارد بر وزيدن بادهاى سرد، و انقلاب هوا، و نزول برف و باران در بعضى شهرها و كوهپايه ها، و بروز بعضى از حوادث در بعضى از ولايات، و درگذشت يكى از بزرگان در يكى از ممالك، و رونق بازار منسوجات، و عزّت لحوم و دسوم! »
و در فصل بهار (مثلًا) چنين مى خوانيم:
«اوضاع كواكب دلالت دارد بر اعتدال هوا، و نزول بارانهاى نافع و آمدن سيل در بعضى از بلاد، و ميل مردم به تفرّج، و اختلاف بعضى از دول، و ظهور اراجيف در پاره اى از بلاد و صلاح حال بعضى از پيشه وران، و آفت بعضى از محصولات و... »
ناگفته پيدا است كه كشف اين حقايق بزرگ! نيازى به زحمت مطالعه اوضاع كواكب و رصد كردن ثوابت و سيّارات ندارد؛ بلكه مطالعه اوضاع روزمرّه و همه ساله همين كره زمين بى مقدار، براى پى بردن به اين اسرار كافى است، حتماً در فصل «بهار» و «زمستان» حوادث مزبور، آن هم در بعضى از بلاد، رخ خواهد داد!
پس چه نوع پيامهايى اطمينان بخش است؟
پاسخ اين سؤال خيلى روشن است؛ بايد پيام، پيامى باشد كه انگشت روى مسائل خصوصى با تمام مشخّصات آن بگذارد و از مطالب كلّى كه همه كس از آن باخبرند نباشد.
مثلًا، شما اسم چندنفر از دوستان دورتان را در نظر
بگيريد (از اسمهائى باشد كه زياد هم مأنوس نباشد)، اگر مدّعى
ارتباط توانست آن اسمها را صريحاً در ذهن شما بخواند، مى توان ادّعاى او را تا حدودى پذيرفت.
يا اين كه شما در ميان دفتر تلفن خصوصى خود، يا عمومى، نام چند نفر را بطور سرّى علامتگذارى مى كنيد، اگر مدّعى ارتباط توانست شماره تلفن همه آنها را كه شما علامت گذارده ايد، بطور صحيح بگويد، معلوم مى شود يك مطلب عادى نيست.
منظور ما از نشانه گرفتن نيز همين چيزهاست؛ نشانه هاى خصوصى و مشخّصى كه افراد عادى از آن آگاه نباشند؛ اگر كسى توانست در ارتباطات خود چنين نشانه هايى را بدهد، گفته هاى او را بايد مورد مطالعه قرار داد، و الّا گفتن كلّيّات به هيچ وجه ارزش علمى در اين بحث ندارد.
علمى به نام اسپريتيسم
تا اينجا بحث ما درباره موج «ميزگرد» و مدّعيان ارتباط با ارواح از اين طريق، بود؛ و گمان مى كنم به اندازه كافى بر همه خوانندگان محترم ثابت گرديد كه «اين مدّعيان در طلبش بى خبرانند! » و مسئله ارتباط با ارواح از طريق ميزگرد، اساس و پايه اى ندارد. اكنون برگرديم و مسئله ارتباط با ارواح را بطور كلّى و وسيع مورد بررسى قرار دهيم.
*
تماس با ارواح بصورت «علمى» (نه به صورت سرگرمى غلط و عاميانه ميزگرد كه فاقد هرگونه ارزش علمى و تحقيقى است) از جهات گوناگونى قابل مطالعه مى باشد.
در اين زمينه كتابها و رساله هاى فراوانى به وسيله
دانشمندان شرق و غرب نگاشته شده، و صفحات زيادى از بعضى دائرةالمعارف هاى علمى را به خود اختصاص داده است.
دانشمندان اين فن، يعنى كسانى كه دور از جنجالهاى تبليغاتى، ساليان دراز در اين راه كوشيده اند، اظهار مى دارند كه توانسته اند با مجاهدتهاى پيگير، و آزمايشهاى فراوان، پرده از روى گوشه اى از
جهان مرموز و ناشناخته ارواح بردارند و كارهاى خارق عادت حيرت انگيزى كه به وسيله آنها انجام مى شود، از نزديك مشاهده نمايند.
نويسنده دائرةالمعارف قرن بيستم كه از محقّقان عصر ما محسوب مى شود، در جلد چهارم كتاب خود، در مادّه «روح» جدولى از نام دانشمندان مشهور كه به واقعيّت اين علم اعتراف كرده اند، ارائه مى دهد. در اين جدول نام ۴۷ نفر از دانشمندان بزرگ فرانسه، انگلستان، ايتاليا، آلمان و آمريكا را ذكر مى كند؛ از جمله: دومورگان (رئيس جمعيّت رياضى دانان انگلستان)، ويليام كروكس رئيس انجمن سلطنتى بريتانيا، روسل والاس بزرگترين فيزيولوژيست انگلستان در عصر خود، و دوست نزديكِ داروين، فارلى رئيس مهندسى
كمپانيهاى تلگراف، اكسون استاد دانشگاه آكسفورد، كاميل فلاماريون دانشمند فلكى و رياضى دان معروف فرانسه، ويكتورهوگو نويسنده معروف و دانشمند فرانسوى، لمبررزو يكى از مشهورترين دانشمندان جرم شناسى، هيزلوپ استاد دانشمند آمريكايى، لوردبالفور سياستمدار مشهور انگليس، و جمعى ديگر از معاريف علمى، ادبى و سياسى قرون اخير را نام مى برد.
سپس تصريح مى كند كه نام اين عدّه چهل و هفت نفرى را از ميان هزاران نفر كه به نام دانشمند و محقّق در اين رشته كار كرده اند، انتخاب نموده است.
او در طىّ سخنان مشروح خود در اين بحث، گواهى صريح بسيارى از اين دانشمندان و مشاهدات آنها را در مورد تأييد اين علم نقل مى كند.
و نيز گواهى جمعيّت هاى متعدّدى را كه به خاطر «تحقيق درباره مسئله روح و تماس با ارواح و خارق عاداتى كه به آنها نسبت مى دهند» تشكيل شده است، و ماههاى متوالى در اين باره به تحقيق و بررسى پرداخته اند و سپس اين موضوع را به عنوان يك واقعيّت غيرقابل انكار تأييد
نموده اند، شرح
مى دهد. (در آينده بعضى از آنها را يادآور خواهيم شد. )
*
شكّى نيست كه اين علم پيش از آن كه در غرب نضج گيرد، در مشرق وجود داشته و مورد توجّه عدّه اى از دانشمندان شرق بوده است؛ ولى پس از انتقال به غرب، مانند بسيارى از علوم ديگر، مورد بررسى و استقبال بيشترى قرار گرفت.
در اين جا بد نيست قسمتى از مباحثى را كه نويسنده محقّق كتاب «على اطلال المذهب المادّى» و «دائرةالمعارف قرن بيستم» در اين زمينه آورده است، در فرازهاى كوتاه و عبارات فشرده اى از نظر خوانندگان محترم بگذرانيم. او مى گويد:
طرفداران اسپريتيسم، و دانشمندان اين فن، معتقدند كه: روح با فناى جسم و بدن هرگز فانى نمى شود، و با جسم شفّاف و لطيفى كه دارد- همان جسم شفّاف و لطيفى كه مافوق موادّ اين جهان است و قوانين جهان مادّه بر آن حكومت نمى كند- به حيات خود ادامه مى دهد.
و لذا مى توان به وسيله افرادى كه داراى استعداد
خاصّى هستند با ارواح مكالمه نمود؛ بلكه مى توان آنها را ديد.
روح مى تواند به وسيله مديوم (واسطه ارتباط) و با زبان او با لغاتى سخن بگويد كه شخص مديوم بكلّى از آن بى خبر است، و نيز مى تواند بسيارى از اسرار علم و فلسفه و مسائل پيچيده رياضى را كه «واسطه» و «شنوندگان و حاضران» بكلّى از آنها بى اطّلاعند، بازگو كند؛ حتّى ممكن است در حالى كه چشمان واسطه را كاملًا بسته اند، با دست او نامه هاى متعدّد و صفحات بسيارى را بنويسد.
خلاصه روح مى تواند خارق عادات عجيبى از خود نشان دهد كه انجام آن با وسايل مادّى و عادى امكان پذير نيست؛
حتّى گاهى روح، خود را به همه حاضران نشان مى دهد و اجسام را بدون اين كه دست به آن بزنند، حركت مى دهد.
قابل توجّه اين كه دانشمندان اين فن براى اين كه هرگونه احتمال تقلّب و دخالت مرموز «واسطه» را در انجام اين گونه خارق عادات از ميان ببرند، و جاى ترديد در استناد اين امور به ارواح باقى نماند، شخص واسطه را محكم به صندلى خود مى بندند؛ حتّى گاهى او را در يك قفس آهنين محبوس مى سازند؛ درب اطاقى را كه در آن آزمايش صورت مى گيرد، قفل مى كنند، و
سيمهاى الكتريكى به دست واسطه وصل مى كنند تا
هرگونه حركتى را- هرقدر ضعيف و سريع باشد- دريابند، و از مجموع اين امور اطمينان پيدا كنند، كه اين اعمال مربوط به ارواح است، نه شخص واسطه.
سپس دانشمندان در اين انديشه فرورفته اند كه اين خوارق عادات عجيب و حيرت انگيز را چگونه مى توان تفسير نمود.
آيا راهى براى تفسير آنها جز اعتقاد به وجود ارواح فعّال هست؟!
آيا واسطهها از طريق يك نوع غش و تدليس و خدعه و نيرنگ و تردستى هاى مخصوص اين اعمال را انجام مى دهند؟
و يا به وسيله آلات و ابزار مخفى و دقيقى قادر به انجام اين امور هستند؟
يا اين كه از طريق تلقين و صحنه سازى هاى مخصوص مى توانند در افكار حاضران تصرّف نموده و
به آنها وانمود كنند كه چنين حوادثى رخ داده، در حالى كه هيچ يك از اينها در خارج به وقوع نپيوسته است؟
دانشمندان و محقّقان ديرباورى كه در جلسات علمى مزبور شركت داشته اند صريحاً اعتراف دارند كه اين خوارق عادات و اعمال عجيب را به هيچ يك از
امور بالا جز فعّاليّت ارواح، نمى توان استناد داد؛ زيرا آنها همه گونه تدابير لازم را براى جلوگيرى از تردستى هاى واسطه، با استفاده از ابزار مرموز به عمل آورده اند، و آنها كسانى نبوده اند كه به اين آسانى تحت تأثير تلقينها قرار گيرند.
آنها مى گويند ما بارها اين مسئله را در طىّ ماههاى متوالى آزمايش نموده ايم، و راه همه احتمالات را بسته ايم و از نظر علمى وجود اين امور حيرت انگيز، تفسيرى جز وجود ارواح و فعّاليّت آنها نمى تواند داشته باشد.
***
اين بود فشرده اى از بحثها و بررسيهاى دانشمند مزبور در دو كتاب سابق الذّكر. اين گواهيهاى صريح دانشمندان دليل بر اين است كه مسئله مزبور از نظر علمى قابل مطالعه است.
نتيجه نهايى بحث
«اسپريتيسم»، و «اسپرى توآليسم» را معمولًا به علم ارتباط با ارواح تفسير مى كنند، (مراجعه به فرهنگهاى انگليسى و دائرةالمعارفها نيز اين معنى را تأييد مى نمايد. ) ولى بعضى اصرار دارند كه مسئله عود ارواح و تناسخ را نيز جزئى از اين علم بدانند. ما در نامگذارى با كسى سخنى نداريم؛ ولى ما اين حقيقت را تأكيد مى كنيم كه مسئله عود ارواح به هر نام و به هر اسم كه باشد و در تحت هر لفافه اى، غلط و نادرست و غيرمنطقى است؛ امّا مسئله ارتباط با ارواح به هر نام كه باشد، در حدود خاص و معيّنى قابل مطالعه است، و آميختن اين دو با هم سفسطه اى براى تحريف حقايق است.
با توجّه به اين تذكّر لازم، اكنون به تعقيب بحث گذشته
بپردازيم:
در ميان دانشمندانى كه گواهى به امكان «ارتباط با ارواح از طرق علمى» داده اند افراد سرشناسى پيدا مى شوند كه اين احتمال را لاقل درباره «همه آنها» نمى توان داد
كه اغفال شده باشند، و يا تلقينهاى دروغين افراد شيّاد، در آنها اثر گذاشته باشد.
بخصوص اين كه بسيارى از آنها با روح بدبينى، يا انكار شديد، وارد بحث درباره اين موضوع شده اند، ولى با اين حال در مشاهدات حسّى خود اشباحى را ديده اند كه به چيزى جز به اشباح ارواح قابل تفسير نبوده اند، و يا صداها و حركات اشياء، بدون هيچ گونه علّت مادّى، و بدون اين كه كسى به آنها دست بزند- و خارق عادات ديگرى- مشاهده كرده اند و پيامهايى دريافت داشته اند، كه از مجموع آنها ايمان راسخى به صحّت اين علم پيدا نموده اند.
اكنون اجازه دهيد قسمتى از گواهى دانشمندان را در اينجا بياوريم. اين گواهىها از يك منبع قابل ملاحظه، يعنى دائرةالمعارف قرن بيستم، استخراج و اقتباس شده است:
۱- به هنگام انتشار اين عقيده (عقيده امكان ارتباط با
ارواح) در ميان مردم اروپا هيأتى از دانشمندان در سال ۱۸۶۹ براى بحث و بررسى دقيق در پيرامون اين مسئله تشكيل شد. اين هيأت مركّب از جان لبوك و كروكس طبيعى دان بزرگ انگلستان در آن روز، لويس فيزيولوژيست معروف، روسل والاس يكى از مهمترين فيزيولوژيست هاى انگلستان در آن عصر، و دوست نزديك داروين، دومورگان رئيس جمعيّت رياضى دانان كشور، فارلى رئيس كمپانيهاى تلگراف، جان كوكس فيلسوف معروف، اكسون استاد دانشگاه آكسفورد، و بعضى افراد سرشناس ديگر بودند.
هنگامى كه خبر تشكيل اين جمعيّت انتشار يافت، عدّه اى از نقاط مختلف جهان در انتظار نظر نهايى اين جمعيّت دقيقه شمارى مى كردند؛ ولى آنها ۱۸ ماه پى در پى به بحث و كنجكاوى در پيرامون اين مسئله ادامه دادند و در جلسات ارتباط شركت جستند و از نزديك، پيامها
و خارق عادات مزبور را بررسى و مشاهده نمودند و در پايان بيانيّه مشروحى صادر كردند كه قسمتى از آن را ذيلًا از نظر مى گذرانيم:
«... اين جمعيّت در تفحّصات علمى خود پيرامون مسئله
ارتباط با ارواح، تنها روى مشاهداتى كه براى همه اعضاى جمعيّت حسّى بوده، و قرائن قطعى همراه داشته است، تكيه كردند.
«قابل توجّه اين كه چهار پنجم اعضاى جمعيّت در آغاز اين بررسيها شديداً منكر اين مسائل بودند و همه را مولود وهم و خيال، و يا تقلّب و تزوير، و يا لااقل نتيجه يك سلسله حالات اضطرارى عصبى مى دانستند؛ ولى پس از مشاهده اينهمه حوادث، آن هم در شرايط و كيفيّات خاصّى كه همه احتمالات انحرافى را نفى مى نمود، و پس از آزمايشهاى دقيقى كه مكرّراً انجام گرفت، اعضاى جمعيّت چاره اى جز اين نداشتند كه اعلام كنند اين خارق عادات از يك «عامل مرموز» غير از آنچه تا آن وقت مى پنداشتند، سرچشمه مى گيرد...! » (درست توجّه كنيد! آنها تنها اعتراف به وجود يك عامل مرموز در اين پديدهها كرده اند. )
۲- استاد كروكس كه رياست هيأت علمى سلطنتى انگلستان را به عهده داشت، در برابر صدها نفر از اعضاى هيأت مزبور، به مناسبت گفتگو درباره اسپريتيسم، صريحاً اظهار كرد:
من نمى گويم اين موضوع امر ممكنى است؛ بلكه مى گويم يك واقعيّت عينى است!
و نيز نامبرده، در كتابى كه به نام «پديده هاى روحى» نگاشته و دههابار تجديد چاپ گرديده است، مى گويد:
از آنجا كه من به وجود اين پديدهها ايمان دارم، اين يك نوع جُبن و ترس ادبى است كه به خاطر وحشت از انتقادات استهزاءكنندگان و امثال آنها كه
هيچ گونه اطّلاعاتى در زمينه اين علم ندارند و نمى توانند بر ضدّ اوهامى كه به آن پايبندند قضاوت كنند، شهادت خود را در مورد آثار روح كتمان نمايم. من بانهايت صراحت آنچه در اين باره با چشم خود ديده، و با تجربيّات مكرّر دقيق آزمودهام (در اين كتاب) تشريح مى كنم...
۳- روسل والاس كه در كشف قانون «انتخاب طبيعى» همكار داروين بود، در كتابى كه به نام «شگفتيهاى اسپريتيسم» نگاشته، چنين مى نويسد:
من مادّى و ماترياليست صِرف بودم و به مذهب خود، نهايت درجه ايمان داشتم و در هيچ نقطه از فكر من محلّى براى قبول مسئله «روح» نبود، و نه براى وجود مبدأ ديگرى غير از اين جهان مادّى و نيروهاى وابسته به
آن... ولى بالاخره ديدم مشاهدات حسّى را نمى توان
ناديده گرفت و آنها را كنار زد، همينها بود كه مرا مجبور ساخت قبل از هر چيز، وجود يك سلسله واقعيّات تازه- پيش از آن كه بدانم اينها مربوط به ارواح هستند يا نه- بپذيرم؛ اين مشاهدات تدريجاً محلّى از فكر مرا اشغال نمود؛ ولى بايد بگويم اين مطلب هرگز مربوط به استدلالات ذهنى نبود، بلكه متّكى به يك سلسله مشاهدات حسّى بود كه يكى پس از ديگرى انجام يافت تا آنجا كه نتوانستم عاملى براى آنها غير از ارواح قبول كنم...