فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وقتی از رییس جمهور خبری نمیشه
💢اینجوری صدا و سیما دست به دامان خانوادش میشن☺️
📃#نامه سیمای خانواده به خانواده آقای رییس جمهور
📝به آقای رئیس جمهور بگویید حال ما خوب است
اما شما باور نکن 😏
@Qomtanhamasiri
💐 #عرض_ارادت
دستت كريم و سفره ي خيرت كثير تر
هرگز نديده ايم ز تو دستگير تر
—————
دست ما و دامان لطف شما
كه كسي از اين درگاه دست خالي نمي رود
🔷 🔸 💠 🔸 🔷
کانال تنها مسیر قم
@Qomtanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 پویش #اینجا_بهشته
📱استوری موشن آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها با عنوان پویش استوری مشترک عاشقان کریمه اهل بیت در اینستاگرام
#یامعصومه
#قم
🔷🔸💠🔸🔷
hadis kasa.mp3
3.79M
💠 #حدیث_کساء
🔹با نوای حجت الاسلام و المسلمین ظهیری
🔸 به نیت آرامش جامعه، رفع بلا و سلامتی بیماران
#همه_بخوانیم
#انتشار_بدهید
🔷🔸💠🔸🔷
📌 پویش خانه های فاطمی را به دوستان خودتان معرفی کنید:
✅ @Qomtanhamasiri
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠ #قسمت۲
#فصل_اول
بچه ها دلشان برای اسباب بازی های من غنج می رفت؛ اسباب بازی هایی که پدرم از شهر برایم می خرید. می گذاشتم بچه ها هر چقدر دوست دارند با آن ها بازی کنند.
شب، وقتی ستاره ها همه ی آسمان را پر می کردند،
بچه ها یکی یکی از روی پشت بام ها می دویدند و به خانه هایشان می رفتند؛ اما من می نشستم و با اسباب بازی ها و عروسک هایم بازی می کردم.
گاهی که خسته می شدم، دراز می کشیدم و به ستاره های نقره ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می زدند، نگاه می کردم. وقتی همه جا کاملاً تاریک می شد و هوا رو به خنکی می رفت، مادرم می آمد دنبالم.
بغلم می کرد. ناز و نوازشم می کرد و از پشت بام مرا می آورد پایین. شامم را می داد. رختخوابم را می انداخت.
دستش را زیر سرم می گذاشت، برایم لالایی می خواند. آن قدر موهایم را نوازش می کرد، تا خوابم می برد.
بعد خودش بلند می شد و می رفت سراغ کارهایش. خمیرها را چونه می گرفت. آن ها را توی سینی می چید تا صبح با آن ها برای صبحانه نان بپزد.
صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می شدم. نسیم روی صورتم می نشست. می دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می شستم و بعد می رفتم روی پای پدر می نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود. او با مهربانی برایم لقمه می گرفت و توی دهانم می گذاشت و موهایم را می بوسید.
ادامه دارد...✒️
💜
🌸💜
💜🌸💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 دعای فرج امام زمان ارواحنا فداه....
الهی عظم البلا.....
باصدای محسن فرهمند
🌷 @Qomtanhamasiri
تنهامسیریهای قم
🌺 دعای فرج امام زمان ارواحنا فداه.... الهی عظم البلا..... باصدای محسن فرهمند 🌷 @Qomtanhamasiri
سلام و عرض ادب 🌺
لحظه اجابت دعاست
از همه التماس دعا داریم
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درمانهایمکررکرونا
#طبقسفارشاتاهلبیتعلیهمالسلام
این بار پدر ۶۷ ساله که بخاطر بیماری یک شبانه روز نخوابیده بود
#طب_اسلامی
#درمان_کرونا
#کرونا
🍎کانال تنها مسیر قم
@Qomtanhamasiri
تنهامسیریهای قم
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠ #قسمت۲ #فصل_اول بچه ها دلشان برای اسباب بازی های من غنج می رفت؛ اسباب بازی هایی که
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠ #قسمت ۳
#فصل_اول
پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستا های اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت.
از این راه درآمد خوبی به دست می آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می کرد.
در این سفرها بود که برایم اسباب بازی و عروسک های جورواجور می خرید.
روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن قدر گریه می کردم و اشک می ریختم که چشم هایم مثل دو تا کاسه ی خون می شد.
پدرم بغلم می کرد. تندتند می بوسیدم و می گفت:
«اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت می خرم.»
با این وعده و وعیدها، خام می شدم و به رفتن پدر رضایت می دادم.
تازه آن وقت بود که سفارش هایم شروع می شد.
می گفتم: «حاج آقا! عروسک می خواهم؛ از آن عروسک هایی که مو های بلند دارند با چشم های آبی. از آن هایی که چشم هایشان باز و بسته می شود.
النگو هم می خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل های پاشنه چوبی که وقتی راه می روی تق تق صدا می کنند.
بشقاب و قابلمه ی اسباب بازی هم می خواهم.»
پدر مرا می بوسید و می گفت: «می خرم. می خرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نکن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت می خرد.»
ادامه دارد❣ @Qomtanhamasiri ❣
💜
🌸💜
💜🌸💜
🔴استرس و اضطراب
◀نتیجه ی طبع سرد و سردی مغز است
🔻گرم کننده های مغز قبل از خواب
(عطر گل محمدی عطر گل نرگس)
🔻دو بار در هفته فسنجان
(نصف بادام نصف گردو)
🔻3 وعده شیره انگور روزانه
🔻21 عدد مویز روزانه
👈طول درمان 40 تا 120 روز
#استاد خیر اندیش
@Qomtanhamasiri
💢کاربردهای خاکشیر👇
🔶افرادی ک با خوردن شیرینی های غیر طبیعی و شکولات و چربیها صورت آنها جوش میزند🤒
👈 خاکشیر با ترنجبین را مخلوط کنند
هر صبح ناشتا میل شود
📌نکته ؛ خاکشیر یک تا دو ساعت خیس بخورد☝👇
💢خاکشیر مقوی حنجره
🔶کسانی که دائم از حنجره خود استفاده می کنند
👈مانند سخنورها ،مداح ها ،خوانندگان و اساتید....؛می توانند از
👈ترکیب روزانه👈 خاکشیر با اب ولرم استفاده کنند
@Qomtanhamasiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 حجت الاسلام محمد مداح که هنوز جنازه همسر و فرزندانشون رو هم تحویل نگرفته دست از کار جهادی برای بیماران کرونایی بر نداشته...😓
و خدا با دیدن این ها بر مردم ما رحم خواهد کرد....
🌷 @Qomtanhamasiri
hadis kasa.mp3
3.79M
💠 #حدیث_کساء
🔹با نوای حجت الاسلام و المسلمین ظهیری
🔸 به نیت آرامش جامعه، رفع بلا و سلامتی بیماران
#همه_بخوانیم
#انتشار_بدهید
🔷🔸💠🔸🔷
📌 پویش خانه های فاطمی را به دوستان خودتان معرفی کنید:
✅ @Qomtanhamasiri
سلام و عرض ادب محضر شما تنهامسیری های عزیز.
متاسفانه دیروز ایتا قطع شده بود و ما خیلی دلمون براتون تنگ شد😌❤️
واقعا باید قدر این نرم افزار بسیار خوب رو بدونیم. خدا به سازندگان انقلابیش خیر بده.
✅ امروز رو همه ادمین ها به حمایت از پیامرسان ایتا اختصاص بدن هر تعداد پیام که میتونن در جهت افزایش امکانات ایتا در کانال هاشون قرار بدن.
🔷 ظاهرا حدود ۱۰۰ تا سرور نیاز هست و اگه دولت و مجلس بتونن چیزی حدود ۲۰ میلیارد تومن کمک کنن این مشکل حل خواهد شد.
در این کمپین هم میتونید شرکت بفرمایید:👇🏼
https://my.farsnews.ir/c/20105
💥 کمپین بزرگ حمایت از پیامرسان #ایتا
ما خواهان افزایش سرورها و امکانات این پیامرسان خوب هستیم👇
https://my.farsnews.ir/c/20105
هرچقدر تعداد امضاها بیشتر باشه امکان رسیدگی به این موضوع مهم بیشتر میشه.
✅ همگی شرکت کنید و برای بقیه بفرستید
🌷 @Qomtanhamasiri
📌 #طرح_مهدوی ؛ #از_زبان_پدر
🔆 امام مهدی فرمودند: پشتیبان ما باشید که از فتنه ای که شما را احاطه کرده است، نجاتتان دهیم.
🔖 #روزشمار_نیمه_شعبان
#مژده💥👏👏👏
✅ اصول کلی سبک زندگی دینی با #طب_اسلامی به صورت #رایگان
💥 معرفی طبایع مختلف و راه درمان بیماری ها به زبان ساده😊👌
در جمع صمیمانه تنهامسیری ها❤️
دوستانتون رو خیلی #فوری دعوت کنید:👇
http://eitaa.com/joinchat/2469462048C8101468026
⭕️ جاهای دیگه این دوره بالای ۲۰۰ هزار تومن پولشه!
#تنهامسیرآرامش قم
✅ کمپین بزرگ حمایت از پیامرسان #ایتا
👈 ما خواهان افزایش سرورها و امکانات این پیامرسان خوب هستیم...
🔺به دنبال اختلالی که امروز در پيامرسان ايتا شاهد بوديم کمپينی راه اندازی شده است با عنوان حمايت از اين پيامرسان برای تامين تجهيزات فنی، تا ديگر شاهد اين مشکلات نباشيم.
🔗 لينک شرکت در کمپين👇
🆔 my.farsnews.ir/c/20105
✍ دوستان عزيز ضمن شرکت در کمپين، برای ديگران هم بفرستيد... هرچقدر تعداد امضاها بیشتر باشه امکان رسیدگی به این موضوع مهم بیشتر میشه.
#حمايت_از_ايتا
#ايتا_پيامرسان_مردمی
🔅 پویش همگانی #لحظه_طلایی
👥 لحظه تحویل سال همه دعای فرج (الهی عظم البلاء) را به نیت تعجیل در فرج و رفع گرفتاری از مردم قرائت میکنیم.
🏞 لطفا این عکس زیبا و پیام را تا میتوانید در تمام شبکه های مجازی منتشر کرده و بعنوان #پروفایل خود قرار دهید.
♻️ لطفا #نشر_حداکثری کنید
☑️ @Qomtanhamasiri
hadis kasa.mp3
3.79M
💠 #حدیث_کساء
🔹با نوای حجت الاسلام و المسلمین ظهیری
🔸 به نیت آرامش جامعه، رفع بلا و سلامتی بیماران
#همه_بخوانیم
#انتشار_بدهید
🔷🔸💠🔸🔷
📌 پویش خانه های فاطمی را به دوستان خودتان معرفی کنید:
✅ @Qomtanhamasiri
تنهامسیریهای قم
✫⇠ #دختر_شینا ✫⇠ #قسمت ۳ #فصل_اول پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستا های اطراف گ
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠ #قسمت ۴
#فصل_اول
من گریه نمی کردم؛ اما برای پدر هم نمی خندیدم. از اینکه مجبور بودم او را دو سه روز نبینم، ناراحت بودم.
از تنهایی بدم می آمد. دوست داشتم پدرم روز و شب پیشم باشد. همه اهل روستا هم از علاقه من به پدرم باخبر بودند.
گاهی که با مادرم به سر چشمه می رفتیم تا آب بیاوریم یا مادرم لباس ها را بشوید، زن ها سربه سرم می گذاشتند و می گفتند: «قدم! تو به کی شوهر می کنی؟!»
می گفتم: «به حاج آقایم.»
می گفتند: «حاج آقا که پدرت است! »
می گفتم: «نه، حاج آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می خرد.»
بچه بودم و معنی این حرف ها را نمی فهمیدم.
زن ها می خندیدند و درِ گوشی چیزهایی به هم می گفتند و به لباس های داخل تشت چنگ می زدند.
تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول می کشید.
مادرم از صبح تا شب کار داشت. از بی کاری حوصله ام سر می رفت.
بهانه می گرفتم و می گفتم: «به من کار بده، خسته شدم.» مادرم همان طور که به کارهایش می رسید، می گفت: «تو بخور و بخواب. به وقتش آن قدر کار کنی که خسته شوی.
حاج آقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی.»
دلم نمی خواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا درآمده بودند.
ادامه دارد...✒️ 🍃
🍃