سبک زندگی قرآنی
قسمت ۳۱
پرهیز از حرام خواری
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً (نساء:۲۹)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اموال يكديگر را در ميان خود به باطل نخوريد، مگر اينكه تجارتى با رضايت يكديگر باشد. و خود (و يكديگر) را نكشيد، همانا خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده است.رمز اينكه نهى از قتل، «لا تَقْتُلُوا» بدنبال نهى از حرامخورى، «لا تَأْكُلُوا» آمده است، شايد آن باشد كه سيستم اقتصادى ناسالم، زمينهى قيام محرومان عليه زراندوزان و بروزدرگيرىها و پيدايش قتل و هلاكت جامعه است.
ازامام صادق عليه السلام به هنگام تلاوت اين آيه روایت شده است: كسى كه قرض بگيرد و بداند كه نمىتواند بازپرداخت كند، مال باطل خورده است.از امام باقر عليه السلام در ذيل آيه فرمود: ربا، قمار، كمفروشى و ظلم از مصاديق باطل وحرام خواری است.
ازرسول خدا صلى الله عليه و آله درباره وضو و غسل با آب سرد، آنجا كه خطر جانى دارد روایت شده است: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً».
ازامام صادق عليه السلام روایت شده است: اگر مسلمانى به تنهايى وارد منطقهى كفّار شد و كشته شد، خودكشى كرده است.
كشتن رهبران معصوم از مصاديق خودكشى و به هلاكت انداختن جامعه است، ازامام صادق عليه السلام دربارهى «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» روایت شده است: يعنى اهلبيت پيامبر خود را نكشيد.
از این آیه نتیجه می گیریم که:
۱- مالكيّت فردى محترم است و تصرّف در اموال ديگران، جز از راه معاملاتصحيح و بر اساس رضايت، حرام است. لا تَأْكُلُوا ؛؛ إِلَّا . تِجارَةً عَنْ تَراضٍ
۲- جامعه، داراى روح واحد و سرنوشت مشترك است. اموال ديگران را همچون اموال خودتان محترم بدانيد. «أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ»
۳- هر نوع تصرّفى كه بر مبناى «حقّ» نباشد، ممنوع است. لا تَأْكُلُوا . بِالْباطِلِ
۴-- داد و ستدها بايد با رضايت طرفين باشد، نه با اجبار واكراه. «عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
۵-- جان انسان محترم است، لذا خودكشى ويا ديگركشى حرام است. «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»
۶-- احكام ومقرّرات اسلام پرتوى از رحمت خداست. «كانَ بِكُمْ رَحِيماً»
دتش هرچند زیاد و طولانی باشد هیچ تاثیری نخواهد داشت. چنین شخصی همانند ریاکاری است که آب پاک و شربتی شیرین و عسل مصفایی را با خون و دیگر آلودگیها مخلوط کند و در حجم بسیار به کسی پیشکش کند که قابل استفاده نخواهد بود.
ازرسول خدا (ص) درباره عدم قبولی نماز حرامخوار روایت شده است: مَنْ اکلَ لُقْمَهًْ حَرامٍ لَنْ تُقْبَلَ لَهُ صَلَوهًْ ارْبَعینَ لَیلَهًْ، وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعوَهًْ ارْبَعینَ صَباحاً وَ کلُّ لَحْمٍ ینْبِتُهُ الْحَرامُ فَالنَّارُ اوْلی بِهِ وَ انَّ اللُّقْمَهًْ الواحِدَهًَْ تُنْبِتُ اللَّحْمَ؛ نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست و تا چهل روز دعای او مستجاب نمیشود و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است. (بحارالانوار، ج ۶۳ ص ۴۱۳) البته این به آن معنی نیست که نماز و عبادات از او ساقط میشود و عباداتش صحیح نیست بلکه باید به وظیفهاش عمل کند، اما اعمالش مقبول نخواهد بود.، نه عمره او و نه صلهرحم او، حتّی مال حرام نکاح را هم تباه کرده و خانوادهها را متلاشی میکند. (بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۱)
۵. عدم اجابت دعا: از دیگر آثار حرامخواری این است که دعای چنین شخصی از سوی خداوند اجابت نمیشود. در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال میفرماید: فَمِنْک الدُّعَاءُ وَ عَلَی الْإِجَابَهًْ فَلَا تَحْتَجِبُ عَنِّی دَعْوَهًْ إِلَّا دَعْوَهًَْ آکلِ الْحَرَام؛ بنده من! تو دعا کن، من اجابت میکنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من میرسد، مگر دعای کسی که مال حرام میخورد. (بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۳۱۴؛ عده الداعی ص ۹۳۱)
۶. نسلهای ناپاک: آثار لقمه در نسلهای آدمی ظهور و بروز میکند و اینگونه نیست که پس از مدتی تمام شود. اگر از این لقمه نطفهای بسته شود این بچه جز گناه و بدکاری و پلید اندیشی کاری نخواهد کرد. ازامام صادق (ع) روایت شده است: کسب الحرام یبین فی الذریه؛ آثار کسب حرام در نسل آدمی آشکار میشود. (فروع کافی، ج ۱، ص ۳۶۳؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، موسسه آلالبیت (قم، اول، ۱۴۰۹ ق، ج ۱۷، ص ۸۲)
۷. عدم شفاعت: از دیگر آثار لقمه ناپاک و حرامخواری این است که آدمی به شفاعت پیامبر (ص) و دیگر شفیعان نخواهد رسید. ابیالعباس مکبر روایت میکند که: در محضر امامباقر (ع) شرفیاب بودم که مردی به نام ابو ایمن حضور آن حضرت رسید و گفت:ای اباجعفر! مردم مغرور شده و مدعی هستند که برای امت، شفاعت پیغمبر اکرم (ص) کافی است. حضرت سخت متغیر شد، به طوری که آثار غضب از چهره مبارکش هویدا گشت و فرمود: وای بر توای ابا ایمن! چگونه این مردم فکر میکنند که [اگر]مرتکب هر منکری شده و امیال خود را انجام دهند و هر لقمه حرامی را خورده و دست درازی به اموال و نوامیس دیگران بکنند، [باز میتوانند]چشم به شفاعت پیغمبر داشته باشند؟ (تفسیر جامع، سیدمحمد ابراهیم بروجردی، انتشارات صدر، تهران ۱۳۶۶ ش، ششم، ج ۵، ۴۱۳)
۸. عذاب الهی: در آیات و روایات از دیگر آثاری که برای حرامخواری بیان شده، عذابهای الهی در دنیا و آخرت است. (نگاه کنید: مکارم الاخلاق، ص ۴۶۸)
برخی از آثار لقمه حرام که در آیات و روایات بیان شده است عبارتند از:
۱. مهر شدن و سیاهی دل: در آیات قرآن بارها تکرار شده که گناهان موجب زنگاری قلب و سیاهی آن و در نهایت دفن و مهر خوردن آن میشود. (شمس، آیات ۷ تا ۱۰؛ مطففین، آیه ۱۴؛ بقره، آیه ۷) وقتی دل انسان بسته شود و راه ادراکی قفل گردد، انسان مطالب را وارونه میفهمد و بر عکس عمل میکند و لذا گرفتار فکر پلید و عمل زشت میشود و حتی به آسانی مرتکب قتل پیامبران و امامان معصوم میگردد. همچنین در روایات معصومان (ع) آمده که لقمههای حرام و درآمدهای ناپاک موجب سیاهی دل میشود. (بحارالانوار، ج ۵۴ ص ۸)
۲. لعنت فرشتگان، کسی که لقمه حرام میخورد مورد لعن فرشتگان قرار میگیرد. ازرسول خدا (ص) روایت شده است: اذا وقعت اللقمه من حرام جوف العبد لعنه کل ملک فیالسماوات و فیالارض؛ هرگاه لقمهای حرام در شکم بندهای از بندگان خدا قرار گیرد، تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت میکنند (الدعوات، ص ۵۲؛ و نیز نگاه کنید: مکارم الاخلاق، طبرسی، قم، چهارم، ۱۴۱۲ ق، ص ۱۵۰؛ بشارهًْ المصطفی، عمادالدین طبری، چاپ کتابخانه حیدریه، نجفاشرف، ۱۳۸۳ ق، ص ۲۸)
۳. عدم قبولی اعمال خیر: عدهای از مردم کارهای خیر میکنند، ولی به دلیل آنکه حرام در زندگی آنان راه یافته این کارهای خیر بیارزش خواهد بود و هیچ تاثیری در زندگی دنیوی و اخروی آنان نخواهد گذاشت. ازرسول خدا (ص) در این باره روایت شده است: کسی که کسبش حرام است خداوند هیچ کار خیری را از او نمیپذیرد، چه آن کار، صدقه باشد، چه آزاد کردن بنده، حج باشد یا عمره و خداوند متعال به عوض پاداش این کارها، گناه برای او ثبت میکند و آنچه پساز مرگش باقی میماند. توشه دوزخ او خواهد بود. (ثواب الاعمال، ص ۲۸۲؛ و نیز نگاه کنید: عوالی اللئالی، ابن فهد حلی، دار الکتاب الاسلامی، اول ۱۴۰۷ ق، ج ۱، ص ۳۶۵)
ازامام باقر (ع) روایت شده است مَنْ أَصَابَ مَالًا مِنْ أَرْبَعٍ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ فِی أَرْبَعٍ، مَنْ أَصَابَ مَالًا مِنْ غُلُولٍ أَوْ رِبًا أَوْ خِیانَهًْ أَوْ سَرِقَهًْ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ فِی زَکاهًْ وَ لَا صَدَقَةهًْ وَ لَا حَجٍّ وَ لَا عُمْرَهًٍْ؛ کسب در آمد از چهار منبع؛ موجب میشود که چهار عمل نیک از انسان پذیرفته نشود: کسب در آمد از راه فریبکاری، رباخواری، خیانت و سرقت سبب میشود که اعمال نیک انسان همچون زکات، صدقه واحسان، حج و عمرهاش پذیرفته نشود. (وسائلالشیعة، ج ۱۱، ص ۱۴۵) ازامام باقر (ع) در سخن دیگری روایت شده است: إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ لَمْ یقْبَلْ مِنْهُ حَجٌّ وَ لَا عُمْرَهًْ وَ لَا صِلَةُ رَحِمٍ حَتَّی إِنَّهُ یفْسُدُ فِیهِ الْفَرْجُ؛ چون کسی مال حرامی به دست آورد، نه حج او قبولمیکند. (بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۱)
ازپیامبر اکرم (ص) روایت شده است خدا را فرشتهای است که هر شب بر بیتالمقدس بانگ برمیدارد که: هر کس حرام بخورد، خدا نه نماز نافله او را میپذیرد نه نماز واجب را (عدهًْالداعى، ج ۱۵۳، ص ۱۵۲)
ازپیامبر (ص) در سخن دیگری عبادت را با لقمه ناپاک بیثمر دانسته و روایت شده است : الْعِبَادَهًْ مَعَ أَکلِ الْحَرَامِ کالْبِنَاءِ عَلَی الرَّمْلِ وَ قِیلَ عَلَی الْمَاءِ؛ عبادت با خوردن حرام، همچون بنا کردن ساختمان بر روی ریگ یا آب است که هر لحظه ممکن است نابود شود. (بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۲۵۸) همچنین ازآن بزرگوارروایت شده است: هر کس مالی حرام کسب کند، خدا نه صدقه او را میپذیرد و نه بنده آزاد کردن و نه حج گزاردن و نه عمره گزاردن او را، و به اندازه پاداش این اعمال برای او گناهانی سنگین مینویسد؛ و آنچه از وی پس از مرگش بر جای بماند، توشه راه جهنّم او خواهد بود و هر کس بر حرام دست یابد و از ترس خدا آن را رها کند، خداوند او را مورد دوستی و رحمت قرار میدهد و دستور میدهد تا او را به بهشت ببرند. (وسائلالشیعهًْ، ج ۱۱، ص ۱۴۵)
ازامام علی (ع) به کمیل روایت شده است : یا کمَیلُ لَیسَ الشَّأْنُ أَنْ تُصَلِّی وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ الشَّأْنُ أَنْ تَکونَ الصَّلَاهًْ بِقَلْبٍ نَقِی وَ عَمَلٍ عِنْدَ اللَّهِ مَرْضِی وَ خُشُوعٍ سَوِی وَ انْظُرْ فِیمَا تُصَلِّی وَ عَلَی مَا تُصَلِّی إِنْ لَمْ یکنْ مِنْ وَجْهِهِ وَ حِلِّهِ فَلَا قَبُول؛ای کمیل مهم آن نیست که فقط نماز بگزاری و روزه گیری و صدقه دهی، مهمّ آن است که نماز با دلی پاک و کرداری خدا پسندانه و خشوعی درست همراه باشد و بنگری که در چه مکان و لباسی نماز میگزاری و بر چه زمین و سجده گاهی پیشانی میگزاری که اگر از راه درست و حلالش نباشد پذیرفته نیست. (بحارالأنوار، ج ۷۴، ص ۴۱۷)
۴. عدم قبولی نماز: حرامخواری آثاری دارد که از جمله آنها عدم قبولی عباداتی، چون نماز و روزه است؛ خداوند به صراحت بیان میکند که فقط عبادات متقین مورد قبول است (مائده، آیه ۲۷) پس کسی که حرامخواری میکند و بیتقوایی دارد، عبا
💠عارف بالله علامه طباطبایی ره:
هرگاه میان مشکلات قرار گرفتید
سیل صلوات راه بیاندازید
زیرا آن سیل حتما مشکلات را به خود می شورد و می برد.
سبک زندگی قرآنی
قسمت۳۲
پاکی وطهارت درون وبرون برای عبادت الهی
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ وَ لا جُنُباً إِلَّا عابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى أَوْ عَلى سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَفُوًّا غَفُوراً (نساء:۴۳)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا آنكه بدانيد چه مىگوييد. و نيز در حال جنابت نزديك (مكان) نماز، (مسجد) نشويد، مگر به طور عبورى (و بىتوقّف) تا اينكه غسل كنيد. و اگر بيمار يا در سفر بوديد، يا یکی از شما از جاى گودى (كنايه از قضاى حاجت) آمد، يا تماسى (و آميزش جنسى) با زنان داشتيد و (در اين موارد) آب نيافتيد، پس بر زمين (و خاك) پاك و دلپسندى تيمّم كنيد، (دو كف دست بر خاك زنيد) آنگاه صورت و دستهايتان را مسح كنيد، همانا خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
چون تحريم شراب، در صدر اسلام به صورت تدريجى انجام گرفت. ابتدا شراب به عنوان نوشابه نامطلوب معرّفى شد؛ «وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً» سپس اين آيه نازل شد ونماز در حال مستى را نهى كرد، آنگاه زيان آن را بيش از منافعش دانست، «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» سپس از مصرف آن به عنوان عنصرى پليد و شيطانى نهى شد. إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ ،، رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ
در روايات آمده كه از نماز خواندن در حالت خواب آلودگى و كسالت و سنگينى پرهيز كنيد.
آيات ديگر نيز نماز خواندن از روى كسالت را از نشانههاى منافقان دانسته است.
«غائط» يعنى مكان گود. چون در قديم گودالهايى براى قضاى حاجت فراهم مىكردند، غائط كنايه از رفتن براى تخلّى است.
ازامام صادق عليه السلام روایت شده است: «صَعيد»، موضع بلندى است كه آب از آنجا جارى شود.
ازامام صادق عليه السلام روایت شده است: مقصود از «لامَسْتُمُ» جماع و آميزش جنسى است، ولى خداوند ستّار است و ستر را دوست دارد.
۱-- مقام نماز به حدى رفيع است كه شرابخوار نبايد به آن نزديك شود. «لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى»
۲-در نماز، تنها اذكار وحركات كافى نيست، توجّه وشعور لازم است. حَتَّى تَعْلَمُوا .
۳- عبادات ناآگاهانه، از ارزش بالا برخورددار نيست، گرچه تكليف را ساقط مىكند. «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ»
۴- در مسجد، نبايد با حالت جنابت وارد شد. وَ لا جُنُباً .
۵-- در غسل، شستن تمام بدن لازم است. چون در آيه نام عضو خاصّى برده نشده است. «تَغْتَسِلُوا»
۶- احتمال خطر وضرر، يا تكليف را از انسان برمىدارد و يا سبب تخفيف تكليف مىشود. وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضى . فَتَيَمَّمُوا
۷- در تعبيرات و گفتار، بايد ادب را رعايت كرد. «مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ» (تعبير برگشت از گودى براى قضاى حاجت و لمس زنان، كنايه از آميزش جنسى است.
۸- احكام خدا، ترخيص دارد ولى تعطيل ندارد. اگر آب نبود، بايد تيمم كرد. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا»
۹- شرط ارتباط با خدا از طريق نماز، طهارت و پاكى است، وضو يا تيمّم. «فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا»
۱۰- تخفيف احكام، نمودى از رحمت و مغفرت الهى است. فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَيَمَّمُوا .،، عَفُوًّا غَفُوراً
سبک زندگی قرآنی
قسمت ۳۳
اطاعت وتبعیت از خدا، رسول واولی الامر
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا «(نساء:۵۹)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خدا را اطاعت كنيد و از رسول و اولى الامر خود (جانشينان پيامبر) اطاعت كنيد. پس اگر درباره چيزى نزاع كرديد آن را به حكم خدا و پيامبر ارجاع دهيد، اگر به خدا و قيامت ايمان داريد. اين (رجوع به قرآن و سنّت براى حلّ اختلاف) بهتر و پايانش نيكوتراست.
اين آيه به وظيفهى مردم در برابر خدا و پيامبر اشاره مىكند. با وجود سه مرجع «خدا»، «پيامبر» و «اولى الامر» هرگز مردم در بنبست قرار نمىگيرند. آمدن اين سه مرجع براى اطاعت، با توحيد قرآنى منافات ندارد، چون اطاعت از پيامبر و اولى الامر نيز، شعاعى از اطاعت خدا و در طول آن است، نه در عرض آن و به فرمان خداوند اطاعت از اين دو لازم است.
در تفسير نمونه به نقل از ابن عباس آمده است كه وقتى پيامبر اسلام، هنگام عزيمت به تبوك، على عليه السلام را در مدينه به جاى خود منصوب كرد و فرمود: «انت منّى بمنزلة هارون من موسى» اين آيه نازل شد.
در آيه قبل سفارش شد كه امانات به اهلش سپرده شود، اين آيه گويا مىفرمايد: سپردن به اهلش، در سايه اطاعت از خدا و رسول و اولىالامر است.
تكرار فرمانِ «أَطِيعُوا» رمز تنوّع دستورهاست. پيامبر گاهى بيان احكام الهى مىكرد، گاهى دستور حكومتى مىداد ودو منصب «رسالت» و «حكومت» داشت. قرآن گاهى خطاب به پيامبر مىفرمايد: «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» آنچه را نازل كردهايم براى مردم بيان كن. و گاهى مىفرمايد: «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ» ميان مردم براساس قوانين الهى، حكومت و قضاوت كن.
قرآن درباره مفسدان، مسرفان، گمراهان، جاهلان، جبّاران و .دستور «لا تُطِعْ»* و «لا تَتَّبِعْ»* مىدهد. بنابراين موارد «أَطِيعُوا» بايد كسانى باشند كه از اطاعتشان نهى نشده باشد و اطاعتشان در تضادّ با اوامر خدا و رسول نباشد.در آيه، اطاعت از اولىالامر آمده، ولى به هنگام نزاع، مراجعه به آنان مطرح نشده، بلكه تنها مرجع حلّ نزاع، خدا و رسول معرفى شدهاند. و اين نشانه آن است كه اگر در شناخت اولىالامر و مصداق آن نيز نزاع شد، به خدا و رسول مراجعه كنيد كه در روايات نبوى، اولىالامر اهلبيت پيامبر معرّفى شدهاند. حسينبن ابىالعلاء گويد: من عقيدهام را دربارهى اوصياى پيامبر واينكه اطاعت آنها واجب است، بر امام صادق عليه السلام عرضه كردم، حضرت فرمود: آرى چنين است، اينان همان كسانى هستند كه خداوند دربارهى آنان فرموده: أَطِيعُوا اللَّهَ ... و همان كسانىاند كه دربارهى آنها فرموده: إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ ... وَ هُمْ راكِعُونَ
ازحضرت على عليه السلام در خطبه ۱۲۵ نهجالبلاغه و عهدنامه مالكاشتر روایت شده است: مراد از مراجعه به خدا و رسول، مراجعه به آيات محكمات وسنّتى كه همه بر آن اتّفاق داشته باشند.ازحضرت على عليه السلام روایت شده است: هر حاكمى كه به غير از نظر اهلبيت معصوم پيامبر عليهم السلام قضاوت كند، طاغوت است.
پذیرش ولایت خدا ورسول الله(ص) و امامان موجب تحولی بزرگ در صحنه زندکی وسبک زندگی خواهد شد ازجمله:
۱- مردم با اطاعت وتبعیت از رهبران الهى در قول و عمل به نظام اسلامی دست می یابند. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»
۲-- پیوند دین وسیاست در پرتو اطاعت از خدا ورسول وامامان صورت می گیرد. اسلام مكتبى است كه عقايد و سياستش بهم آميخته است. اطاعت از رسول و اولی الامربهم آميخته است. «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ»
۳- مردم باسلسله مراتب ولایت الهی در اطاعت آشنا ودر حفظ آن کوشا می شوند. «اللَّهَ، الرَّسُولَ، أُولِي الْأَمْرِ»
۴- مردم با اولىالامر که همچون پيامبر معصوم هستند انس می گیرد و مانند پيامبر اطاعت از آنان را، برخود لازم و بىچون وچرا می پذیرند. «أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِيی الْأَمْرِ»
۵- مردم اطاعت از حاكمى را واجب دانسته كه مؤمن و از خود مردم با ايمان ترباشد. أَطِيعُوا ... مِنْكُمْ
۶- مردم ، با ولایت یاد می گیرند که تنها مرجع برای مراجعه ، درهمه امور وهنگام تنازع و بالا گرفتن درگيرىها (خدا ورسول واولی الامر) هستندو اطاعت وفرمانبری انها واجب. «فَإِنْ تَنازَعْتُمْ»
۷-- مردم با ولایت خدا ومعصوم ايجاد وحدت و حلّ تنازعات را یاد می گیرد فَإِنْ تَنازَعْتُمْ ...
۸- مردم با ولایت خدا ومعصوم مزه دين كامل که براى همهى امور و اختلافها، راه حل دارد را می چشند. «فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى ال
۸- مردم با ولایت خدا ومعصوم مزه دين كامل که براى همهى امور و اختلافها، راه حل دارد را می چشند. «فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»
۹- مردم با ولایت خدا ومعصوم در
برابرپذيرش فرمان حكومتهاى غير الهى و طاغوت، مقاوم وثابت قدم می شوند وان را حرام می دانند. «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»
۱۰- اگر همهى فرقهها، قرآن و عترت را مَرجع بدانند، اختلافها حل شده، وحدت و يكپارچگى حاكم مىشود. «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ»
۱۱-مخالفان با احكام خدا و رسول و رهبران الهى، بايد در ايمان خود شك كنند. إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ .
۱۲-- برنامه عملى اسلام بر اساس برنامه اعتقادى آن است. أَطِيعُوا ... إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ. به عبارت ديگر ايمان به خدا و قيامت، پشتوانهى اجرايى احكام اسلام و مايهى پرهيز از نافرمانى خدا و رسول است.
۱۳- دورانديشى و رعايت مصالح درازمدّت، ميزان ارزش است.