🌿 دعای امام سجاد(علیه السلام)
🔸امام سجاد (علیه السلام ) :
اللَّهمَّ أَوْسعْ عَلَیَّ مِنْ حَلَالِ رِزْقِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ سَیْبِ فَضْلِکَ نِعْمَةً مِنْکَ سَابِغَةً وَ عطاءً غیرَ مَمْنُونٍ؛ خدایا روزى مرا از رزق حلال خود وسیع گردان و از باران فضیلت بر من فرو ریز و نعمتى پیوسته و عطایى بى منت بمن بده.
📚اصول کافى/ج4/ص27
🔹 حدیث روز
@Quranahlebayt
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥تشکر ویژه از شبکه ی سه بابت این تبلیغ مهم
⛔️ حکم #کاشت_ناخن برای آدمی که ناخن میذاره و آرایشگری که این کار رو انجام میده....
💥حتما ببینید و نشر بدید👌
@Quranahlebayt
⭕️نام دیگر #قیامت
🔸(آیه 1)-سوره غاشیه
🔻 خستگان بینصیب! در آغاز این سوره به نام تازهای در باره قیامت برخورد میکنیم که آن «غاشیه» است، میفرماید: ❓«آیا داستان غاشیه . روز قیامت که حوادث وحشتناکش همه را میپوشاند. به تو رسیده است»؟! (هل اتاک حدیث الغاشیة).
⭕️«غاشیه» از ماده «غشاوة» به معنی پوشاندن است، انتخاب این نام برای قیامت به خاطر آن است که حوادث وحشتناک آن ناگهان همه را زیر پوشش
خود قرار میدهد
📚تفسیر نمونه
༻🍃🌸🍃༺
@Quranahlebayt
🔺️اثرات زیاد گناه کردن🔺️
✔ دیدید بعضیها میخواهند دو رکعت نماز صبح بخوانند انگار یک کوه پشت آنها افتاده، گناه زیاد سنگینی میآورد هرچه آنها را صدا میکنید انگار بختک روی آنها افتاده؛ اینها اثرات گناهان بسیار است.
آیتالله #مجتهدی_تهرانی ره
@Quranahlebayt
🔘 تشرف در راه مانده ای از زائران امام رضا (ع)
(تشرّف شیخ حسین خادم مسجد سهله)
🔰 شیخ آقا بزرگ تهرانی از شیخ حسین، خادم مسجد سهله، نقل میکند:
🕌 در سفر اوّلی که با جناب شیخ اعظم، شیخ محمّد طه اعلی اللّه مقامه به مشهد مقدّس مشرّف شدیم؛ نزدیک مشهد یعنی میامی رسیدیم من بر حیوان سواری خود طیّ مسافت میکردم. چیزی از راه را طیّ نکرده بودیم که آن حیوان از حرکت باز ماند و کمکم عقب افتادم بطوریکه اثری از قافله دیده نمیشد. پیاده شدم و قدری پیاده با حیوان راه رفتم؛ ولی حیوان بهخاطر ورمی که در دستش پیدا شده بود، نمیتوانست راه برود و من هم از حرکت عاجز شدم.
در اینجا بارم را فرود آورده و فرشم را بر زمین پهن نمودم و در وسط صحرا مثل اینکه در خانهام باشم، نشستم و مدّت مدیدی در فکر بودم و به حضرت رضا علیه السّلام خطاب مینمودم و عرایضی را عرض میکردم و میگفتم:
🔹 مولاجان من زائر شمایم و از کاروان عقب افتادهام و دست حیوانم شل شده است.
▫️ و امثال این مطالب را ذکر میکردم. ناگاه دیدم شخص عجمی که بر حیوان قویّ سفیدی سوار است، از راه میآید. گفتم:
🔹 لابد این شخص از زوّار است.
▫️ وقتی رسید، سلام کرد. جواب سلامش را دادم. خیال کردم که او هم به واسطه امری از کاروان عقب افتاده است. بعد از جواب سلام، ایشان به فارسی مشغول صحبت شد و من هم فارسی بلد بودم.
مرا به اسم نام برد و گفت:
🔸 ای شیخ حسین، طوری نشستهای مثل اینکه در خانه خودت نشسته باشی آیا نمیدانی اینجا چه جایی است؟
▫️ گفتم:
🔹 بلی؛ امّا قضیه من چنین و چنان است.
▫️ گفت:
🔸 برخیز بارت را روی حیوانت میگذاریم و میرویم شاید خداوند ما را به قافله برساند.
▫️ گفتم:
🔹 آیا نمیبینی که دستش چه شده و نمیتواند راه برود؟
▫️ اصرار کرد. گفتم:
🔹 لا حول و لا قوّه الّا باللّه
▫️ و برخاستم. بار بر روی حیوان قرار گرفت من هم به اجبار او، حیوان را میراندم و ایشان نیز کمکم راه میرفت.
در بین راه گفت:
🔸 ای شیخ حسین، بار من سبکتر از بار تو است؛ بارت را روی حیوان خودم میگذارم و بار خودم را روی حیوان تو.
▫️ گفتم:
🔹 میل خودتان.
▫️ بار مرا گرفت و روی حیوان خودش گذاشت و بار خودش را روی حیوان من و به همین کیفیّت میرفتیم.
گفت:
🔸 ای شیخ حسین، نمیخواهی حیوان خودت را با حیوان من مبادله کنی تا سربهسر شود؟
▫️ گفتم:
🔹 ای برادر، تو عجمی و من عرب؛ گمان میکنی من نمیفهمم که مرا مسخره میکنی! حیوان شما ده برابر حیوان من میارزد؛ با اینکه من در این صحرا در معرض هلاکتم و چارهای ندارم جز اینکه مال و بارم را بگذارم و بروم تا خود را از هلاکت خلاص کنم.
معلوم است که این حرف تو جز برای مسخره کردن من نیست.
▫️ گفت:
🔸 از استهزاء کردن، به خدا پناه میبرم. تو چه کار داری، من میخواهم حیوانم را با حیوان تو معاوضه کنم.
▫️ هرچه میگفتم:
🔹 ای برادر مرا مسخره نکن،
▫️اصرار میکرد، تا اصرارش بحدّی رسید که قبول کردم. گفت:
🔸 پس سوار شو.
▫️ من بر حیوان او سوار شدم دیدم انگار مثل مرغی میپرد.
آن مرد گفت:
🔸 تو به قافله ملحق شو من هم ان شاء اللّه تعالی ملحق میشوم.
▫️ زمان کمی گذشت که دیدم به قافله رسیدهام. آن هم در نزدیکی منزل و مثل آنکه از آن مرد غافل شدم. همینکه به منزل رسیدم، پیاده شده و مشغول رسیدگی به حیوان گردیدم و وقتی کارم تمام شد برای خوردن قهوه خدمت شیخ محمّد طه رسیدم. وقتی داخل شدم، سلام کردم.
فرمود:
🔸 شیخ حسین، چرا امروز در راه با ما نبودی؟
▫️ چون بنای من بر این بود که هر روز حیوانم را جلوی محمل شیخ یک ساعت یا بیشتر راه میبردم و ایشان برای من حکایاتی را نقل میفرمودند.
عرض کردم:
🔹 شیخنا قضیّه من این بود
▫️ و جریان را نقل کردم. فرمود:
🔸 آن مرد کجا است؟
▫️ عرض کردم:
🔹 خودش را به ما میرساند؛ ولی هنوز نرسیده است.
▫️ فرمودند:
🔸 بلکه او قبل از تو رسیده است؛ آیا گمان میکنی که اینطور کارها را در چنین مکانی کسی غیر از ائمّه معصومین علیهم السّلام انجام میدهد؟
▫️ بعد شیخ بهخاطر این جریان قصیدهای در مدح حضرت رضا علیه السّلام انشاء نموده و قضیه را در آن درج نمود.
♦️ جناب شیخ آقا بزرگ تهرانی فرمودند:
▪️ شیخ حسین بعضی از ابیات آن قصیده را برای من خواند؛ ولی من فراموش نمودهام. و گفت:
▫️ آن شخص را هم دیگر ابدا ندیدم و با آن حیوان تا تهران برگشتم. در آنجا مریض شدم و آن را به قیمت گزافی فروختم و در معالجه مرض و مراجعتم، مصرف کردم.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ۲۰۳
@Quranahlebayt
♨️ شهیدی که سر بی تنش سخن گفت!
حجت الاسلام صادقی سرایانی از راویان دفاع مقدس نقل می کند:
در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد.
در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید
سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد یاحسین یاحسین سر می داد
همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند.
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود:
🌹ألسلام علی الرأس المرفوع
🌸خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم
خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود
خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام ذکر "یا حسین" بگوید.
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
شادی ارواح طیبه شهدا ءصلوات
اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِل فَرَجَهُم
@Quranahlebayt
✍️علامه امینی صاحب الغدیر
هر سال بعدازماه محرم وصفر که میشد مرحوم علامه امینی خطاب به عزاداران سید الشهدا(علیه السلام) میفرمودند:
کبوتر بازها وقتی یه کبوتر از بازار میخرند، چند روزی بال و پرش رو میبندند، روی پشت بام خونه بهش آب و دونه میدن، بعد چند روز بال و پرش رو باز می کنند، و پروازش میدن،
اگه اون کبوتر رفت و مجددأ برگشت روی همون پشت بام نشست، میگن هنر داره و رگه داره، اما اگه برنگشت و رفت روی پشت بام کس دیگهای نشست، میگن بی هنر و بی رگ بود !
آهای مردم محرم و صفر گذشت و توی این دو ماه امام حسین(علیه السلام) ماها رو خرید ، بال وپرمون رو بست پیش خودش نگه داشت
در این دو ماه میهمان امام حسین(علیه السلام) بودیم
و هر جا دعوتمون کردند به احترام امام حسین(علیه السلام) بود و در واقع از آب و نان امام حسین(علیه السلام) خوردیم، حالا بعد دو ماه بال و پرمون رو باز کرده که پرواز کنیم، نکنه که بیهنر و بیرگ باشیم، بریم روی بام کسی دیگه بشینیم، نکنه نان و نمک بخوریم و نمکدون بشکنیم، بیایید به امام حسین(علیه السلام) یه قول بدیم،
قول بدیم که تا ماه محرم سال دیگه فقط کبوتر امام حسین(علیه السلام) باشیم
وفقط واسه او پرواز کنیم،
وفقط روی پشت بام او بشینیم..
@Quranahlebayt
❤ سـاعت عاشقی ❤
ساعت هشت به وقت امام هشتم
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا امام با تقوا و پاک و حجت تو بر هر که روی زمین است و هر که زیر خاک، رحمت بسیار و تمام با برکت و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی.
التماس دعا🙏
@Quranahlebayt