خشكی چشم پشیمان مرا دریابید
به غبـاری سـر مژگان مـرا دریابید
من اویسم ز قَرَن، آمدم، آقایم نیست
چشمهـای تر ِ حیـران مـرا دریابید
كاش میدیدم و با گریهكنان میگفتم
حـال آقای پریشـانِ مــرا دریابید
میزنم سینه به پایِ غمتان تا یک روز
سینهی خستهی سوزان مـرا دریابید
كاش در روضه فقط جان بسپارم پیشت
كاش در كـرب و بلا جان مرا دریابید
گریهی مادرِ تو میرسد از روضهی ما
دستهـا، چاک گـریبان مـرا دریابید
مـادرت باز به سر میزند و میگوید
پسـر تشنه و عـریان مـرا دریابید
عمّهی كوچک ِ تو داشت به زینب میگفت
زخمهـای لب مهمـان مـرا دریابید
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسـیـن_جــان
قصـد دارد دل مـن، مثـل کبـوتر باشد
از غـم کـرب و بلا والـه و پـرپـر باشد
دوست دارد دل من هم برود جایی که
شب جمعه، همه جا، نالـه ی مادر باشد
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... #آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
#بیاد_شهید_مدافع_حرم_اسماعیل_کریمی_اصل
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم