درخواست ملتمسانه ی ارواح از عالم بزرگ نجف
آیت الله سید محمد حسین #طهرانی:
مرحوم جمال الحق و آيت الله العظمی آقا سيد جمال الدين #گلپایگانی رحمه الله علیه که یکی از اساتید ما در علم اخلاق بود ، می فرمود:
روزی برای زیارت اهل قبور در نجف اشرف به وادی السلام رفتم ، هوا بسیار گرم بود پس از ادای فریضه ظهر بود از شدت گرما در میان وادی در زیر یک چهار طاقی نشستم ؛ آنجا سایه بود
مرحوم آقا سید جمال الدین بسیار به وادی السلام می رفت و می نشست و معطل می شد، و ما چنین می پنداشتیم که او با ارواح طیبه سر و کاری دارد و رد و بدل هائی بین آنان بوقوع می پیوند
فرمود: همینکه نشستم و شَطَب (چبق کوچک) را روشن کردم که قدری استراحت کنم دیدم دسته ای از ارواح آمدند بسوی من به بدترین وضعی، لباسهای پاره و کثیف و آلوده ؛ و التماس داشتند که آقا بیا و به فریاد ما برس و ما را شفاعت کن!
این ارواح متعلق به قبوری بودند که من در میان آن قبور نشسته بودم و همه از شیوخ و بزرگان عرب بودند و در دنیا دارای نخوت و تكبر و جاه و اعتبار
در التماس خود مصرانه إلحاح می نمودند و التجا داشتند من هم اوقاتم تلخ شد همه را رد کردم و گفتم : ای بی انصاف ها شما در دنیا زندگی کردید و مال مردم را خوردید و جنایت کردید ، حق ضعيف و يتيم و هر بی پناهی را ربودید و ما هرچه فریاد کشیدیم گوش ندادید حالا آمده اید می گوئید شفاعت کن؟ ، بروید گم شوید همه را رد کردم و پراکنده شدند.
🕍 نجف ، وادی السلام
@Quranahlebayt
❇️ تواضع آیت الله صافی(ره)
🔹روزی از روزها، چند نفر از جوانان دانشجوی متدیّن از کرج آمده و به اتاق حقیر - که توفیق داشتم سالها بهعنوان مسئول استفتائات و اجازات دفتر آیت الله العظمی صافی #گلپایگانی، در خدمت معظم له باشم وارد شدند.
🔹️ اوراقی حدود ۱۵۰ برگ به همراه داشتند و میگفتند که اینها حدود ۱۹۰ شبهه از طرف وهابیت است که در کرج منتشر شده و هیچ کسی جواب نداده است که بعداً متوجه شدم این سؤالات، متن کتابی بنام «أسئلة قادت شباب الشیعة الی الحق» است که توسط وهابیها نوشته شده بود.
🔹️ حقیر گفتم چون استفتائات از داخل و خارج کشور بسیار زیاد است و معظمله خودشان مقید هستند که آنها را ملاحظه کنند، بعید است فرصت رؤیت و پاسخ به این سؤالات را داشته باشند.
🔹️ با اصرار زیاد آنها، قبول کردم که آن اوراق را عصر که حسبالمعمول خدمت آقا شرفیاب میشدم تقدیم کنم.
🔹عصر که مشرّف شدم و به آقا این قضیه را عرض کردم. فرمودند: حالا بگذارید تا نگاهی کنم.
آن شب گذشت. فردا صبح که برای درس تشریف آوردند، سررسیدی در دستشان بود و قضیه این سؤالات را سر درس مطرح نمودند.
🔹️ آقا فرمودند چون دیدم این شبهات بیپاسخ مانده است، از دیشب بعد از نماز عشا شروع به پاسخ دادن به اینها کردم و وقت و ساعت را با شنیدن صدای اذان صبح متوجه شدم!
🔹️ بعد از درس، سررسید را به حقیر دادند تا کارهای آن انجام شود. دیدم در آن شب، به سی و سه سؤال از آن اوراق، جوابهای مستدلّ و تحقیقی داده بودند. حتی بعضی جاها در متن، دستشان خط خورده بود و حاشیه زده بودند که اینجا داشت خوابم میبرد.
⬅️ چند روز دیگر هم بقیّه سؤالات را سریع و دقیق پاسخ دادند و پس از انجام کارهای شکلی، کتاب با عنوان «صراط مستقیم» چاپ شد.
✅ببینید یک عالم و فقیه غیور حتی در کهولت سن و عمر بیش از ۹۰ سالگی، چگونه با غیرت دینی و نشاط علمی، این چنین شب تا صبح را بیدار میماند و برای خدا انجام وظیفه مینماید. این، برای همه ما، روحانی و غیر روحانی، درس است.
📚 محضرِ آفتاب، نکوداشت مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی(ره) /محسن اکبری شاهرودی
@Quranahlebayt