eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
1.4هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
21 فایل
رستگاری در پرتو معرفت به قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) و پیروی از ولایت فقیه ارتباط با ادمین: 👇 @alamdar3313 "تبادل و تبلیغ انجام نمی شود"
مشاهده در ایتا
دانلود
رسم کریم هاست غم یار میخورند درعمرخویش غصه ی بسیار میخوردند راز نگفته در دلشان موج میزند ازدوست زهر و طعنه ز اغیار میخورند زیر عبا زره به تن خویش میکنند وقت نماز خون دل زار میخورند حتی سپاهیان و غلامان یک کریم نان را به نرخ درهم و دینار میخورند پایین منبرند و علی لعن میشود خشم مدام خویش علی وار میخورند هرشب فقط به سجده و هرروز روزه اند یک کاسه آب لحظه ی افطار میخورند از همسرانشان طلب آب میکنند اما به جاش زهرشرربار میخورند این زهر را نه از ستم همسرانشان این زهر را ز کوچه و دیوار میخورند موی حسن ز غصه ی زهرا سپید شد رسم کریم هاست غم یار میخورند : هر هفته هر دوشنبه می‌شود با ذکـر دلمان رفته تا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
بنویسید مرا عـاشق و بیمار حسن و بخوانید مرا نوکـــر دربار حسن هر گدا عاقبتش شاه جهان می گردد گر شود از سر اخلاص گرفتار حسن جز در خانه ی دوست حاجت خود را نبرم لطف و احسان و کرم هست فقط کار حسن کاش می سوخت تنم بلکه شبی تا به سحر می شدم شمعی به روی تربت تار حسن گر چه آقام ندارد سر خاکش حـرمـی مهدی فاطمه هر شب میشه زوار حسن شیعه تا روز جزا هست عزادار حسین و حسین بوده خودش عمری عزادار حسن پیش چشمان پسر شد رخ مادر نیلی بود سیلی همه عمر باعث آزار حسن تا ابد ز کوچه ی مدینه بر می خیزد ناله و آه جگر سوز و شرر بار حسن : وقتی خـدای عـزوجل از نــمِ بهشت خاڪِ وجودِ شیعه ی آلِ عَـلـی سِرشت یِک گوشه از دلِ هَمه را ڪرب و بلا گذاشت یِک گوشه از دلِ همه نوشت سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
در سفرهایم تو را مقصد تصور می‌کنم در خیالم آنچه را باید تصور می‌کنم آرزوهای حرم را شعر می‌گویم؛ سپس هرچه را روی لبم آمد؛ تصور می‌کنم در خیالات خودم مثل کبوترهای تو سنگِ روی قبر را گنبد تصور می‌کنم پرچمی را سبز و رقصان روی دوشِ گنبدت هر زمان که باد می‌آید؛ تصور می‌کنم شب به شب دریای اشکِ زائرانت دیدنی‌ست زیر نور ماه، جذر و مد تصور می‌کنم دور تا دور مزارت را به جای سنگ و خاک یک حرم زیباتر از مشهد تصور می‌کنم روبروی چشمِ خیسِ خود ضریحی نقره‌کوب کوریِ چشمِ حسود و بد تصور می‌کنم شمعم و با اشکهای روضه‌ات جان میدهم هق‌هقم را در حرم اَشهد تصور می‌کنم : دوشنبه ها حسنی‌ام به لُطف حضرت عِشق حُسین خواست که دورو بَرِ حسن باشم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
بنویسید مرا عـاشق و بیمار حسن و بخوانید مرا نوکـــر دربار حسن هر گدا عاقبتش شاه جهان می گردد گر شود از سر اخلاص گرفتار حسن جز در خانه ی دوست حاجت خود را نبرم لطف و احسان و کرم هست فقط کار حسن کاش می سوخت تنم بلکه شبی تا به سحر می شدم شمعی به روی تربت تار حسن گر چه آقام ندارد سر خاکش حـرمـی مهدی فاطمه هر شب میشه زوار حسن شیعه تا روز جزا هست عزادار حسین و حسین بوده خودش عمری عزادار حسن پیش چشمان پسر شد رخ مادر نیلی بود سیلی همه عمر باعث آزار حسن تا ابد ز کوچه ی مدینه بر می خیزد ناله و آه جگر سوز و شرر بار حسن : 💔 روضه خوان گفت مدينه حسن و يک كوچه تا يكی گفت نزن كل حـرم ريخت بهم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
امشب دلم گرفته برای دلت حسن قربان بیقراری و چشم ترت حسن یک گوشه ای نشستی و هی آه میکشی تصویر کوچه آمده در خاطرت حسن هربار وقت ضربه ی سیلی که میرسد خود را گذاشتی عوض مادرت حسن اوپیش چشم تو به زمین خوردوناله زد این داغ تا ابد نشود باورت حسن تو بهر گوش پاره ی او ناله ها زدی اوگفت زیرلب که فدای سرت حسن امشب کمی ملاحظه کن آه کم بکش درپیش چشم خواهر غم پرورت حسن : 💔 نام حَسن که میشنوم روضه ها همان روزدوشنبه،کوچه ی باریک ومادر است سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
تیر بلا رسید و دلم  را نشان گرفت آتش به سینه ام زد و تاب وتوان گرفت عمری ز خاطرات ِگذشته گریستم شکرخدا که زهر ازاین خسته جان گرفت مویم  حکایت  غم  دیرینه  می کند بغض گلو و اشک، مسیر بیان گرفت راوی روضه های غروب مدینه ام در آن زمانِ تلخ دل آسمان گرفت ازقصه ای که برکسی آن را نگفته ام باغ امید من همه رنگ خزان گرفت دستی که بین کوچه به مادرکشیده زد باضربه اش ازاین دل زارم امان گرفت دیدم که مادرم پی من دست میکشد سیلی ز مادرم همه تاب وتوان گرفت : شد عاقبتش خیر هر آنکس که در عالم گردید غلامی ز سرای تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من! برخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من رفتی ز دیده ی من و، از دل نمیروی حس می‌کنم همیشه تویی در کنار من شیرینی حیات من! ای بَضعَةُ الرّسول تلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، من گِریَم از این‌که طول کشد روزگار من مردم ز گریه، غصّه ی خود حل کنند، لیک افتد ز گریه، غصّه ی دیگر به کار من خواهم ز کودکان تو پنهان گریستن اما غمت ربوده ز کف اختیار من این روزها ز خانه کم آیم برون، مگر کمتر به قتلگاه تو افتد گذار من : همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو جـای تمـام شهـر خـودم گـریه می کنم از بس که خالی است در این خانه جای تو سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم که بند ریسمان بر گردن شیر خدا دیدم خدا داند که آن سیلی شروع دردهایم شد به یک لحظه در آن کوچه دوصد کرب و بلا دیدم از آن خنجر که بر پایم نشست هرگز نمی نالم که من مسمار را در سینه ی خیرالنساء دیدم شرار طعنه و زخم زبان از زهر بدتر بود چه گویم من چه از دوستان بی وفا دیدم در این غربت شبیه جد خود خیر البشر هستم که از ملعونه ای همسرنما جور و جفا دیدم : بی حرم شد که بدانند همه مادری است  ورنه در زاویه ی عرش مقام حسن است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
دل را سپرده ایم به دست کریم ها امروز نه، ز روز ازل از قدیم ها ما خاک پای خادمتان هم نمی شویم دلداده ی تو نوح و مسیح و کلیم ها بر سینه ی کسی نزند دست رد حسن دلبسته ی عطای تو حتی رجیم ها هرکس که زیر سایه ی حُسنِ حَسن رسید پر می زند ز قلب و دلش کل بیم ها خیره شدن به تابش خورشید کی شود درک شما کجا و عقـول فهیم ها؟ وقتی حسن امام شود در تمام شهر راحت شود خیال تمام یتیم ها در اوج غربتش به برادر خطاب کرد لا یوم مثل قصه ی ذبح عظیم ها از تربت تو بوی غم و غصه میوزد بویی ز دود کوچه گرفته نسیم ها : کل شعرم را در این مصرع تلاوت میکنم کربلا هر کس نرفته از حسن خواهش کند سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
باید که غزل هم ثمری داشته باشد بر حال خرابم اثری داشته باشد با شعر فقط عرض ادب می کند این دل بد نیست گدا هم هنری داشته باشد ای کاش که آقای کریمان دو عالم بر نوکر خود هم نظری داشته باشد هرآنکه مشرف به بقیع می شود امشب از غربت او چشم تری داشته باشد حتی نگذارند که بر قبر غریبش صحن و حرم مختصری داشته باشد : تا خـدا هست و خدایی میکند قاسمش مشکل گشايی میکند هرچه دارم میدهم ای آفتاب روی قبر مجتبی کمتر بتاب سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
از بس حسن بخشنده و مهمان‌نواز است از عالم و آدم گدایش بی نیاز است از سفره‌اش هر قدر می‌خواهی طلب کن دستِ حسن در بذل و بخشش بازِ باز است زانو بغل کردن دگر معنا ندارد وقتی که آقای کریمت چاره ساز است هر جای عالم چشم می‌چرخانم انگار پرچم سیاهِ «یا حسن» در اهتزاز است استادِ عباس است، باید هم بگویند شير جمل در هر نبردی یکه تاز است در جنگ‌ها، الحق جلودارش نبودند جنگاوری‌اش فخرِ تاریخِ حجاز است سجاده را از زیر پایش می‌کشیدند غافل از آنکه مجتبی اصل نماز است اینکه چه‌ها شد در دل کوچه، بماند از چادرِخاکی نوشتن جانگداز است : تو کریم اهل بیتی، من تهیدست و فقیر ای عصای دست مادر دست مارا هم بگیر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt
خون می چکد حسن زِ لب تو، سخن مگو  گفتی به زینبت تو هر آنچه، به من مگو من مثل تو که صبر ندارم، عزیزِ من  از خاطرات کوچه و سیلی زدن مگو اصلاً بیا به فکر خودت باش و این کفن  اصلاً بیا و روضه از این بی کفن مگو دیدم تن کبود تو، آتش گرفته ام  حالا تو از منی که شوم پاره تن مگو مادر به دست خواهرمان داد امانتش  از غارت و نماندنِ آن پیرهن مگو یک پیرمرد کور به پای تو نیزه زد  امّا تو از گلوی من و نیزه زن مگو از غارت تنم سخنی را وسط مکش  از دسته دسته روی سرم ریختن مگو وقتی به جای گل به تنت تیر ریختند  از زیر نعل ماندنم عریان بدن مگو طشتِ مدینه ی تو کجا، طشتِ من کجا از خیزران نشستن بر این دهن مگو یومُ الحُسین گفتی و زینب ز تاب رفت  دیگر تو از عزای حسین، ای حسن مگو : کـار من نیست که از عشق شما دم بزنم یــا شبیــه شهــدا شعلـه زنــم بــر بدنـم منـــم و لقـلقـه ای ســاده درون دهـنــم: "من حسینی شده ی دست امامِ حسنم" سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، . @Quranahlebayt