eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
758 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط باما. نـوكــــري كردنِ اين قـوم مرا بالا بُرد با گـداييِّ حسيـن مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خـدا شكر، عجب پشت و پناهي دارم. @Behruz313
مشاهده در ایتا
دانلود
در دیدهام غایب شدی در جان من، نه خالی شد از یادت جهان، کنعانِ من، نه مومن شدم بر کعبهی رویت ندیده عمری به سرآمد ولی ایمان من، نه دیشب که خوابیدم به یادم گریه کردی چشمان تو گریان شد و چشمان من، نه احسان و لطفت هر دقیقه شاملم شد یک لحظه دیدی خوبی و احسان من؟ نه جز در غم زهرا شده قدری گذارم رویت کند اشکِ مرا، مژگان من؟ نه ای دل بسوز از غربت حیدر که میگفت رو برمگردان فاطمه جان، جانِ من، نه باور ندارم یار هجده ساله زود است پر میکشی از کلبهی احزان من، نه باید به چاه کوفه گویم درد خود را دامان تو گلگون شده دامان من نه : شـبِ جمعه سـت و نسیمی ز ڪرم می آید نوڪر و ” ڪرب و بلا ” خوب به هم می آید و هماڹ ”مــادرِ” خسته ڪه زمینگیر شده نفَسـش رفته ولی بـاز می آید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
شاخه ی یاسی که هجده ساله پرپر می شود حرفهایش با اشاره یا که با سر می شود هرکسی شد وارد حجره، زهــرا را ندید مادری که مشت خورده زود لاغر میشود موقع پهلو به پهلو کردنش را که نگو استخوان دردی که دارد صد برابر می شود دست پختش شور یا که بی نمک، خیر است خیر بَعدِ چندی لااقل خـانه معطـر می شود درد زن وقتی که از یک سیلی نامحرم است بیشتر شرمنده از این درد شوهر می شود چه بلایی بر سر این خــانه آوردن که هر که می آید به کوچه خیره بر در می شود یک تنه با چهل نفر درگیر شد در کوچه ها با کبودی غلاف اوضاع بدتر می شود : بشڪند پای ڪسی ڪه لگدش سنگین بود تا ڪه زد سلسله ی آل عبا ریخت بهم ثلث سادات میان در و دیوار افتاد نسل سادات به یک ضربه ی پا ریخت بهم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بغض قلم شکست و اثر گریه دار شد از ابتـدا همیشه سفـر گـریه دار شد هجده بهار، بین زمستانِ جهـل خلق کوثر فقط نه، شمسُ و قمر گریه دار شد با این حدیث جعلیِ "لا یورثُ النّبـی" از کف فدک برفت و پدر گریه دار شد از ماجرای کوچه چه گویم؟همین بس است مـادر شکست و عُـمـرِ پسر گریه دار شد پروانه بینِ شعـلـه و گـلهـا نظـاره گـر وقتی پرش گرفت به در گریه دار شد میخواست پای همسر خود پا شود ولـی دستش که رفت سمتِ کمر، گریه دار شد با زینبش ز کـرب و بلا گفت و قحط آب وقتی رسید روضه به سر گـریه دار شد "تابوته وردیلـر حـرکت زینب آغـلادی" این بیت چقـدر گـریه دار شد : از مـا جدا شد عاقبت زهــرای خسته چشمان خود را از عــلـی امروز بسته آب از پس جسم کـبودش بر می آید؟ اسماء مراقب باش پهـلـویش شکسته صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... شهادت جانسوز مادر سادات، خانم فاطمه ی زهرا سلام الله عليه را به پیشگاه همه عاشقان حریم ولایت تسلیت عرض می نمایم😭
پس از مصیبت در، در بدر شدم، مـادر همین که از خبرت با خبـر شدم مـادر نوشته اند، چهل تن به یک نفر من هم اسیر صـورت آن یکـــ نفر شدم مـادر میان شعله ی آتش چه آمده به رخت؟ که من ز داغ رخت شعله ور شدم مـادر چه آمده به سرت؟ باز چهره پوشاندی دوباره زخمـیِ زخـم بصر شدم مـادر حسن نگاه به دیوار خـانه می نالـد شهید روضه ی مسمار در شدم مـادر نشسته ام، که تو شبـها دگر نمی خوابی شکـسته ام ز غـمـت، پیرتر شدم مـادر رَهَم دهید به خـانه، که بی لیاقت مـن به روضه خوانیتان مفتخر شدم مادر دعـا کـنید بـرایـم بـه حـق چــادرتان نیازمـند دعــای سحــر شدم مــادر شمـا که عـازم راه سفـر شدی مــادر پس از شما چقدر در بدر شدم مـادر نــوكـــر نـوشـــت: روز و شب کار کنم، پول پس انداز کنم همه را هـدیه به استـاد حـرمـسـاز کنم او تمـام هـنـرش را بکند خـرج ضـریح مـن کنار حَـرَمـَت عـقـده ی دل باز کنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
معجرم هست ولی، پیروهنت نیست حسین روضه کوتاه، سری در بدنت نیست حسین یاد آن روز که خنده به لبت بود فقط حیف حالا به جز این پر زدنت نیست حسین بین این دشت تن تو چه قدر پخش شده هر کجا می‌نگرم غیر تنت نیست حسین باید این جسم تو را معجر من جمع کند ارباً اربا شده‌ای و کفنت نیست حسین ساربان رفته ولی مـادرمان آمده است دردم این است عقیق یمنت نیست حسین زحمت بردن تو دست سنان افتاده مادرم گفته سنان، هم سخنت نیست حسین باید این بار به پای تو سرم را شکنم غیر من هیچ کسی سر شکنت نیست حسین خواهش پر زدنم را ز خدا می‌خواهم نای ماندن به تن سینه زنت نیست حسین نــوكـــر نـوشـــت: عشق ارباب سبب شد ڪه جنان خلق شده ڪـربلا خوبترین جای جهـان خـلـق شده چشم و ابرو همگی مایه ی زیبایی بود تا سلامش بفرستیم دهـان خلق شده صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بعد عمـری نوکــری در حسرتم دیدار را کار را ول کرده ام چسبیده ام دلـدار را من غلامی میکنم او خوب شاهی می کند حق نگیرد از من این ارباب و این دربار را کار نوکـر حرص و جوش روضه ات را خوردن است حضرت زهــرا به دست ما سپرده کار را سوخته ی در آتش غم را ز آتش باک نیست قـطـره های اشک ما خـامـوش سازد نار را دار نه، ما را فقط در خاک و خون باید کشید بهر عـاشق گـوشه ای انداخت باید دار را امتحان کن روی من شاید زهیر تو شوم داخل خیمه بگو در گـوش من اسـرار را بی لیاقت بودنم آخـر بدستم کار داد بعد عمری نوکـری در حسرتم دیدار را : یکـــ عـمــر سـائلِ در این خـانه بوده ام حـاشا کـه وقت مـرگ جدا زین دَرَم کنی تنها شرابِ روح مـن از جام چشم توست چشمی گشا کـه مست از این ساغرم کنی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
تو لحظه های آخر، وقتی دارم می میرم تـَرسَم اینِ کـه مــزدِ نوکـــریمُو نگیرم ترسم اینِ دم مرگ، چشم انتظار بشینم تنهـا باشم آقـا جون، رویِ تـو رو نبینم وصـیـتــی نوشتـم، دردِ دلایی داشتم تموم که شد تو جیبِ پیرهن سیام گذاشتم سفارشایی کردم، تا که همه بدونن پیش جنازه ی من روضه هاتُو بخونن منی که عمری خوندم، آقام کفن نداره خیلـی بَدِه برا مـن کسی کـفـن بیاره سه روزی پیکرمو، رها کنید تو آفتاب رویِ لــبـم بذارید تربت پاک ارباب قبر گِرون نمیخوام، فاتحه خون نمیخوام واسه نشونی داشتن، یه سایبون نمیخوام فقط بالا مـزارم، یه شاخه یاس بکارید پرچـم ، بالا سرم بذارید نــوكـــر نـوشـــت: سر صبحی هوس چای نجـف زد به سـرم ای بسـوزد پــدر عـشــق در آمـد پــدرم هر کسی عاشـق جایی و مرامـیست اگر روی پیشانی ایـن بـنـده نـوشتند، حـــرم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
ناز عـشـاق تـو وَلله کشیدن دارد تا قیامت سُخَنِ عشق شنیدن دارد مرغ باغ مَلَکوتم بخدا حیف شدم روزگاریست که دِل شوق پریدن دارد دِلِ مـا اهـل قَـرَن بود نمیدانستیم فـال مـا نیز فقط هولِ ندیدن دارد البته شوق وصالَم به فراقش زیباست آن فراقیست که آخر سَرِ دیدن دارد هرکه دارد غَمِ تو از همه عالم بِدَرست زیرِ تیغِ غمت ای دوست دَویدَن دارد این بهشت است که مات است که ما ماتِ توایم که غلامانِ تو را قَصدِ کشیدن دارد رویِ یوسف چه اگر دست بریدن دارد دیدنِ روی تو از هَست بریدن دارد : چشم دیدار ندارم شده ام کورِ گناه رو که رو نیست ولی تشنه‌ ی دیدار توام آرزو بر مـن آلــوده روا نیست، ولـــی کاش یک روز ببینم که ز انصار توام صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
راس تو را به روی نی، هرچه نظاره می کنم سیر نمی شود دلــم، نگــه دوباره می کنم ز اشک و آه سینه ام، میان آب و آتشم چو با توام، از این میان کجا کناره می کنم گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان ز دور بسکه با سرت، به سر اشاره می کنم به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد گریه به گوشواره نی، به گوش پاره می کنم هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت زپی گاه نگاه سوی مه، گه به ستاره می کنم رخت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد خنده ز آه خویشتن به سنگ خاره می کند : با ذکر حسین لطمه و دیوانه دلی را عشق است این ذکر پر آوازه و شور ازلی را عشق است مجنون که دو چشمش به حسین و حرم افتاد چنین گفت لیلی به درک فقط حسین بن علی را عشق است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
هر چه میبینی ز من نامهربانی بیشتر باز هم داری به عبدت مهربانی بیشتر من که از طعم مناجات سحر بی بهره ام با سحرخیزان نمایی هم زبانی بیشتر طول آمـالم‌ مــرا از چشم تو انداخته ور نه محبوب تو گـردد فـانی بیشتر بنده ی بی عشق در دنیای خود گم میشود عاشق از معشوق گیرد نشانی بیشتر جان فدای آن مناجاتی که کامش تشنه بود میکند ارباب عطشان جان فشانی بیشتر قهرمان زُمره ی شب زنده داران زینب است در بلا با دوست کرده زندگانی بیشتر نعش ها روی زمین، راس ها بر نیزه ها با خدا زینب کند نجوا نهانی بیشتر مانده از گودال گویم یا که از خلخال ها از شب شام غریبان روضه خوانی بیشتر آتش دامان طفلی خوانده دلها را به خویش روضـه ی ویرانه کرده دلـستانی بیشتر اهل شام و کوفه خوش مهمان نوازی کرده اند لیک بر دخت سه ساله میزبانی بیشتر راس بابا، جـان تازه داد بر دختر ولی بوسه ی دختر به بابا داد جانی بیشتر نــوكـــر نـوشـــت: نام تـو دواى درد است حسین بى یاد تو بین که چهره زرد است حسین عشق تو مـرا ز خویش بیگانه نمود بى عشق تو بین که سینه سرد است حسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
هر صبح و ظهر و شام عزادار مادری تنها تویـی که محــرم اسـرار مادری دیگـر تمام، مـوی سر تو شده سفید در کوچه‌ها هنوز تو غمخـوار مادری از داغ فـاطـمـه جگـرت تیر می‌کشد آقـا شهید کـوچـه و دیوار مـادری هرگز نگفته‌ای به کسی شرح ماجرا لکنت زبان گـرفته و تبـدار مادری زینب بیا و یاور من باش بعد از این در خانه روز و شب تو پرستار مادری هم جان احمد هستی و جانان مرتضی تـو دومـیـن امـامـی و دلــدار مادری زهرا حرم نداشت تو هم بی‌حرم شدی از کـودکــی همیشه هــوادار مــادری : شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ مـن کَـم شده امـا تبِ بانـو نمی اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحـرمـی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
زیر باران؛ در شب و مهتاب، حس کردم تو را نوکری تا داد زد «ارباب»، حس کردم تو را صیدِ دریای توام با ریشه‌های پرچمـت بین روضه در نخِ قلّاب، حس کردم تو را قبل از آنی که بگویم «آه، آقا بـی کسـم نوکر بیچاره را دریاب»، حس کردم تو را لحظه‌های تشنگی گفتم «سلام ای تشنه لب» قبل از آنی که بنوشم آب، حس کردم تو را روی دیوارِ اتاقـم شعبه‌ای از کــربلاست زُل زدم هر وقت، بر آن قاب، حس کردم تو را بالشم شد هر شب از رویای خیسم خیسِ اشک گوشه‌ی شش‌گوشه‌ات در خواب، حس کردم تو را بوی سیبِ جـانـمـازم مال مُهـر تربت است بارها ارباب، در محـراب، حس کردم تو را بین صحنِ سینه‌ام داری مزاری؛ چونکه من در تپش‌های دلِ بـی‌تاب، حس کردم تو را : نه ڪه هفٺ دور، دوصد بار طوافٺ می ڪنم با زبان قـاصــرم ارباب صـدایٺ می ڪنم در میان خلوٺ دل، در دعـای روز و شب آرزوی دیدن ڪـرب‌ و‌ بلایت می ڪنم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام