eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
758 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط باما. نـوكــــري كردنِ اين قـوم مرا بالا بُرد با گـداييِّ حسيـن مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خـدا شكر، عجب پشت و پناهي دارم. @Behruz313
مشاهده در ایتا
دانلود
عمریست با عنایت تو گریه می کنم تنها به قصد قربت تو گریه می کنم عمریست پای بیرق مشکی روضه ها در سایه سار رحمت تو گریه می کنم گاهی ستاره می‌شوم و تا سپیده دم در آسمان غربت تو گریه می‌کنم  قبرت که نیست دلخوشم از اینکه لاأقل پایین پای هیئت تو گریه می‌کنم آه ای ضریح گمشده ! بانوی بی نشان ! در حسرت زیارت تو گریه می‌کنم تا صبح در حوالی دلتنگی بقیع با بوی یاس تربت تو گریه می‌کنم گاهی کنار روضه ات از دست می‌روم از بسکه در مصیبت تو گریه می‌کنم مرگ من از فشار و در و دیوار خانه نیست این غصه می كشد كه غریب است شوهرم می زد مرا مغیره و یک کس به او نگفت زن را کسی مقابل شوهر نمی زند بیش از خودم به حالت زینب دلم بسوخت مادر، کسی مقابل دختر نمی زند دستی پلید لاله ی گوش مرا درید دیگر صدای عمه به گوشم نمی رسد : چادُری سوخٺ، سری سوخٺ، گلی پَرپَر شد وسط فاجعه بـی بال و پری گفٺ علـی میخ و دیوار و دری دسٺ به یکی ڪردند با لگد سوخٺ گُلی ریخٺ دَری گفٺ علـی صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
گر چه تو مظهر صبری و رشیدی بانو گل پرپر شده ی دست پلیدی بانو من همان رو سیه بر سر بازار تواَم برده ای مثل مرا خوب خریدی بانو رو به هر کس که زدم زود مرا پس میزد تو فقط روی سرم دست کشیدی بانو اگر اینجام تو هستی که دعایم کردی و به داد من بیچاره رسیدی بانو بی سبب نیست اگر قبر شما پنهان است خیری از مردم این شهر ندیدی بانو قصه این است کسی راه تو را سد میکرد مثل شمعی وسط کوچه چکیدی بانو و شنیدی که علی سر به گریبان میگفت من بمیرم که چنین زود خمیدی بانو مانده هاجر متحیر ز تو آن وقتی که کوچه تا کوچه دویدی و دویدی بانو هر شب جمعه صدایی ز حرم می آید نالـه هـای پسرم، وا پسرم می آید : دلـم گـرفتـه هـــوای مدینـه را دارم برای مـادر مـظلـومـه گـریـه ها دارم دوباره آمـده ام یک نگاه کـن به غیر هیئت و روضه مگر کجا دارم؟ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
وقتی برای مادر ما گریه می کنید با درد و آه و شرم و حیا گریه می کنید آری درست مثل خجالت کشیدنِ چشمانِ مجتبی بخدا گریه می کنید کی دیده اشکِ مادرِ خود را به کوچه ها این قصه را ندیده چرا گریه می کنید مسمـار را شنیده، ولیکن ندیده اید اما چه خوب داغ مرا گریه می کنید زیبا برای مـادر مـا ضجّه می زنید خیلی شبیه با شهدا گریه می کنید با این حساب مرهم غمهای ما شوید گویی کنار آل عـبـا گـریه می کنید یک لحظه غافل از غم یاران نمانده ایم با اینکه با هراس، بما گـریـه می کنید عمری به سوگِ ماه مدینه نشسته اید عمری برای کرب و بلا گریه می کنید آخر، زمانِ روز فرج می رسد ز راه از بس شما به سوز و دعا گریه می کنید : همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند من بودم و همین دو سه تا بچه های تو جـای تمـام شهـر خـودم گـریه می کنم از بس که خالی است در این خانه جای تو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
چشمی شبیهِ چشم تو گریان نمی شود زهـرا حـریفِ چشم تو باران نمی شود گیرم که نان بعد خودت هم درست شد نانِ بـدونِ فاطـمـه که نان نمی شود برخیز و باز مادری ات را شروع کن فضه حریف گریه ی طفلان نمی شود بدجور جلـوه کرده کبودیِ چشم تو طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود معجـر بزن کنار و علــی را نگاه کن خورشید زیر ابر که تابان نمی شود فهمیده ام ز سرفه ی سنگین سینه ات امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود ای استخوان شکسته ی حیدر چه می کنی؟ با کارِ خانه زخـم تـو درمـان نمی شود من خواهشم شده ست که زهرای من بمان تو با اشاره گفتی نمی شود گفتم که روی خویش عیان کن ببینمت گفتی به یک نگاه به قـرآن نمی شود : واااااای_مـادرم در خانه نیسٺ حضرٺ مادر، شهید شد افسـانه نیسٺ حضرٺ مادر، شهید شد این باد سرد سمٺ ڪدامین بهار رفٺ؟ دنیا گریسٺ، حضرٺ مادر شهید شد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... شهادت جانسوز مادر سادات، خانم فاطمه ی زهرا سلام الله عليها را به پیشگاه امام زمان عجل الله و همه ی عاشقان حریم ولایت تسلیت عرض می کنیم😭
می‌شویَمَت که آب شوم در عزایِ تو یا خویش را بخاک سپارم بجایِ تو قسمت نبود نیتِ گهواره ساختن تابوت شد تمامیِ چوبش برایِ تو گر وا نمی‌شدند گره‌های این کفن دق مرگ می شدند زِ غم بچه‌های تو خون جایِ آب می‌چکد از سنگِ غسلِ تو خون می‌چکد که زنده کُنَد ماجرایِ تو در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو گُم شد میانِ خنده‌یِ مَردُم صدایِ تو در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد هر‌کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو حالا زمانِ غسلِ تو فهمیده ام چرا رویِ تو را ندید کسی تا شفایِ تو تنها نه جایِ دست نه جایِ کبودی است آتش اثر گـذاشته بر چشمهـای تو : اي خاک، بهار بي‌خـزان باش اي خاک همسايه‌ی ماه و آسمان باش اي خاک اين ياسِ کبود، پهلويش مجروح است با جـانِ رسول مهـربان باش اي خاک صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم که بند ریسمان بر گردن شیر خدا دیدم خدا داند که آن سیلی شروع دردهایم شد به یک لحظه در آن کوچه دو صد کرب و بلا دیدم از آن خنجر که بر پایم نشست هرگز نمی نالم که من مسمار را در سینه خیر النساء دیدم شرار طعنه و زخم زبان از زهر بد تر بود چه گویم من چه از دوستان بی وفا دیدم در این غربت شبیه جد خود خیر البشر هستم که از ملعونه ای همسر نما جور و جفا دیدم : هر چه از سفره ی احسان تو بر میدارم برکـاتم می شود و بر تن من می چسبد نمک روضه ی ما ذکر حسین است ولی وسط سینه زنی ذکر حسن می چسبد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
از جمع زائرانت هـرچند مـا جداییم پیوسته در هوای رفتن به کـربلاییم بوسیدن ضریحت، رویای هر شب ما دریاب دردمـان را، بسیار بـی نواییم شاید که کربلایت روزی نصیبمان شد شبهای جمعه با هم محتاج این دعاییم هستیم تا قیامت مـدیون لـطف ارباب چون جـزو نوکــران آن یار آشناییم ای کاش مرگمان هم باشد میان هیئت زیرا به روضه هایت عمریست مبتلاییم : صبحم از بردن نام تو چه روحانی شد آسمان دلــم از عشق تو طوفانـی شد رو به شش گوشه یتان سجده واجب ڪردم لذٺـی بود در این سجده ڪه طولانـی شد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
در جهان دیگر غریبی نیست بعد از کربلا زندگی جز ناشکیبی نیست بعد از کربلا زندگی تکرار دیروز است و امروزی که‌ نیست چون که در فردا نصیبی نیست بعد از کربلا گر که معیار طبابت تُربت کرب و بلاست هرچه میگـردم طبیبی نیست بعد از کربلا دوستیها، دشمنیهای به ظاهر دوستیست واقعا دیگر «حبیبی» نیست بعد از کربلا بر مشامم می رسد هر هفته در هیأت ولی در حقیقت بوی سیبی نیست بعد از کربلا از گلوی کوچک شش ماهه وقتی که گذشت ظلم هم چیز عجیبی نیست بعد از کربلا روضه ی گودال هم تنها همین یک جمله است اسب حیوان نجیبی نیست بعد از کربلا : خون چرا از دوریِ خاکت نبارم؟ کربلا مانده‌ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا گفته‌اند از آسمانـها، من ولی از کودکـی در هـوای بـوی خـاکـت بی‌قرارم کـربلا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
من فقیری بینوایم دوستت دارم حسین سائل کـرب و بلایم دوستت دارم حسین رِند عالم سوزم اما تا به اسمت می رسم نوکری بی دست و پایم دوستت دارم حسین هر که هستم خوب یا بد، دوزخی، اهل بهشت بی خدایم، با خدایم دوستت دارم حسین من بهشت بی تو را پس دادم آقا سالـهاست ساکـن بزم عـزایم دوستت دارم حسین تربت تـو جـای خود‌ دارد، غبار زائرت بارها داده شفایم دوستت دارم حسین اینکه در داغ تو اشکی دارم و سینه زنم مادرت کرده دعایم دوستت دارم حسین لطف زینب شاملم شد اکبرت دستم گرفت با غــم تـو آشنایم دوستت دارم حسین در میان هـرولـه بر سینه میکـوبم اگـر با رقیه همنوایم دوستت دارم حسین لنگ لنگان خویش را تا پای نیزه می رساند ای پدر بشنو صدایم دوستت دارم حسین : تب کرده ام دوبـاره برای ضریــح تو هی غصه میخورم به هوای ضریح تو شش گوشه ی قشنگ تورا کی بغل کنم؟ مُـردَم از انتــظـار، فــدای ضــریــح تـو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
همین‌که بی تواَم آقا برای من کافی است به‌تو نمیرسد این ناله های من کافی است برای اینکه بمیرم به تیغ حاجت نیست جدایی از تو برای عزای من کافی است دگر خیال نه نمیکنم هرگز همینکه سوی تو شد باز، پای من کافی است همینکه نام تو گل کرده روی لبهایم همینکه تو شده ای آشنای من کافی است مرا که از دم اول تو را صدا زده ام اگر صدا بزنی ام گدای من کافی است بده اجازه که هر شب به سینه ام بزنم سری تکان بدهی هم برای من کافی است دگـر به عـالـم و آدم ندارم هیچ نیاز اگر تو داشته باشی هوای من کافی است نــوكـــر نـوشـــت: ڪاش میشد ڪه شبی درحرمٺ سر می شد اگــرم بود چه بهتر می شد و همان شب دل ما در حرم ڪرب و بَلا فـرش راه قـدم می شد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
میان این همه مخلوق برگزیده شدم برای گریه به داغ تو آفریده شدم اگرچه وصل نصیبم نشد، همین کافیست یکی دو بار حوالی یار دیده شدم همین که اهل توام،کار من نه، کار تو بود رمیده از همه جا سمت تو کشیده شدم اگرچه هیچ ندارم، سلاح گریه که هست به لطف خشکی لبهات آبدیده شدم نبود آتش داغ تو خام می ماندم به مجلس تو رسیدم اگر رسیده شدم به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم : شد آسمان ز رفعت تو زیر خاک‌ها عشق تـو شد ورای تمـام ملاک‌ها من از مقام نوکـری تو کسی شدم گرچه شدست نام من از بی پلاک‌ها صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
هنوز شوق تو بارانى از غزل دارد نسیم، یک سبد آیینه در بغل دارد خوشا به حال خیالى که در حرم مانده و هرچه خاطره دارد، از آن محل دارد به یاد چـایـی شیرین کــربلایـى ها لبم حلاوت "اَحلى منَ‌العَسَل" دارد چه ساختار قشنگی كشيده‌است خدا درون قالب شش‌گوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم بگـو محبت مـا ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانه‌ ی خون کـه روسیاهىِ مـا نیز راه حـل دارد : آتش گـرفته دل، ز هوای تو دارد بهـانه ی با صفـای تو دوای زخم دلم یڪ اسٺ جان می دهم به خاطر ‌وبلای تو صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام