eitaa logo
کانال قرآن و اهلبیت علیهم السلام
704 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
19 فایل
ارتباط باما. نـوكــــري كردنِ اين قـوم مرا بالا بُرد با گـداييِّ حسيـن مَنسَب شاهي دارم به حسين بن علي پشت و پناهم گرم است اي خـدا شكر، عجب پشت و پناهي دارم. @Behruz313
مشاهده در ایتا
دانلود
فیض بیداری وقت سحرم دست علیست ای خدا شکر که برروی سرم دست علیست عزتش مال خودش بود به من هم بخشید آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست یا علـی گفت و عرق ریخت مرا نوکـر کرد برکت نان حـلال پـدرم دست علیست! خوب و بد نانخور اوییم، بلا استثنا به کسی کار نداریم کرم دست علیست ذکـر یا فـاطمـه در روز قیامت دارم چون صراطی که ازآن میگذرم دست علیست روی اعلامیه ام بنویسید کار تلقین تن محتضرم دست علیست کـربلایم ز علـی و نجف من ز حسین سفرم دست حسین و سفرم دست علیست : پنهان فقط علیست نمایان فقط علیست دریا علیست کوه و بیابان فقط علیست نهج البلاغه هیچ که قرآن فقط علیست من کافرم چرا که مسلمان فقط علیست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... شهادت مظلومانه مولای متقیان، قرآن ناطق، امیرالمؤمنین حضرت امام علی(علیه السلام) تسلیت باد
ما دل نبسته‌ایم به اوضاع کار خویش دل خوش نکرده‌ایم به این کوله‌بار خویش باید خـدا به داد دل بی‌کسم رسد شیطان کند وگرنه دلم را شکار خویش رخت و لباس پاره نشان گدایی است ما را کـریم رد نکند از جـوار خویش سوگند خورده است که بخشیده می‌شویم پس آمده است با همه‌ی اعتبار خویش او قول داده است که ما را نمی‌زند خوبان نمی‌زنند به زیر قرار خویش با ذره‌پروری به چه جایی رسیده‌ایم ما را نشانده‌اند کریمان کنار خویش فردای حشر فاطمه دنبال کار ماست کار تمام خلق می‌افتد به یار خویش تا بشنویم نام حسین گریه می‌کنیم یکباره می‌دهیم ز دست اختیار خویش : نام شماست حک شده درباورم، حسین میخـوانم از تـو تا نفس آخـرم، حسین این عاقبت بخیری محض است، آخرش مردن میان روضـه و یا در حـرم، حسین صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
از ما عجیب نیست دعایی نمی رسد از تحبس الدعا که صدایی نمی رسد ما تحبس الدعا شده ی نان شبهه ایم آن جا که شبهه است عطایی نمی رسد پر باز می کنم بپرم، می خورم زمین بال و پر شکسته به جایی نمی رسد باید تَـنَـم پـیِ سپـر دیگـری رود با روزه های ما به نوایـی نمی رسد با دست خالی از چه پل دیگران شوم دستی که وقف شد به گدایی نمی رسد ای میزبان فدای تو و سفره چیدنت آیا به این فقیر غذایـی نمی رسد؟ من سالهـاست منتظر یک ضمانتم آخر چرا نمی رسد از من مخواه بیش از این زندگی کنم وقتی برات کـرب و بلایی نمی رسد : آغاز می ڪنم سخنم را به یا حسین در میزنم به خانه ی معبود با حسین کاری به خاطـرِ رمـضـانم نڪرده ام اما گـرفٺ دسٺِ تُهـیِ مـرا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
خجالتم نده و عاصی ام خطاب مکن نده جـواب مـرا لااقـل جـواب مکن تمام خواسته هایم برای نفسم بود دعای من که دعا نیست مستجاب مکن صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن همینکه ترس برم داشته خودش کافیست تو با عـتاب دلـم را پر اضطـراب مکن عـتاب کردن تو بدتر از جهنـم هست جهـنمـم ببر امـا دگـر عـتاب مکن چقدر جار زدم من که دوستم داری بیا مقابل مـردم مـرا خـراب مکن خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم زیاد روی من و توبه ام حساب مکن اگر که نبودم نمی رفتم مرا به خاطر عذاب مکن سوا نکن که همه با همیم جان حسین همه غـلام حسینیم انتخاب مکن : یادت مـرا دو مـرتبه بیتاب میکند دارد غـمـت وجود مـرا آب میکند جانم فدای شاعر خوش مسلکی که گفت همیشه تکیه به میکند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
پادشاهی تو و من نیز همان مسکینی که به جز عشق تو در سینه ندارد دینی قدمت بر سر چشمم اگر ای مرد کریم سحـری هم به کنار دل من بنشینی مستجاب است دعای دل آلوده من اگـر از صحـن لبانت برسد آمینی به صف مشتریانت نظر اندازی گر ته صف یوسف دل باخته را می بینی کوهکن می شوم از شوق شکر خنده ی تو آب افتاده دهـانـم چقـدَر شیرینـی بیشتر از همه نام تـو حـلاوت دارد باز هم قـاری تو شـوق تلاوت دارد نـوكــر نـوشــت: بین خوبانت به من هم روزیِ اشکی بده می‌شـوم بی‌اشک رسوا، آبرویم را مبر دارد آقا آبرویــــم مـی‌رود کاری بکن جان زهــرا، جان آقا، آبرویـــم را مبر صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... معطر بنام منتقم خون اباعبدالله
تا نشاندند سر سفره ی احسان، ما را راه دادند در اين روضه ى رضوان، ما را يعنى از سمت سماوات، بشارت دادند رمضان مى دهد آرامش قرآن، ما را كيست هر آينه در عـرش، پر از آوازست؟ نيمه شب خوانده به دل، سوره ی انسان، ما را فرصت عاشقى از جانب حق صادر شد محو عشق است نماز شب جانان، ما را باز از مـأذنه، گلبـانگ وفـا مى آيد آه، بخشيده مگر حضرت سبحان، ما را با نسيم سحر و عطر ابوحمزه و اشک ابر دل برده در انديشه ی باران، ما را چشم دل وقت سحر منتظر دلدار است كاش پايان برسد روزه ی هجران ما را : یادت مرا دو مرتبـه بـی تاب میکند دارد غـمـت وجــود مـرا آب میکند جانم فدای شاعر خوش مسلکی که گفت همیشه تکیـه به میکند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
ذکـر استغفارهایم بـی اثر مانده هنوز یک نگاهی کن گدایت پشت در مانده هنوز گریه ها کردم ز دوری ات ولی آقای من بنده ی بیچاره از تو بی خبر مانده هنوز دارد آقا ماه مهمانی به پایان می رسد حسرت دیدارتان در یک سحر مانده هنوز قول دادم نوکـر خوبی شوم اما نشد هی شکستم توبه و این درد سر مانده هنوز رو زدم بر غیر تو حالا زمین خوردم ببین این دل زار من آقا در خطر مانده هنوز دگر از دست خودم خسته شدم پاکم بکن تا که یک فرصت برایم مختصر مانده هنوز نکند روزیِ امسـال من آقـا نشود اربعین پای پیاده یک سفر مانده هنوز : کرمی کن برسان نوکـرتان را به حرم بوسه بر شش گوشه با چشمان تر مانده هنوز ته گودال صدا زد خواهرم گریه نکن ماجرای خیزران و تشت زر مانده هنوز صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بی عشق حسن زندگی ما شدنی نیست جز کـرب و بلا بر حسنیون وطنی نیست او هرچه که دارد به خدا وقف حسین است درمکتب و قاموس حسن، خویشتنی نیست در حد حسن هیچ کسی نیست حسینی اندازه ی ارباب کسی هم حسنی نیست از بس که به سینه زده ام سنگ شما را چون سرخی این سینه، عقیق یمنی نیست در قبر هم از تن نَکَنم جامه ی خدمت جز رخت غلامی به تن ما کفنی نیست درسینه نمانده زغمت صبر و قـراری دل، تنگ تو و صحن سرایی که نداری : با حسن، ماه خدا عطـر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مادرش هم لقب مـادر سادات گرفت پسر فاطمه و باب نجات است حسن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... امام حسنی (ع)
سفره را جمع نکن آمده ام پشت دَرَم من همان بی سرو سامان شده ی خون جگرم با تو مأنوس شدم خوب رفیقی هستی چقدر حرف زدم با تو ز شب تا سحرم دست مردم پُر دست من اما خالی ست کاسه ام را به کجا غیر همین در ببرم بعد از این دست تو باشد دل و چشمم یا رب نکند باز بیوفتد به گناهان نظرم شب آخر نکند قهر کنی می میرم وای اگر دست نوازش نکشی روی سرم علی آمد برکت داد به این بندگی ام علی آمد اثری داد به اشک بصَرم هیچ کس مثل علی پشت من زار نماند جز علی نیست کسی پشت و پناهم،سپرم مزد این سی شبه یک کرببلایم ببری چند وقتی است که من منتظر این سفرم رمضان رفت ولی فکر محرم هستم می خورد باز به این روضه ی رضوان گذرم بیش ازهمه مادر پی اولادش هست لطف زهرا نرسد سود ندارد ضررم شب جانسوز وداع است بخوانم ز وداع تشنه ای رفت به خیمه وسط اهل حرم خواهری ناله ی ای وای برادر دارد دختری ناله ی ای وای خدایا پدرم : هر سحر بعد مناجات و نمازم آقا در سرم گنبدتان بود مجسم آقا رمضان رفت و منم میروم از دست اگر کــربـــلا را ندهی قبـلِ مـحــرم آقا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
همه رفتند، گـدا باز گـدا مانده هنوز شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی همه را داد، ولی کـرب و بلا مانده هنوز : لباس خادمـی و نوکـری مناسب ماست حسین در دل طوفان خودش مراقب ماست تمام سال، سر سفره اش نمک خوردیم غذای روضه ی ارباب قوت غالب ماست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... 🌺عید سعید فطر و حلول ماه شوال بر همگی مبارک باد🌺
آنقدر نالـه زدم تا که پناهـم دادی بی رمق بودم و تو قدرت آهم دادی کور بودم که مرا روضه تان داد شفا با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی همه جا رفتم و خوردم به در بسته حسین فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی خیر دنیای منی آخرتم هم با توست به همه خیر رساندی و به ما هم دادی من زمین خورده ام اما تو بلندم کردی روی خوش باز به این روی سیاهم دادی آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی : اشڪ تا باشد وضـو لازم ندارد نوڪـرت غیر بغضی در گـلــو لازم ندارد نوڪـرت یا وجیهـأ عِندَ رَبّـــی آبـرویـم را بــخـر تا تـو باشـی، آبـرو لازم نــدارد نوڪـرت صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز گذشت ماه خدا ماه ما نیامد باز شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت نفس به سینه ی ما ماند و جا نیامد باز چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه صدا زدیم که آقـا بیا؛ نیامد باز دوباره من نشدم آنچه را که او می‌خواست دوباره کرد برایم دعـا نیامد باز اگرچه بد شده بودم ولی مرا بخشید اگرچه شد دلش از من رضا نیامد باز دوباره روضه بخوان، روضه خوان، که گریه کنیم که صاحب همه ی روضه‌ها نیامد باز پس از گذشتن یک ماه گریه در دستم مگو که تذکـره ی کــربلا نیامد باز : کاش میشد که شبی در حَرَمَت سر می شد اگرم بود چه بهتر می شد و همان شب دل ما در کـرب و بلا فرش راه قـدم می شد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام
گفتم حسین قفل دلم ناگهان شکست بغض گلوی مأذنه وقت اذان شکست در راه ِعشق اَنگ ِهوس خورد و خُرد شد پیش ِهمه غـرور زلیخا چنان شکست مجنون که بی محلیِ لیلا کشید، گفت: ظرف ِمرا فقط جلویِ دیگران شکست قُـرب ِخـدا بدون ِتوسـل نمی شود بالا نرفت آن که زد و نردبان شکست حتی بساط ِچای ِشما غُصه می خورد آن هفته خود به خود دو سه تا استکان شکست در پيش هيچ كس به خدا خم نمى شود هر قامتى كه محضر اين خاندان شكست : عاقبٺ یڪ روز سرگردانی دور از حـرم جان ز ما می خواهد و قلبم مرا پس میزند آنقدر عشقٺ به دل دارم که میدانم حسین جسم ما را غیر خاڪ ڪربلا پس میزند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
آغاز شد غـزل؛ غـزلـی مطلعش حسین با خط اشک می چکد از مصرعش حسین ما پای روضه های غمش قد کشیده ایم طـومار عمـر؛ خاتمه و مبدأش حسین باید حــرم بـرای دل خود به پا کنم صحن و رواق و پنجره و مضجعش حسین وقتی که خوب روضه به جانم رسوخ کرد دل قطـعه قطعه مـی شود و مقطعش حسین روز حساب، جان مرا رجعتی خوش است با پای عشق می دود و مرجعش حسین : بی تاب شدم این دل بیتاب خوش اسٺ شش بوسه ز شش گوشه ی ارباب خوش اسٺ را زیارٺ ڪردن والله قسـم، حتی در خواب خوش اسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
گمنامیِ او را نفهـمیدند نامی هـا هـرگز نشد آشفته از بی احترامی هـا آری نشان از داغیِ بازارِ تهـمتهـاست وقتی که خالی میشود دورت زِ عامیهـا در مهـربانی شهـرہ بود آنقَدْر که حتی خوردند از نان حـلالِ او حـرامـیهـا حتی سگی را رد نڪرد از سفرہ ی لطفش لبخند میزد در جوابِ بـی مـرامـیهـا در بین شهری که محبت را نمی فهـمید تنهـا "حَسَن" هـم سفرہ میشد با جُذامیهـا من شک ندارم کامِ او با زهـر شیرین شد زهری که مرهـم بود خود بر تلخکامی ها : همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گـوشم از بدو تولـد به شما عـادت کرد مادرم گفت حسين و پدرم گفت حسن صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
خوب است روضه، روضه ی ارباب بهتر است از این جهت که گریه کُنِ روضه مـادر است باید که طفل اشک بیاید به گـونه ام وقتی که پلک، دست به سینه دم در است سر روی شانه چونکه به ذکـرت بلند شد سر نیست، واعظیست که بر روی منبر است ای سر بریده بعد تو سر در مـرام ما از نوکـران خاصّ ِ درگاه حیدر است حق می دهم اگر ببرد ارث از پدر گریه کن حسین برایم برادر است : بالا ترین سِمَتِ درِ این خانه نوکریست این اعتبار حسرت سلمان و قنبر است نوکـر بهشت هم برود...نه بدون شک نوکـر بهشت هم نرود باز نوکــر است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
خالی از هرگونه درد و غم برایش ساختم دردها را کُشتم و مـرهـم برایش ساختم از کرامتهایشان عمریست هستم با خبر خوب و بدها را اگر دَرهم برایش ساختم گریه کردم گوشه ی دلگیرِ باب المجتبی سوختم، یک خیمه ی ماتم برایش ساختم در میانِ سجده هایم نذر ِ زین العابدین مسجد و محرابی از خاتم برایش ساختم دور تا دورِ ضـریحِ حضرتِ باقـر فقط عالِمانی از همه عـالَـم برایش ساختم اشک را در روضه های حضرت صادق شبی در نگاه زائران نـم نـم برایش ساختم آب سقّاخانه اش را ناب و جاری و زلال شعبه ای از چشمه ی زمزم برایش ساختم تا که مثل کـربلا صاحب-حرم باشد بقیع گنبد و گلدسته و پرچـم برایش ساختم : روزی رسد ز سینه غم آزاد می کنیم همراه منتقـم حـرم آباد می کنیم گلدسته می زنیم چونان صحن کـربلا گنبد بنا کنیم چونان مشهـد الـرضـا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه اطهار علیهم السلام در بقیع تسلیت باد.
کـربلا وُ شبِ جمعه حرمِ حضرتِ عشق در کجا بوده چنین بخت میسّر باشد در حرم روضه ی مقتل چقدر می چسبد چه شود مرثیه خوان حضرتِ مادر باشد هرگزم بهتر از این بخت نباشد یارم جای من در حـرمِ آلِ پیمبر باشد جای دارد نفسی تازه کنم از سحرش به اذانی که در آن طعمِ معطر باشد چه نسیمِ سحری می وزد از باغِ حرم آسمانش چقدر رقصِ کبوتر باشد جنتی را که خدا وصف کند اینجا هست باغِ هفتاد و دو تن لاله ی پرپر باشد : با شما حال خراب دل ما خوبتر است وسط خیمه ی تو حال و هوا خوبتر است نیمه شب ها وسط نافـلـه، گـریانم کن سینه زن که بشود اهل بکا خوبتر است صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
بیا به حلقه ی ما دم بده که دم گیریم برای سجده کمی گیریم بیا که با نفست بـوی کـربلا پیچد نشان قبله ی خود را از آن قدم گیریم حسین جانِ تو با ما ببین چه ها کرده بیا حسین بگو جان دم به دم گیریم بنا نبود از اول بهشت قسمت ما بناست جای کمی گوشه ی حرم گیریم لباس خاکی تان را تکان دهیم امشب از آن عـبـای مبـارک غبار غـم گیریم خرابه گردی تان ارث عمه های شماست بیا سـراغ یتیم خـرابه هم گیریم و کاش چند عروسک کنار او ببریم میان شب خبر از پای پُر وَرم گیریم : امروز گـدایان همگی محـو لقـایت آیا به من بی سر و پاهم نظری هست در دل عطش کـرب و بلا جان به سرم کرد آقا تو عنایت کن اگر هـم سفری هست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... آدینتون معطر بنام
دلت کربلا میخواد... اولین مرحله این است فقط رو بزنی پی یک مهر به این سو و به آن سو بزنی دومین مرحله این است که خود را بِبَری مُهـر با اصل برابر شده بر او بزنی سومین مرحله سخت است که در طیِّ طریق با خودت مو نزنی دست چو بر مو بزنی چارمین مرحله خوب است که از تاول پات؛ در تنت باغچه ای از گُل شب بو بزنی پنجمین مرحله باید بشوی خود جاده کَف پای همه را با مُـژه جـارو بزنی ششمین مرحله باید بروی قٙبلِ حسین حـرم حضـرت عبـاس دو زانـو بزنی هفتمین مرحله چون اول راهت باید به ضریح و به حریم و به حرم رو بزنی هشتمین مرحله عشق است که پیش ارباب در حـرم نعـره ی یا ضـامن آهـو بزنی : هر ڪه پرسید چه دارم دگر از دار جهان همه ی دار و ندارم بنویسید هیچ شعری ننویسید به روی ڪفنم با گِـل ِ تربتِ یارم بنویسید صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
جای گله ز فاصله ها گریه می کنم با نام سیّـدالـشّهـدا گریه می کنم من که تمام عمر ز داغت گریستم در بین قبر هم چه بسا گریه می کنم باید هـزار سـال برای تو گریه کرد قـدر هـزار سال تو را گریه می کنم من سمت روضه میروم و عابری به من می گـوید: "التماس دعا " گریه می کنم تو خواستی و حاجت من شد روا حسین بر نـذر هـای گشته ادا گریه می کنم حالا تو بخش بخش شدی «ح» شدی و «سین» حالا تو را هِجـا به هِجـا گریه می کنم تو در ازای اشکــ به من بده من در ازای گریه می کنم : من هجـر يار ديده ام و زنده ام هنوز اين شرطِ عاشقـي نَبُوَد خاک بر سرم "بيچاره عاشقي كه نرفته ست كـربلا" بيچاره تر كسي كه نمرده ست در حرم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
تو طفل بودی و حتی گمان نمی کردی میان کـوچه کسی هتک حرمتـی بکند به مادری که خداوند کـوثرش خوانده کسی لـگـد بزند یا جسـارتـی بکند به قصد خانه از این کوچه ها گذر کردید ولی چه حیف که مادر به مقصدت نرسید چو دستهای بزرگش به قصد سیلی رفت "پریدی از سر جایت ولـی قَـدَّت نرسید" ز روی پوشیه زد تازه این چنین شده است چه خوب شد که تو آنجا مراقبش بودی چـو برق از سـر مـادر پرید و می افتاد چه خوب مثل عصـایـی مراقبش بودی هنوز لحظه ی رفتن میان کوچه ی تنگ تـو با تمـام تصـاویر درد سـر داری نگاه کردم و دیدم نوشته به روی لخته ی خونی که از جگر داری : بیچاره دستی که گـدای مجتبی نیست یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست بر گـریه ی زهـرا قسم مدیون زهـراست چشمی که گـریان عـزای مجتبی نیست صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع)
رسیده است از این گریه آبرو به گدا چقدر رزق عطا کرده دستِ او به گدا فقیر پُشتِ در آمـد، درآمدش را داد بنا نـداشت شود تـازه روبرو به گدا خجالت از کـرمش بود اینکه رو نزدیم دلش نخواست خودش داد باز رو به گدا رسیده است به او دامـنـی پُر از خیـرات رسیـده است تـمـنّـا و آرزو به گدا به قیمتِ دلِ خوش حرفِ دل خریدُ شنید نشست و داد فقط وقتِ گفتگـو به گدا نفس کشید وَ بر سینه اش دمید همین بس است تا برسد نورِ ذکرِ "هو" به گدا چقدر خوب که ما شده چقدر خـوبِ گـدایی چـقـدر خـوبِ گدا : ڪاش می شد دلِ دیوانه ڪمی پر بزند بر درِ قـصـر در بزند دسٺ بر سینه گـذارید مـرا داخلِ قـبـر شاید ارباب بخواهد به نوڪرش سربزند صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام
به نام قبـلـه ی ایرانیان به نام حرم به نام خادم و جاروکش و غلام حرم به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش به نام این همه خیر علی الدوام حرم به نام هر که حسـادت کند به اقبـالِ کـبـوتـران بهـشتـی روی بـام حرم کسـی نبود که مـا را دهـد پنـاه اما هـزار مـرتبه قـربان این مـرام حرم فـدای میکـده ی ما تمام میکده ها هزار سال گذشت و پر است جام حرم هـزار رنگ عـوض کـرد روزگـار، امـا حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا : این بــار گُنه حــال مــرا بـَد کـــرده انگـــار کـه اربــاب مــرا رَد کـــرده یا رَب دلِ من پیش حسین است ولی بـدجــور دلـم هـوای مَشهد کـــرده صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... امام رضایی(ع)
یادِ غمهـای تو بودیم اگـر غـم دیدیم پس جهان را فقط از قاب محرم دیدیم خبرِ آدم و عـالـم به در خانه ی توست ما که در چایِ تو فالِ همه عالـم دیدیم بر سر سفره ی تو زنده دلان می گردیم در غـذای تو دمِ عیسـیِ مـریـم دیدیم رو به سمت حـرم انگار، سلامت دادیم هر شب جمعه اگر سرخیِ پرچم دیدیم سرد وقتی که شود آتش دوزخ با اشک اشک‌ِ بر داغ تو را بیشتر از دیدیم «از بد حـادثه اینجـا به پنـاه آمده ایم» هر چه خیر است در این خیمه ی ماتم دیدیم در میان جلـسـه انگار آمد حالمان را وسط روضه چو برهم دیدیم لطف کن بیشتر از قبل طلب کن ما را شب جمعه حَرَمَت را بخدا کم دیدیم یاد لبهای عـلـی اصغـرت، آقـا بودیم تا که روزی به حرم بارشِ نم نم دیدیم : ما پاى لطف "فاطمه" شرمندگى كنيم ارباب ما حسين و فقط بندگى كنيم اصلا نميشود كه "شب جمعه اى"ز عمر بى شور و حال "كرب وبلا" زندگى كنيم صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام