eitaa logo
کانون قرآن و عترت دانشگاه زنجان
400 دنبال‌کننده
665 عکس
117 ویدیو
52 فایل
﷽ 🍃 وَلَقَدْ جِئْنَاهُمْ بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَىٰ عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 🍃اعراف_۵۲ کانون قرآن و عترت دانشگاه زنجان تماس با ما: @Quranetrat_znu_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمومنین علی علیه السلام : العِلمُ أکثرُ مِن أن یُحاطَ بِه، فَخُذوا مِن کُلِّ عِلمٍ أحسَنَهُ. دانش، بیش از آن است که تمامش دانسته شود. پس، از هر دانشی نیکو ترین آن را فرا گیرید. 📚غررالحکم 98 @Quranetrat_znu
گفت:«عبدالحسین برو زمین روبگیر؛ حالاکه از ما بزور گرفتن، من راضی ام که مال شما باشه، از شیر مادر برات حلال تر.» تو جوابش گفت:«شما خودت خبر داري که چقدر از اون آبها و ملک ها مال چند بچه یتیم بی سرپرست بوده، اینا همه رو با قاطی کردن، اگه شما هم راضی باشی، حق یتیم را نمی شه کاري کرد.» کم کم فهمیدم که چرا زمین را قبول نکرده. بالاخره هم یک روز آب پاکی را ریخت به دست همه و گفت:«چیزي رو که طاغوت بده، نجس در نجسه، من همچین چیزي رو نمی خوام. اونا یک سر سوزن هم تو فکر خیر و صلاح ما نیستن.» وقتی هم که تنها شدیم، با غیظ می گفت:«خدا لعنتش کنه(منظور شاه مخلوع) با همین کارهاش چه بلایی سر مردم در می آره!» آبها که از آسیاب افتاد، خیلی ها به قول خودشان زمین دار شده بودند. عبدالحسین باز آستین ها را زد بالا و رفت کشاورزي براي این و آن.حسن، فرزند اولم، هفت ماهش بود.اولین محصول گندم را که اهالی برداشت کردند، آمد گفت: «از امروز باید خیلی مواظب باشی.» گفتم:« مواظب چی» گفت: «اولا که خودت خونه بابام چیزي نخوري، دوما بیشتر از خودت، مواظب حسن باشی که حتی یک ذره نون بهش ندن.» با صداي تعجب زده ام گفتم: «مگر می شود؟!» به حسن اشاره کردم و ادامه دادم:«ناسلامتی بچه شونه.» «نه اصلا من راضی نیستم، شما حواست جمع باشه.» لحنش محکم بود و قاطع.همان وقت هم رفت خانه پدرش به اتمام حجتی.چیزهایی را که به من می گفت، به آنها هم گفت. خودش هم از آن به بعد خانه پدرش چیزي نخورد.
﷽ ﴿...وَادْعُ إِلَىٰ رَبِّكَ ۖ إِنَّكَ لَعَلَىٰ هُدًى مُسْتَقِيمٍ﴾ 💫محفل انس قرآن کریم هدی ✨️عاشقانه های خدا با من✨️ 🕰هریکشنبه ساعت ۱۶ 🕌مسجد باقرالعلوم دانشگاه زنجان @Quranetrat_znu
کم کم پائیز از راه رسید.یک روز بار و بندیلش را بست و راه افتاد طرف مشهد براي زیارت.برعکس دفعه هاي قبل، این بار خیلی طول کشید رفتنش. ده، پانزده روزي گذشت. آرام و قرار نداشتم. حسابی دلواپس شده بودم. بالأخره یک روزنامه اي ازش رسید و من نفس راحتی کشیدم. پشت پاکت هم اسم پدرم را نوشته شده بود.نامه را باز کرد. هرچه بیشتر می خواند، شکفته تر می شد.دیرم می شد بدانم چی نوشته. نامه را تا آخر خواند. سرش را بلند کرد خیره ام شد و گفت: «نوشته من دیگه روستا بر نمی گردم، اگر دوست دارین، دخترتون رو بفرستین مشهد.اگر هم دوست ندارین، هرچی من تو خونه و زندگی ام دارم همه اش مال شما، هر چی می خواین بفروشین؛ فقط بچه ام رو بفرستین شهر.» نامه را بست.آدرس عبدالحسین را یک بار دیگر خواند. گفت:«با این وضعی که تو روستا درست شده، زندگی واقعاً مشکله.» به من دقیق شد و دنبال حرفش را گرفت: «شما بهتره هر چی زودتر برین شهر، ما هم ان شا الله دست و پامون رو جمع و جور می کنیم و پشت سر شما می آیم؛ این ده دیگه جاي موندن مثل ماها نیست.» از همان روز دست به کار شدیم.بعضی از وسایلمان را فروختیم و دادیم به طلبکارها. باقی وسایل را، که چیزي هم نمی شد، جمع و جور کردم.حاال فقط مانده بود که راهی مشهد بشویم.با خدابیامرز پدرش راهی شدیم. آدرس تو احمد آباد، خیابان پاستور بود. وقتی رسیدیم، فهمیدم قسمت به اصطلاح اعیان نشین شهر است. برام سؤال شده بود که آنجا را چطور پیدا کرده. بالأخره رسیدیم خانه. فکر نمی کردم که دربست باشد.جاي خوب و دست و پا بازي بود. با خودش که صحبت کردم، دستم آمد خانه مال همان صاحب زمینهاست. وقتی فهمیده بود عبدالحسین می خواهد تو مشهد ماندگار شود، برده بودش تو همان خانه. گفته بود: «این خونه مال شما.» قبول نکرده بود.صاحب زمینها گفته بود: «پس تا براي خودت کاري دست و پا کنی،همین جا مجانی بشین.» ازش پرسیدم:«حالا کار پیدا کردي؟» خندید و گفت: «آره.» زود پرسیدم:«کارت چیه؟» گفت :«سر همین کوچه یک سبزي فروشی هست، فعلا اون جا مشغول شدم.»
شما دعوتید به جشن... ((جشن نیمه شعبان و روز جوان)) ❤️ زمان؛ ۳شنبه یکم اسفند ۱۴۰۲ 💛 ساعت؛ ۱۴ الی ۱۶:۳۰ 💚 مکان؛ دانشگاه زنجان، سالن غدیر 💙 مسابقه و جایزه... شرکت برای عموم دانشگاهیان و همشهریان عزیز آزاد است💐 @Znu_farhangi
💢ثبت نام سی و هشتمین جشنواره سراسری قرآن و عترت 🖇در بخش‌های: پژوهشی، فناوری و تولیدات رسانه‌ای، هنری، ادبی، نهج‌البلاغه، صحیفه‌ی سجادیه و نوآفرینی قرآنی 📌هر دانشجو می‌تواند حداکثر در دو رشته غیر هم بخش شرکت نماید. 🎁همراه با جوایز ارزنده🎁 🗓مهلت تمدید شده ثبت‌نام : تا ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ 🔗ثبت نام از طریق سامانه به نشانی 🌐quran38.dmsrt.ir @Quranetrat_znu
می‌‏آیی و کائنات به تو سلام می‏‌کند. عطر آرام تو که از افق لبریز می‏‌شود، جهان در دامنه زلال روح تو به نماز می‌‏ایستد. آفتاب در پیشانی تو شدت می‏‌گیرد. تمام میوه‌‏های درختان شاداب می‏‌شوند و برگ‌‏های سبز برای تو شعر می‌‏خوانند. گل‏‌های سرخ از لبخند‌های بی‏‌مضایقه تو جان می‌‏گیرند و همه رودها، به شوق عطر تو به دریا می‌‏ریزند. همه موج‌‏ها از تو یاد گرفته‏‌اند که هیچ‏گاه از رفتن باز نمانند. پیش از آنکه بیایی، ابر‌ها نام زلالت را بر همه باریده بودند. همه نام تو را می‏‌دانند. همه تو را می‌‏شناسند. تو شبیه‏‌ترین غنچه‌‏ها به بهاری، تو شبیه‏‌ترین شکوفه‏‌های ازل به پیامبری صلی‏‌الله‌‏علیه‏‌و‏آله هستی. همه عطر تو را می‏‌شناسند؛ نارنج‏‌ها، ابرها، باد‌ها و گنجشک‌‏ها. نام تو در خون همه گلبرگ‏‌های زیبا جریان دارد. همه عطر‌ها از مهربانی تو سرچشمه می‏‌گیرند. تمام اردیبهشت‏‌ها از آغوش گرامی تو جان می‏‌گیرند. بهشت، بهانه‏‌ای‏ست برای دیدن تو. بی تو، بهار توهمی بزرگ است که به کویر‌های بی‌‏پایان ختم می‌‏شود. تو مسافر تمام قلب‏‌هایی هستی که پرنده‏‌ها را دوست دارند. ماه از گریبان گرامی تو آغاز می‏‌شود و روز در پیراهن تو تکثیر می‌‏شود. با تو می‏‌توان خورشید را به کوچک‌‏ترین ایوان‏‌ها دعوت کرد و باران را مهمان تمام شیشه‏‌های غبار گرفته بی‏‌رهگذر. امشب به یمن آمدنت تمام آینه‌ها قد می‌‏کشند. ابر‌ها همه باران می‏‌شوند تا بی‌‏واسطه گونه‌‏های بهشتی‏‌ات را ببوسند. با آمدنت، عشق به مهمانی خانه‌‏های فراموش شده می‏‌رود و سقف خانه‌‏ها ستاره‏‌پوش می‏‌شوند. در زیارت نامه‌ات می‌خوانیم: «سلام بر تو‌ای صدیق و شهید بزرگوار و سید پیشتاز که با سعادت زیستی و با شهادت درگذشتی و از دست رفتی و از دنیا جز عمل صالح بهره‌ای نگرفتی و در زندگی جز به سودای پر سود آخرت نپرداختی»، و چگونه این چنین نباشد آن جوانی که شبیه‌ترین مردم به پیامبر و تربیت یافته دو سید جوانان اهل بهشت است و عصاره خلقت، حضرت، ولی عصر (عج) نیز این گونه زائر توست: «سلام بر تو‌ ای علی اکبر، اول فدایی از بهترین نسل ابراهیم خلیل. شهادت می‌دهم که تو از هر کس اولی به خدا و رسولش هستی، و خداوند ما را به زیارت تو و رفاقت جد و پدر و عمو و برادر و مادر مظلومه‌ات، موفق بدارد. من از دشمنان و کشندگان تو بیزارم و از خداوند می‌خواهم با تو در نعیم ابدی بوده و همیشه از دشمنانت دور باشم. سلام و رحمت خدا بر تو باد.» 💛روز جوان مبارک باد💛 @Quranetrat_znu
ولادت حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام💛 یازدهم علیه السلام و مبارک باد. @Quranetrat_znu