#تفکر
در این هیاهو و مشغله های جدید و در برخی موارد سر در گمی هایی که در آن غرق می شویم، گاهی باید
خلوت کرد.
تنها شد.
فکر کرد.
در گذشته ها پرسه زد.
که تا اینجای مسیر زندگیم چه به دست آوردم و چه از دست داده ام؟
چه فرصت هایی ساخته و چه موقعیت هایی را سوزانده ام؟
چون ممکن است این خلوت ها و تفکرات و محاسبه نفس ها جرقه ای برای شروعی دوباره باشد تا بتوانم دو باره آغاز شوم.
آغازی پر قدرت
آغازی پر نشاط
آغازی پر امید
محاسباتی اینچنین انسان را از غده ای سرطانی و بد خیم که به حلقوم بسیاری از مردم چنگ زده، نجات می دهد.
دردِ مرگ آوری که نامش روزمرّگی یا روزْ مرگی است.
بسیاری از ما خیال زندگی داریم ولی با مرور چند روز گذشته می فهمیم که خبری از زندگی در زندگیِ خیالی ما نیست.
چرا؟
مفهوم زندگی شاید از مفاهیمی باشد که با تعداد افراد، معانی متفاوتی پیدا می کند،
شاید به این خاطر که اهداف فرق دارند
یا مسیر ها متفاوتند
بهترین زندگی که نیاز به صحت سنجی آن با آزمون و خطا های متعدد و طاقت فرسا ندارد، زندگی قرآنی است.
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ(نحل، ۹۷)
ﻫﺮ ﻛﺲ ـ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻳﺎ ﺯﻥ ـ ﻛﺎﺭﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻗﻄﻌﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﭘﺎﻙ ﺯﻧﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻲ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺩﺍﺩ.
قرآن کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#بخوانید و #تفکر کنید
طی شد این عمر تو دانی به چه سان؟
پوچ و بس تند چنان باد دمان
همه تقصیر من است این
و خودم می دانم
که نکردم فکری،
که تأمّل ننمودم روزی،
ساعتی یا آنی
که چه سان می گذرد عمر گران؟
کودکی رفت به بازی،بفراغت،به نشاط
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
همه گفتند:کنون تا بچه است بگذارید بخندد شادان
که پس از این دگرش فرصت خندیدن نیست،
بایدش نالیدن
من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو نتوان خندیدن؟
نتوان فارغ و وارسته ز غم همه شادی دیدن؟
همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشادن؟
سر هر بام که شد خوابیدن؟
من نپرسیدم هیچ که پس از این ز چه رو بایدم نالیدن؟
هیچ کس نیز نگفت:زندگی چیست،چرا می آییم………؟
بعد از چند صباح به چه سان باید رفت؟
به کجا باید رفت؟
با کدامین توشه به سفر باید رفت؟
من نپرسیدم هیچ،هیچکس نیز به من هیچ نگفت.
نوجوانی سپری گشت به بازی،به فراغت،به نشاط.
فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات
بعد از آن باز نفهمیدم من،که چه سان عمر گذشت؟
لیک گفتند همه که جوانست هنوز،
بگذارید جوانی بکند،
بهره از عمر بَرَد کامروایی بکند.
بگذارید که خوش باشد و مست،
بعد از این باز ورا عمری هست
یک نفر بانگ بر آورد که او از هم اکنون باید فکر آینده کند.
دیگری آوا داد: که چو فردا بشود فکر فردا بکند.
سومی گفت:همانگونه که دیروزش رفت،
بگذرد امروزش، همچنین فردایش
با همه این احوال
من نپرسیدم هیچ که چه سان دی بگذشت؟
آن همه قدرت و نیروی عظیم به چه ره مصرف گشت؟
نه تفکّر، نه تعمّق و نه اندیشه دمی،
عمر بگذشت به بی حاصلی و مسخرگی.
چه توانی که زکف دادم مفت،
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.
قدرت عهد شباب،می توانست مرا تا به خدا پیش بَرَد،
لیک بیهوده تلف گشت جوانی
هیهات
آن کسانی که نمی دانستند زندگی یعنی چه رهنمایم بودند،
عمرشان طی می گشت بیخود و بیهوده،
ومرا می گفتند که چو آن ها باشم،
که چو آنها دایم
فکر خوردن باشم،فکر گشتن باشم،فکر تأمین معاش،
فکر ثروت باشم،فکر یک زندگی بی جنجال ،فکر همسر باشم.
کس مرا هیچ نگفت
زندگی ثروت نیست،
زندگی داشتن همسر نیست،
زندگانی کردن فکر خود بودن و غافل ز جهان بودن نیست،
من نفهمیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت.
ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم.
حال می پندارم هدف از زیستن این است رفیق:
من شدم خلق که با عزمی جزم پای از بند هواها گُسَلَم
گام در راه حقایق بنهم
با دلی آسوده
فارغ از شهوت و آز وحسد و کینه و بخل،
مملو از عشق و جوانمردی و زهد
در ره کشف حقایق کوشم،
شربت جرأت و امّید و شهامت نوشم،
زره جنگ برای بد و نا حق پوشم
ره حق پویم و حق جویم و پس حق گویم
آنچه آموخته ام بر دگران نیز نکو آموزم
شمع راه دگران گردم و با شعله ی خویش،
ره نمایم به همه گر چه سرا پا سوزم.
من شدم خلق که مثمر باشم، نه چنین زائد و بی جوش و خروش،
عمر بر باد و به حسرت خاموش
ای صد افسوس که چون عمر گذشت معنیش می فهمم
کاین سه روز از عمرم به چه ترتیب گذشت:
کودکی بی حاصل،نوجوانی باطل، وقت پیری غافل
به زبانی دیگر:
کودکی در غفلت ،نوجوانی شهوت، در کهولت حسرت.
قرآن کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
کمی #تفکر کنیم:
آیا #مسیرمان را #درست #انتخاب کرده ایم؟
با چشم باز و بابصیرت راه یابی کرده ایم؟
خدا آن روز را نیاورد که به جایی برسیم که دیگر جز پشیمانی کاری از دستان ما برنمی آید و کاروان زندگی رفته و ما در خواب بوده ایم و مصداق این بیت حافظ شویم که:
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
کی روی ره ز که پرسی چه کنی چون باشی
قرآن کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
#عقل
#ابزار_زندگی
#عقل_در_قرآن
خداوند متعال به هر بهانه ای در قرآن از این چراغِ راه صحبتی به میان می آورد و با کلمات و عبارات مختلف، این مهم را یادآور می شود که #تفکر کنید، #تعقّل کنید و #تدبّر کنید.
«أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (پس چرا نمی اندیشید؟)،
«لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (شايد اندیشه کنید.)
«أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ» (پس چرا نمىانديشيد؟)،
«لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ» (شايد اندیشه کنید.)
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ» (آيا آنها در قرآن تدبّر نمىكنند؟)
خداوند به شما عقل داده است تا از آن استفاده کنید و کارهای خود را با آن ارزیابی کنید و در کلام حضرت امیر المومنین علیه السلام علت و حکمت فرستادن پیامبران را بیدار کردن عقل آدمی دانسته است:
لیثیروا لهم دفائن العقول
پیامبران آمده اند تا دفینه ها و گنج های عقل را شکوفا کنند.
قرآن کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d