#عید_نوروز
«یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حوّل حالنا الی أحسن الحال»
زمستان دامن سپیدش را جمع کرده و تمام سردی و حتی دلمردگیها را در بقچهاش پیچیده...
وقت رفتنش رسیده، حال نوبت #بهار است که دامان پرشکوفه و هوای پرامیدش را به دلهایمان #هدیه کند و یک دل سیر عطر بهارنارنج و یاس به هوای پر از التهابمان بپاشد...
بوی بهار، ازلابه لای برگ ها به مشام میرسد تا بار دیگر بوی زندگی و تازگی را میان باغچه تنهای دلهامان پخش کند.
اگرچه امسال نوروز رنگ و بوی آن همه شلوغی خیابان و خانه ها را ندارد اما با وجودش بار دیگر سفره های سخاوت، پهن شده و بوی سبزه در فضای رنگارنگ سفره دلها می پیچدو عطر سیب سرخ، جای دیگری باز می کند.
این بار دلهای ما جملگی هم آوای سین #سلامتی میشوند و سفرههای هفت سین ، سجاده حاجاتمان برای آن.
اگرچه یک سال گذشت و واپسین روزهای سال مان گره خورد به میهمانی ناخوانده که میهمانیهامان را خط زد و شور و اشتیاقهای نوروزی را به خاطره بدل کرد اما این بار سفره نوروز محکم ترین سجاده استجابت دعای یکدلی و یکرنگی همه ملت ماست برای بهروزی و عشقورزی دوباره...
و حال با عشق زمزمه کن:
ساقیا! آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که کردی مرود از یادت
یادمان نرود این بار، نوروز می آید تا گرد #غفلت را از رخسارمان بشوید و از خوابهای دراز خرگوشی بیدارمان کند. تا بدانیم قدر آنهمه نعمتی را که کوچک میشمردیم و آنهمه باهم بودنهایی را که ندیدیم..
پس باید قدر بدانیم و یادآور شویم:
یا مقلب القلوب!
#قلب های زنگار گرفتهمان را به یاد پر از نورت میسپاریم تا روشنی به آن ببخشی!
ای تدبیرکننده روز و شب، ای تغییردهنده حال ها! یاری کن تا با صداقت و ایمان، به بهترین حال ها دست یابیم.
نوروز بر همگان پر از سلامتی و امید باد
زهرا مرادوند
قرآن کتاب زندگی
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
بسم الله الرحمن الرحیم
آیت الله اراکی فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت
پرسیدم چون #شهیدی و #مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: #هدیه #مولایم #حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در #حمام_فین_کاشان زدند، چون #خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید #پسر #فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از #عطش #حسین(ع) حیا کردم، لب به #آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد....
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (ع) آمد و گفت:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و #اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در #برزخ. باشد تا در #قیامت جبران کنیم!
#مرقدامیر کبیردر حجره جنوب شرقی صحن #حرم #سید_الشهدا قرار دارد. #السلام_علیک_یا_اباعبدالله
http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d