eitaa logo
اندیشه های قرآنی
641 دنبال‌کننده
152 عکس
238 ویدیو
47 فایل
﷽ُ بخوان قرآن که دل آرام گیرد آیدی جهت ارتباط @Golyari
مشاهده در ایتا
دانلود
«یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حوّل حالنا الی أحسن الحال» زمستان دامن سپیدش را جمع کرده و تمام سردی و حتی دلمردگی‌ها را در بقچه‌اش پیچیده...  وقت رفتنش رسیده، حال نوبت است که دامان پرشکوفه و هوای پرامیدش را به دل‌هایمان کند و یک دل سیر عطر بهارنارنج و یاس به هوای پر از التهاب‌مان بپاشد...  بوی بهار، ازلابه لای برگ ها به مشام می‌رسد تا بار دیگر بوی زندگی و تازگی را میان باغچه تنهای دل‌هامان پخش کند.  اگرچه امسال نوروز رنگ و بوی آن همه شلوغی خیابان و خانه ها را ندارد اما با وجودش بار دیگر سفره های سخاوت، پهن شده و بوی سبزه در فضای رنگارنگ سفره دلها می پیچدو عطر سیب سرخ، جای دیگری باز می کند.  این بار دل‌های ما جملگی هم آوای سین می‌شوند و سفره‌های هفت سین ، سجاده حاجاتمان برای آن.  اگرچه یک سال گذشت و واپسین روزهای سال مان گره خورد به میهمانی ناخوانده که میهمانی‌هامان را خط زد و شور و اشتیاق‌های نوروزی را به خاطره بدل کرد اما این بار سفره نوروز محکم ترین سجاده استجابت دعای یکدلی و یکرنگی همه ملت ماست برای بهروزی و عشق‌ورزی دوباره...  و حال با عشق زمزمه کن:  ساقیا! آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی مرود از یادت  یادمان نرود این بار، نوروز می آید تا گرد را از رخسارمان بشوید و از خواب‌های دراز خرگوشی بیدارمان کند. تا بدانیم قدر آنهمه نعمتی را که کوچک می‌شمردیم و آنهمه باهم بودن‌هایی را که ندیدیم..  پس باید قدر بدانیم و یادآور شویم:  یا مقلب القلوب!  های زنگار گرفته‌مان را به یاد پر از نورت می‌سپاریم تا روشنی به آن ببخشی!  ای تدبیرکننده روز و شب، ای تغییردهنده حال ها! یاری کن تا با صداقت و ایمان، به بهترین حال ها دست یابیم.  نوروز بر همگان پر از سلامتی و امید باد زهرا مرادوند  قرآن کتاب زندگی http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d
بسم الله الرحمن الرحیم آیت الله اراکی فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت پرسیدم چون و کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟ با لبخند گفت: خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟ جواب داد: است! گفتم چطور؟ با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در زدند، چون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید. ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید ؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از (ع) حیا کردم، لب به خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.... آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (ع) آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در . باشد تا در جبران کنیم! کبیردر حجره جنوب شرقی صحن قرار دارد. http://eitaa.com/joinchat/47579154C8f70b97d6d