#امام_زمان_(ع)_پدر_رؤوف_و_مهربانِ_امت
🍃نبايد امام زمان عليه السلام را در ذهن افراد يك انسان خشني معرفي كرد كه شمشير به دست گرفته و ميخواهد همه را گردن بزند! اين نحوه جلوه دادن مقام امام بسيار خلاف واقع است! امام پدر واقعي امت است ، درياي رأفت و رحمت است؛ حضرت مظهر اسم رحمن ورحيم خداست و براي هدايت افراد آمده است نه كشتن آنها! البته چون حكومت حضرت مهدي(ع)، حكومت جهاني است ، اگر كافر و معاندي مزاحم بسط عدل و رحمت شود ، آن مزاحم را بر ميدارند. ميكروب بايد از بين برود چون براي سلامتي ديگران ضرر دارد. بايد مشتاق ظهور حضرت بود و با تهذيب نفس و تقوا و دعا ، خود را براي آن مهيا و آماده كنيم تا باظهور خود عالم را پر از نور و سرور و بركت و رحمت و معارف و توحيد بگرداند.
#امام_زمان_(ع)_پدر_رؤوف_و_مهربانِ_امت
🍃نبايد امام زمان عليه السلام را در ذهن افراد يك انسان خشني معرفي كرد كه شمشير به دست گرفته و ميخواهد همه را گردن بزند! اين نحوه جلوه دادن مقام امام بسيار خلاف واقع است! امام پدر واقعي امت است ، درياي رأفت و رحمت است؛ حضرت مظهر اسم رحمن ورحيم خداست و براي هدايت افراد آمده است نه كشتن آنها! البته چون حكومت حضرت مهدي(ع)، حكومت جهاني است ، اگر كافر و معاندي مزاحم بسط عدل و رحمت شود ، آن مزاحم را بر ميدارند. ميكروب بايد از بين برود چون براي سلامتي ديگران ضرر دارد. بايد مشتاق ظهور حضرت بود و با تهذيب نفس و تقوا و دعا ، خود را براي آن مهيا و آماده كنيم تا باظهور خود عالم را پر از نور و سرور و بركت و رحمت و معارف و توحيد بگرداند.
🔴شهیدی که #امام_زمان_(عج) کفنش کرد
🌸شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر...
یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن.
🌸از بس این #شهید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی...
روحانی می گوید:
" ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند.
پیش پدر و مادرش آمدم گفتم:
" این شهید چنین #وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟"
و آنان اجازه دادند...
در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن
🌸وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت:
" من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی
وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت:
" برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم."
🌸من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود."
🌸از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم ...نشناختم...
📚منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" سید مسعود پور اقایی
السَّلام عَلی المَهدی