🌱🕊
#قابل_تامل
معلم سر كلاس به يكی از شاگردان گفت:
درس چوپان دروغگو را بخوان
بچه زد زير گريه و گفت : نمیتوانم آقا معلم!
معلم پرسيد: چرا؟
بچه پاسخ داد: آقا! پدرم اين صفحه را از كتابم پاره كرده.
معلم برآشفت و جويا شد: به چه دليل؟
پسره با لحنی لرزان گفت : آقا معلم!
پدرم چوپان است. از خواندن اين درس سخت خشمگين شد و رو به من گفت:
من و پدرم و پدربزرگم و بسياري از پيامبران چوپان بوديم و هيچ پيامبری دروغگو نبوده است.
اما يك نفر پيدا شد و گفت به من رای بدهيد تا برای شما مدرسه بسازم،
خانه بهداشت درست كنم،
به روستا جاده كشی كنم
و برای فرزندانتان شغل ايجاد كنم.
رکود و تورم را کاهش دهم،
با دنیا آشتی کنم
دلار را هزار تومان کنم
عزت را به پاسپورت ایرانی بر گردانم
همه تحریمها را بردارم
کاری می کنم که هم چرخ سانتریفیوژها بچرخه، هم چرخ زندگی مردم
خلاصه اوووونچنون رونق اقتصادی ایجاد کنم که مردم به این ۴۵ هزار تومن یارانه احتیاج نداشته باشن
ما هم باور كرديم و به او رای داديم و آقا شد رییس جمهور ما و به هيچيك از حرفهايش هم عمل نكرد و جواب سلاممان را هم نمیدهد.
به معلمت بگو اين صفحه را پاره كردم تا
به جاي چوپان دروغگو درس جديد:
" رئیس جمهور دروغگو " را تدريس كنید
مگر چوپان دروغگو چند تا دروغ گفت؟؟!!
#نکته_های_ناب
#قابل_تأمل
بزرگی را گفتند ؛
تو برای تربیت فرزندانت چه می کنی؟
گفت: هیچ کار...!
گفتند: مگرمیشود؟
پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟
گفت: من در تربیت خود کوشیدم، تا الگوی
خوبی برای آنان باشم.
فرزندان ؛ راستی گفتار و درستی رفتار
پدر و مادر را میبینند، نه امر و نهیهای
که خود عمل نمیکنند...