eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال کمیل
🌹🌟✨ 💞بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم💞 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللہِ، بِاَبـی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ معَکُم. 🤲 🌼✨ یازهرا سلام الله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷دوستانتون رو به کانال خاطرات شهدایی دعوت کنید 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 @RMartyrs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌱کرَم و بخشش بی حد...حسن است قوت قلب محمّد حسن است... 🌱او که بی واسطه هم می بخشد نوه یِ ارشد احمد...حسن است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️دوشنبه روز زیارت و علیهماالسلام 💢زیارت این دو بزرگوار در روز دوشنبه 🔸فقط یک‌ دقیقه برای عرض ارادت به این دو امام بزرگوار زمان بگذاریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 (صل الله علیه و آله) ♨️پیامبر اکرم(ص) به شهادت رسیدند یا رحلت کردند؟ 🏴🏴شهادت جانگداز نبی مکرم اسلام و امام مظلوم ما ؛امام حسن مجتبی علیه السلام رو محضر حضرت ولی عصر عجل الله و تمامی محبان معصومین تسلیت عرض می نماییم🏴🏴
‍ ‍ برصبر حسن و خوی احمد صلوات🖤  براختر دوم امامت صلوات🖤 خواهی که خداوندببخشد همه عصیان تورا 🖤 بفرست براین امام، بی حد صلوات🖤 🖤اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🖤مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🖤وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم
سلام خدمت دوستان گرامی عزاداریاتون قبول باشه ان شاءالله💚🌸 💠قبلا زندگی نامه شهدا رو ارسال می کردیم یه مدتی هست ارسال نداشتیم کتاب دختر شینا رو خوندین ؟ خیلی خیلللی جذابه 👌 اگر هم خونده باشین باز دوباره جذابیت داره از امشب ارسال این کتاب رو شروع می‌کنیم زندگی نامه سردار شهید حاج ستار ابراهیمی از زبان همسر بزرگوار و مرحومشون هستش اگه نظری .؛ انتقادی؛ پیشنهادی و خلاصه هر حرفی دارین بفرمایید در خدمت هستیم . یا علی.. https://harfeto.timefriend.net/16333866465903
کانال کمیل
سلام خدمت دوستان گرامی عزاداریاتون قبول باشه ان شاءالله💚🌸 💠قبلا زندگی نامه شهدا رو ارسال می کردیم
مقدمه گفتم من زندگی این زن را می نویسم. تصمیمم را گرفته بودم. تلفن زدم. خودت گوشی را برداشتی. منتظر بودم با یک زن پرسن و سال حرف بزنم. باورم نمی شد. صدایت چقدر جوان بود. فکر کردم شاید دخترت باشد. گفتم: «می خواهم با خانم حاج ستار صحبت کنم.» خندیدی و گفتی: «خودم هستم!» شرح حالت را شنیده بودم، پنج تا بچه قد و نیم قد را دست تنها بعد از شهادت حاج ستار بزرگ کرده بودی؛ با چه مشقتی، با چه مرارتی! گفتم خودش است، من زندگی این زن را می نویسم و همه چیز درست شد. گفتی: «من اهل مصاحبه و گفت وگو نیستم.» اما قرار اولین جلسه را گذاشتی. حالا کِی بود، اول اردیبهشت سال 1388. فصل گوجه سبز بود. می آمدم خانه ات؛ می نشستم روبه رویت. ام. پی. تری را روشن می کردم. برایم می گفتی؛ از خاطراتت، پدرت، مادرت، روستای باصفایتان، کودکی ات. تا رسیدی به حاج ستار و جنگ ـ که این دو در هم آمیخته بودند. بار سنگین جنگ ریخته بود توی خانة کوچکت، روی شانه های نحیف و ضعیف تو؛ یعنی قدم خیر محمدی کنعان. و هیچ کس این را نفهمید. تو می گفتی و من می شنیدم. می خندیدی و می خندیدم. می گریستی و گریه می کردم. ماه رمضان کار مصاحبه تمام شد. خوشحال بودی به روزه هایت می رسی. دست آخر گفتی: «نمی خواستم چیزی بگویم؛ اما انگار همه چیز را گفتم.» خوشحال تر از تو من بودم. رفتم سراغ پیاده کردن مصاحبه ها. قرار گذاشتیم وقتی خاطرات آماده شد، مطالب را تمام و کمال بدهم بخوانی اگر چیزی از قلم افتاده بود، اصلاح کنم؛ اما وقتی آن اتفاق افتاد، همه چیز به هم ریخت. تا شنیدم، سراسیمه آمدم سراغت؛ اما نه با یک دسته کاغذ، با چند قوطی کمپوت و آب میوه. حالا کِی بود، دهم دی ماه 1388. دیدم افتاده ای روی تخت؛ با چشمانی باز. نگاهم می کردی و مرا نمی شناختی. باورم نمی شد، ....