eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام رفیق! حواست به اتفاقات اطراف هست؟ شنیدی دیروز دوباره کرج شهید داده؟ شنیدی می پرسید بابام کی بر می گرده؟ شنیدی رو تنها گیر آورده بودند و هر کی با هر چی دستش بوده زده؟ چقدر روضه آشناست! آره؛ همین چند وقت پیش تو هیات شنیدی! تو قتلگاه یه آقای مظلومی رو غریب گیر آورده بودند و با هر چی می شد زدنش!!! اهای تویی که نشستی و میگی پلیس چرا کاری نمی کنه؟! تویی که میگی دیگه مماشات و مدارا بسه، ما امنیت می خوایم! تویی که میگی خسته شدیم از شنیدن این همه خبر اغتشاش و آشوب، یعنی اخرش چی می خواد بشه؟ آخرش؟؟ آخرش رو تو باید رقم بزنی! تو بیا تعیین کن آخرش چی بشه! تو باید این قائله رو ختم کنی! پلیس اومد... بسیج اومد... همه اومدند جون دادند و خون دادند... فردا نوبت توئه! فردا باید توی راهپیمایی ۱۳ آبان، این اغتشاش و آشوب رو از کف خیابون جمع کنی! الان دیگه کار توئه... چشم امید و مادر داغدیده ی به توئه... پس یا علی فردا 👊😉
دیروز در خدمت یکی از اساتید بودم، ایشون می‌گفتن این عزیز پایه اول و دوم حوزه رو شاگردم بودن. بعد بهشون گفتم: آقا آرمان به‌نظرم اسمت رو عوض کن دو روز دیگه که می‌خوان صدات بزنن🗣 یا اسمت رو به عنوان سخنران بگن زیاد جالب نیست بگن حجت‌الاسلام علی وردی شهید بزرگوار🌷 می‌گه: که حاج آقا تا اون‌روز نیستم. هیچ‌وقت اون روز . اگر بودم چشم عوض می‌کنم. همون موقع انگار خودش می‌دونسته که این اسم یک روزی آرمان می‌شه برای جوان‌های کشور. 🌷
_ تا بسیج هست ، نظام اسلامی و جمهوری اسلامی از سوی دشمنان تهدید نخواهد شد ، این یک رکن اساسی است . [ سیدعلی‌خامنه‌ای ] _عزیز
🌹خاطره ای نقل قول از پـدر بزرگوار شهیـد : درختان کنار خانه‌مان مدتی بود که خشک شده بود. کسی بهشان آب نمی‌داد. یک روز به آرمان گفتم : پسرم بیا برو این‌ها رو آب بده. آرمان لباس کهنه ای پوشید و رفت توی کوچه و چند ساعتی مشغول رسیدگی به درختان شد. بعضی همسایه ها که آرمان را نمی‌شناختند، فکر کردند کارگر است و آمده به درختان آب بدهد ؛ امه آرمان اصلا به رویشات نیاورد. بعدها که فهمیدند او پسر من است، خیلی تشکر کردند. بعد از آن هم اهالی محل جمع شدند، وسایل رسیدگی به درختان را تهیه کردند و همه باهم مدتی درختان را آب می‌دادند... _عزیز ❤️ 🤲